دیدگاه
بازگشت یک اسطوره به صحنه: آزادی جورج عبدالله پس از چهار دهه زندان
یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی، روز جمعه ۲۵ ژوئیه پس از چهار دهه زندان در فرانسه آزاد شد: جورج عبدالله، چهرهای که برای برخی نماد مبارزه و مقاومت در برابر اسرائیل و برای دیگران یادآور زخمهای یک دوران پرتنش است، اکنون بار دیگر به صحنه بازگشته. او کیست؟ پیامدهای آزادی او چیست؟ و آزادی او و دیگر زندانیان آیا میتواند معادله مقاومت فلسطین و لبنان در برابر اسرائیل را تغییر دهد؟

جورج ابراهیم عبدالله، مبارز طرفدار فلسطین لبنانی در سلول زندانش در لانمزان، جنوب غربی فرانسه، در ۱۷ ژوئیه ۲۰۲۵ (عکس از Valentine CHAPUIS / AFP)

ظهر جمعه، ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۵، فرودگاه بینالمللی بیروت شاهد لحظهای تاریخی بود: آزادی و بازگشت جورج ابراهیم عبدالله، قدیمیترین زندانی سیاسی در فرانسه که پس از بیش از ۴۰ سال حبس به کشورش بازگشت. عبدالله، آموزگار پیشین و مبارز مارکسیست لبنانی که در دهه ۸۰ میلادی به اتهام مشارکت در ترور دو دیپلمات آمریکایی و اسرائیلی محکوم شده بود، حالا با موهای سپید و ارادهای آتشین، بر خاک لبنان قدم گذاشت.
در بدو ورود، صدها تن از حامیان او از جمله چهرههای برجسته جریان چپ و نمایندگانی از حزبالله، حزب کمونیست لبنان و سازمان مردمی ناصری به استقبالش شتافتند. در میان انبوه پرچمهای سرخ و شعارهای ضدصهیونیستی، عبدالله با سخنانی کوتاه اما پرطنین، تاکید کرد: «باید همچنان با دشمن بجنگیم.»
عبدالله: نماد یک دوران سپری شده یا اسطورهای الهامبخش برای آینده؟
عبدالله از سال ۱۹۸۴ در حبس بود، شبانه از زندان لانمزَن در جنوبغرب فرانسه خارج شد. کاروان امنیتی شامل شش خودرو، او را به فرودگاه نظامی تارب-لوردس-پیرنه منتقل کرد و سپس با پروازی به فرودگاه شارلدوگل و از آنجا به بیروت انتقال داد. آزادی او یک روز زودتر از برنامه اعلامشده انجام شد تا از واکنشهای احتمالی جلوگیری شود.
وکیل او، ژان-لوئی شالانسه، آزادی عبدالله را «پیروزی سیاسی و احساسی» توصیف کرد. طبق حکم دادگاه تجدیدنظر پاریس، آزادی عبدالله منوط به ترک همیشگی خاک فرانسه است؛ حکمی که گرچه دادستانی به آن اعتراض کرده، اما فعلاً مانع اجرای آن نشده است.
در طول دوران حبس، عبدالله همواره خود را مدافع «مقاومت در برابر اشغال» دانست و هرگونه پشیمانی از گذشتهاش را رد کرد. سلول او با پرچم چهگوارا و قفسههایی پر از کتاب و روزنامه آراسته بود. به هنگام آزادی، بسیاری از وسایل شخصیاش را به همبندیهایش بخشید و تنها با یک چمدان کوچک لبنان را ترک کرد. خانوادهاش انتظار دارند او زندگی آرامتری را در لبنان آغاز کند.

