ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

همبستگی در سایه‌ی سرکوب: فراخوانی نه برای اقدام بلکه برای انفعال

نقدی بر بیانیه دعوت به همبستگی و اقدام فوری علیه جنگ

سعید سیبدری در نقد بیانیه «زندگی برای همه، جنگ برای هیچ‌کس» می‌نویسد: «چگونه می‌توان از همبستگی علیه جنگ گفت، بدون آن‌که یکی از طرف‌های اصلی جنگ، یعنی حاکمیت جمهوری اسلامی را به‌روشنی مورد نقد قرار نداد؟»

در روزهای گذشته، بیانیه‌ای با عنوان «دعوت به همبستگی و اقدام فوری» با شعار «زندگی برای همه، جنگ برای هیچ‌کس» به ابتکار شبکه‌ی کمک منتشر و به امضای شماری از نهادها و تشکل‌ها رسید. صرف‌نظر از اینکه بسیاری از این امضاکنندگان عملاً تشکل واقعی محسوب نمی‌شوند یا نمی‌توان آن‌ها را نهادهایی مستقل و ریشه‌دار در جامعه‌ی مدنی دانست، این متن از نظر محتوایی نیز با نقدهای جدی روبه‌روست.

پیش از پرداختن به کاستی‌های این متن، لازم است یادآور شویم که محکومیت تجاوز نظامی اسرائیل به ایران و کشتار انسان‌ها، نکته‌ای مثبت در بیانیه است. در شرایطی که بسیاری از چهره‌های مشهور مدافع حقوق بشر — که اغلب نان و اعتبار بین‌المللی خود را از این عنوان کسب کرده‌اند — از موضع‌گیری در برابر این تجاوز آشکار سر باز زدند، حتی همین موضع‌گیری حداقلی نیز اهمیت دارد. شیرین عبادی، نرگس محمدی و کانون مدافعان حقوق بشر، برخی چهره‌های هنری و فرهنگی از جمله چهره‌هایی هستند که بدون لکنت نتوانستند این تجاوز را محکوم نمایند.

اولین نقد به بیانیه موسوم به «همبستگی» این است که این فراخوان فاقد هرگونه نگاه منتقدانه، اعتراضی و شفاف به ریشه‌های جنگ از سوی حاکمیت است. در متن بیانیه آمده:

ما، جمعی از شبکه‌ها، اتحادیه‌ها، تشکل‌های مدنی، صنفی و اجتماعی، کنشگران جامعه‌ی مدنی، صداهایی از میان مردمان ایران، از درون و بیرون مرزهای جغرافیایی در سایه‌ی فاجعه‌ای جنگی که می‌تواند به ویرانی‌های گسترده انسانی، زیست‌محیطی و اجتماعی بیانجامد، یک‌صدا اعلام می‌کنیم:

     جنگ ضد زندگی است؛

     جامعه ایران دوستدار زندگی است و توان و شایستگی بهبود زیست جمعی خود را دارند.

     ما تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا علیه ایران را محکوم می‌کنیم؛

     ما با هر نوع جنگ‌افروزی در ایران، منطقه و جهان مخالفیم؛

ما باور داریم که جنگ، هر جا و از سوی هر که آغاز شود، خشونت، فقر، آوارگی و نابودی منابع حیاتی را در پی دارد. مردم ایران که سال‌ها زیر بار جنگ، تحریم، تحدید، تهدید، تحمیل، فساد، بحران‌های زیست‌محیطی و اقتصادی زیسته‌اند، خواهان جنگی تازه نیستند.

ما خواهان بازگشت به خرد، گفت‌وگو، اخلاق، آزادی، عدالت و زندگی هستیم.

ما خواهان توقف فوری هرگونه جنگ افروزی، اشغال‌گری و اقدام نظامی جنگ‌طلبانه هستیم.

ما می‌خواهیم صدای زندگی در ایران باشیم؛ نه قربانی خاموش سیاست‌های مرگ‌بار.