برای بسیاری، پرونده عبدالله همچنان محل مناقشه است. او بهعنوان عضو گروه مارکسیستی-مسیحی «شاخههای مسلح انقلابی لبنان»، در دهه ۸۰ متهم به سازماندهی حملات تروریستی در خاک فرانسه بود. این گروه که از حمله اسرائیل به جنوب لبنان در سال ۱۹۷۸ و نقش آمریکا در جنگ داخلی لبنان خشمگین بود، حملاتی علیه منافع این کشورها ترتیب داد.
عبدالله در سال ۱۹۸۲ متهم به مشارکت در ترور دو دیپلمات شد: سرهنگ دوم آمریکایی، چارلز ری، و مسئول موساد در فرانسه، یاکوف بارسیمانتوف، که در برابر چشمان همسر و فرزندانش کشته شد. هرچند عبدالله هیچگاه مسئولیت این عملیاتها را نپذیرفت، اما از آنها نیز تبری نجست و آنها را «بخشی از مقاومت مشروع» خواند. به همین دلیل، پروندهاش همواره با حساسیت بالای سیاسی مواجه بوده است.
در حالی که گروه «مقاومت در برابر اشغال» از سال ۱۹۸۴ هیچ اقدام خشونتآمیزی نداشته و عملاً منحل شده است، دادگاه تجدیدنظر پاریس او را «نماد تاریخی» مبارزه فلسطینیان توصیف کرد و تاکید نمود که با توجه به سن بالا و دوری از فعالیت مسلحانه، ادامه زندان برای او فاقد توجیه است.
آزادی عبدالله: استفاده ابزاری حزبالله یا امکان تغییر مختصات مبارزه؟
آزادی و بازگشت عبدالله نهتنها در لبنان بلکه در سطح منطقه بازتاب وسیعی داشته است. برای جریانهای موسوم به «مقاومت اسلامی»، او نمادی از ایستادگی در برابر «صهیونیسم» است. برای منتقدانش اما، آزادی او میتواند زمینهساز بهرهبرداری سیاسی تازهای توسط حزبالله و متحدانش باشد؛ بهویژه در شرایطی که لبنان با بحرانهای اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی گستردهای مواجه است.
در سطح فرانسه، نیز آزادی بدون شک بحثبرانگیز خواهد بود. دستگاه قضایی فرانسه بهرغم صدور حکم آزادی، با فشارهای دیپلماتیک از سوی آمریکا و اسرائیل روبهرو است. اینکه چگونه این اقدام همزمان با اعلام مکرون مبنی بر رسمیت شناختن فلسطین توسط فرانسه میتواند بر روابط پاریس با بیروت و واشنگتن تأثیر بگذارد، هنوز مشخص نیست.

در طول چهار دهه اخیر که عبدالله در زندان فضای مقاومت در لبنان و منطقه دستخوش تحولی عمیق شده است؛ محور مبارزه از گروههای مارکسیست و چپگرای دوران جنگ سرد، مانند «شاخههای مسلح انقلابی لبنان» که جورج عبدالله یکی از چهرههای برجسته آن بود، به جریانهای اسلامگرا نظیر حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین تغییر کرده است. گروههایی مانند «شاخه های مسلح انقلابی لبنان» عمدتاً در واکنش به اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل و با الهام از سنت چریکی ضداستعماری آمریکای لاتین و انقلاب الجزایر شکل گرفتند. با فروپاشی بلوک شرق و کاهش حمایت سیاسی و مالی از گروههای چپگرا، در کنار صعود اسلامگرایی سیاسی (چه در قالب اخوانالمسلمین و چه با تکوین پان-اسلامیسم ولایتفقیه ب)، بسیاری از آن گروهها یا منحل شدند یا در جریانهای تازه ادغام گشتند. در مقابل، گفتمان مقاومت اسلامی، بهویژه پس از موفقیت حزبالله در عقبراندن اسرائیل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ و سپس مقاومت در جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶، مشروعیت و نفوذ منطقهای گستردهای یافت. این تحول به معنای تغییر ساحت ایدئولوژیک و تاکتیکی مقاومت بود: از «مبارزه خلقهای تحتستم علیه امپریالیسم جهانی» به سوی «مقاومت امت اسلامی علیه اشغالگران صهیونیست»، با اتکای فزاینده به سرمایههای نمادین شیعهمحور و زیرساختهای نظامی تحت حمایت ایران.
در این گذار، ساختار اجتماعی حامی مقاومت نیز دگرگون شد: از روشنفکران و طبقات شهری چپگرا به سوی پیوند با طبقات فرودستتر، مذهبمحور و حاشیهنشین در جهان عرب.
آزادی عبدالله در زمانی صورت گرفته که منطقه خاورمیانه در تبوتاب تحولات پس از ترور رهبران مقاومت قرار دارد. فقدان حسن نصرالله، اسماعیل هنیه و یحیی سنوار، شوکی عظیم به جریان مقاومت وارد کرده است و بازگشت عبدالله میتواند برای این جریان معنایی نمادین داشته باشد: بازگشت مبارزی که چهار دهه از عمرش را در زندان گذراند و همچنان از «مبارزه» سخن میگوید. او پس از آزادی در بیروت با اشاره به کشته شدن حسن نصرالله، یحیی سنوار و اسماعیل هنیه گفت که این به معنای «تضعیف مقاومت» است. برخی امروز نگران استفاده ابزاری حزبالله از عبدالله هستند.
از سویی، عبدالله در بدو ورود خود نیز مصرانه خواستار حمایت بیشتر از غزه شد و بیعملی کشورهای عربی، بهویژه مصر، در باز نگهداشتن مرز رفح را بهشدت مورد انتقاد قرار داد. چنین مواضعی میتواند به احیای بحثها درباره همبستگی عربی و مسئولیتپذیری کشورهای منطقه در قبال مردم فلسطین دامن بزند.
آزادی زندانیان سیاسی فلسطینی و لبنانی و به طور کلی آزادی زندانیان سیاسی در خاورمیانه، همواره فراتر از یک رویداد انسانی یا حقوقی، یک رخدادی سیاسی و نمادین است که میتواند معادلات منطقهای را دگرگون کند. شاید، بهترین مثال مروان برغوثی باشد.
مروان برغوثی یکی از برجستهترین رهبران فلسطینی، عضو کمیته مرکزی جنبش فتح و از نمادهای مقاومت ملی فلسطین است که از سال ۲۰۰۲ تاکنون در زندانهای اسرائیل بهسر میبرد. او بهدلیل رهبری انتفاضه دوم و نقش مستقیم در سازماندهی عملیاتهای مسلحانه، از سوی اسرائیل به پنج بار حبس ابد محکوم شده است. رغوثی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۵ فلسطین برای جانشینی یاسر عرفات قصد نامزدی در انتخابات و رقابت با محمود عباس از سلول زندان را داشت که سرانجام با مخالفت اعضای مرکزی ساف از این کار منصرف شد.

برغوثی، برخلاف بسیاری از رهبران فتح، هم نزد فلسطینیهای ساکن کرانه باختری و هم در غزه، از محبوبیت بالایی برخوردار است و بارها نامزد بالقوه ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین معرفی شده است. آزادی احتمالی او میتواند تحولی بنیادین در سیاست داخلی فلسطین بهوجود آورد؛ از یک سو موجب احیای جایگاه فتح در برابر حماس شده و از سوی دیگر، گفتوگوهای وحدت ملی را تقویت میکند. همچنین، در سطح منطقهای، برغوثی میتواند بهعنوان یک چهره وحدتبخش و دارای مشروعیت مبارزاتی، ابتکار عمل را در برابر پروژههای نرمالسازی روابط با اسرائیل به دست گیرد و گفتمان مقاومت ملی را احیا کند؛ آن هم در زمانی که فضای سیاسی فلسطین با انسداد، اختلاف و سرخوردگی گسترده مواجه است.
به همین ترتیب، آزادی چهرههای همچون عبدالله میتواند زمینهساز تحرک تازهای در جبهه مبارزه ضداستعماری علیه اسرائیل باشد و تعادلی میان مبارزه مسلحانه، بسیج عمومی مدنی و چانهزنی سیاسی برقرار کند. بازگشت عبدالله به طور خاص میتواند به تقویت جناحهای چپ مستقل و بازخوانی تجربه مقاومت مارکسیستی در لبنان بینجامد.
این آزادی همزمان با تلاشهای فزاینده اسرائیل برای بازآرایی منطقه (از خلال توافقهای ابراهیم، جنگ در سوریه، حمله به سویدا و رایزنیهای پنهان با عربستان) رخ میدهد. در چنین فضایی، جریان مبارزه مردمی به یاری چهرههایی همچون عبدالله میتواند سرمایه نمادین خود را بازسازی کند. عبدالله، گرچه شخصیتی برخاسته از دهههای پیشین است، اما بهمثابه «یادمان مبارزهای فراموشنشده»، میتواند به پیوند گذشته و حال مقاومت یاری رساند.
ازاین بابت، بازگشت جورج عبدالله، اگرچه بار دیگر خطوط گسل سیاسی و ایدئولوژیک در لبنان و فراتر از آن را به نمایش گذاشته، برای بسیاری شادیآور است. او نهتنها یک چهره تاریخی، بلکه نمادی از نزاعی پیچیده است که هنوز پایان نیافته است. اینکه حضور او در لبنان چه پیامدهایی بههمراه خواهد داشت، به تعامل او با نیروهای سیاسی، فضای منطقهای و نگاه نسل جدید بستگی دارد. اما یک چیز مسلم است: صدای او، پس از ۴۰ سال سکوت پشت میلهها، همچنان طنین دارد.
نظرها
نظری وجود ندارد.