با نگاهی دقیق‌تر درمی‌یابیم که در این متن، سیاست‌های جنگ‌افروزانه جمهوری اسلامی که در دهه‌های اخیر یکی از عوامل اصلی در بی‌ثباتی منطقه، گسترش نظامی‌گری و شکل‌گیری وضعیت جنگی بوده، به‌کلی مسکوت مانده است. گویی جنگ از آسمان نازل شده و هیچ مسئول مشخصی در داخل کشور ندارد. چگونه می‌توان از همبستگی علیه جنگ گفت، بدون آن‌که یکی از طرف‌های اصلی جنگ، یعنی حاکمیت جمهوری اسلامی را به‌روشنی مورد نقد قرار نداد؟

نکته‌ی اساسی‌تر آنجاست که بیانیه مدعی دفاع از «زندگی» است. اما گویی تنها جنگ و مداخله خارجی است که زندگی را تهدید می‌کند و نه سیاست‌های اعدام، سرکوب، فقر، تبعیض و خشونت ساختاری که سال‌هاست حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم ایران — به‌ویژه طبقه‌ی کارگر، فرودستان، زنان، اقلیت‌های قومی و دینی، و مهاجران — را نابود کرده است. دفاع از زندگی، بدون محکوم کردن ماشین مرگِ مستقر در داخل، صرفاً شعاری توخالی‌ است.

حداقل خواسته‌هایی که می‌توانست این بیانیه را به سمت صدای واقعی جامعه‌ی مدنی و مردم ایران سوق دهد، چنین مطالباتی بود:

  • مخالفت صریح با سیاست‌ها و برنامه‌های جنگ‌افروزانه‌ی جمهوری اسلامی
  • درخواست لغو کلیه‌ی احکام اعدام و توقف فوری اعدام‌ها
  • آزادی فوری زندانیان سیاسی، عقیدتی و معترضین به وضعیت موجود
  • اعتراض به سیاست‌های فاشیستی، نژادپرستانه و نفرت‌پراکنانه‌ی حاکم، به‌ویژه علیه مهاجران افغانستانی
  • محکومیت دستگیری‌های اخیر و اعتراض به روند فزاینده‌ی سرکوب، بازداشت‌ها، صدور احکام سنگین و امنیتی‌سازی فضای عمومی به ویژه پس از جنگ

در غیاب چنین مطالباتی، چگونه می‌توان از «اقدام برای زندگی» و «فراخوان همبستگی» سخن گفت؟ این بیانیه نه همبستگی علیه جنگ و برای زندگی، بلکه فراخوانی برای انفعال در سایه‌ی سرکوب است؛ فراخوانی برای حفظ وضع موجود. همبستگی‌ای که مردم را به سکوت و بی‌عملی دعوت می‌کند، نه به مقاومت در برابر مرگ سازمان‌یافته‌ای که تنها در جنگ خارجی خلاصه نمی‌شود، بلکه سال‌هاست در قالب خشونت ساختاری، زندان، شکنجه، اعدام، تبعیض و سرکوب در دل حکومت نهادینه شده است.

این بیانیه، در بهترین حالت، ناشی از نگاهی محافظه‌کارانه و واهمه‌زده به اعتراض اجتماعی است؛ و در بدترین حالت، محصول سیاست‌گذاری نهادهای امنیتی‌ای‌ست که سال‌ها با استفاده از قالب‌هایی به ظاهر مدنی، پروژه‌ی بی‌خطرسازی جامعه را پیش برده‌اند — به‌ویژه از مسیر ایجاد تشکل‌های وابسته، نهادهای پوششی و جریان‌هایی که به‌طور سنتی در مدار اصلاح‌طلبی رسمی یا قدرت ساختاری قرار دارند.

در چنین شرایطی، باید از آن دسته از امضاکنندگان این بیانیه که تشکل واقعی هستند، پرسید: آیا این همان «همبستگی»‌ای‌ست که مردم در خیابان‌ها، در زندان‌ها، و در زندگی روزمره‌ی تحت سرکوب و تحقیر، منتظر آن هستند؟ یا تنها نسخه‌ای دیگر از صدای خنثی‌شده‌ی جامعه‌ی مدنی، به نفع ثبات و تداوم وضعیتی که اساساً ضدزندگی‌ است؟

ما نیازمند همبستگی‌ای هستیم که از مرز کلی‌گویی عبور کند؛ همبستگی‌ای، طبقاتی رادیکال، صریح و همدوش با مبارزه برای آزادی، عدالت و زندگی. نه بیانیه‌ای خنثی‌شده در میانه‌ی هیاهوی سیاست‌های مرگ‌ساز، بلکه فریادی از دل رنج‌های واقعی، در برابر جنگ و سرکوب، در برابر فقر و تحقیر، در برابر هر آنچه زندگی را تهدید می‌کند — چه از بیرون، چه از درون.

این بیانیه، نه صدای زندگی است، نه صدای مردم؛ بلکه پژواکی‌ست از همان انفعال مزمنی که خود می‌تواند یکی از اشکال سرکوب باشد.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.