ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

از دمشق و بیروت تا سیونیک و نخجوان؛ کریدورها به تهران ختم می‌شوند

در تهران صداهایی شنیده می‌شود که هشدار می‌دهند که پرونده خلع سلاح حزب‌الله، انحلال حشد‌الشعبی، کریدور زنگزور و مکانیسم ماشه همه مقدمات «بسمل کردن» جمهوری اسلامی است و نمی‌توان تهدید مستقیم اسرائیل را با تمرکز بر تل‌‌آویو و مذاکره بی‌رمق با ترامپ برطرف کرد.

خبر توافق صلح ارمنستان و آذربایجان با وساطت آمریکا در روز جمعه ۱۷ مرداد در ایران به دو شکل تفسیر شد. همه می‌دانستند که اگر امضای توافق صلحی میان ارمنستان و آذربایجان در کار باشد، در قلب آن مسیرهای ترانزیتی قرار خواهد داشت. در تهران سال‌ها بود که ایجاد کریدور یا دالان زنگزور به‌عنوان «فاجعه ژئوپلیتیک» تفسیر می‌شد. حالا در بند سوم بیانیه مشترک باکو، ایروان و واشنگتن آن فاجعه رخ داده است:

ما بر اهمیت بازگشایی ارتباطات بین دو کشور برای حمل‌ونقل درون‌کشوری، دوجانبه و بین‌المللی برای ارتقای صلح، ثبات و رفاه در منطقه و همسایگی آن بر اساس احترام به حاکمیت، تمامیت سرزمینی و صلاحیت کشورها، تاکید مجدد کردیم. این تلاش‌ها شامل اتصال بدون مانع، بین بخش اصلی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان، از طریق قلمرو جمهوری ارمنستان، با مزایای متقابل برای اتصال بین‌المللی و درون‌کشوری برای جمهوری ارمنستان است.

این بخش از بیانیه مشترک از یک کریدور به تصریح و از دیگری به صورت مبهم سخن می‌گوید. کریدور زنگزور یا آنچنان که قرار است بعد از این نامیده شود، «جاده ترامپ» به‌شکل روشن در این بند آمده است. اینکه قرار است کجا را به کجا وصل کند و از قلمرو ارمنستان (استان سیونیک) بگذرد.

خواست ارمنستان و البته ایران و روسیه و هند برای تکمیل کریدور «شمالی-جنوبی» اما به شکلی در پرده و بدون مشخص کردن مختصاتش با عبارت «مزایای متقابل» برای ارمنستان برای «اتصال بین‌المللی و درون کشوری» توصیف شده است. عبارتی مبهم که اگر در جزئیات توافق هم به این اندازه مبهم بماند در عمل یک شکست ژئوپلیتیک بزرگ برای ایران، روسیه، هند و ارمنستان رخ داده است.

در اصل، همان‌طور که آذربایجان و ترکیه خواهان ایجاد کریدور زنگزور برای دسترسی مستقیم و زمینی «کشورهای جهان ترک» و کنار گذاشتن ایران و ارمنستان از معادله هستند، در جبهه ارمنستان (شامل ایران و روسیه و تا حدودی هند) داشتن مسیری ترانزیتی از طریق نخجوان را می‌خواهند. کریدوری که هم اتصال شمال و جنوب ارمنستان را تسهیل می‌کند و هم به واسطه آن، ارتباط زمینی ایران با قفقاز جنوبی بدون مداخله آذربایجان فراهم می‌شود.

ایجاد کریدور زنگزور در بند ۹ توافق آتش‌بس دو کشور پس از جنگ دوم قره‌باغ ذکر شده بود. آن توافق با میانجی‌گری روسیه و چند ماه پیش از تجاوز نظامی مسکو به کی‌یف به دست آمد و بنا داشت تا زخم‌ در حال خونریزی از «منافع درجه دوم روسیه در قفقاز جنوبی» را التیامی موقت ببخشد تا مسکو با خیال راحت‌تری به سراغ لایه اول منافع امنیتی‌اش یعنی اوکراین برود.

در پنج‌سال گذشته و حتی پس از جنگ ۲۰۲۳ در قره‌باغ کوهستانی، آذربایجان بر عبور بدون مانع محموله‌ها و مسافران خود به منطقه خودمختار نخجوان اصرار داشته و به‌صورتی روشن، خواستار عدم کنترل ارمنستان بر این مسیر بوده است. ارمنستان، در حالی که پذیرای ایده کریدور زنگزور است، اصرار داشته است که چنین مسیری باید با حفظ تمامیت ارضی، حاکمیت و کنترل کامل ایروان ایجاد شود و از اصل عمل متقابل پیروی کند.

یعنی اگر به آذربایجان اجازه داده می‌شود که تحت یک رژیم حقوقی مشخص از طریق خاک ارمنستان به نخجوان متصل شود، همین رژیم باید در مورد ارمنستان هم امتیازی داشته باشد. امتیازی که ارمنستان و جبهه مخالفان زنگزور به دنبال آن هستند، استفاده مشابه زنگزور از خط آهنی است که از بخش نخجوان می‌گذرد و دسترسی بدون مانع به مناطق شمالی ارمنستان را برقرار می‌کند.

از مسکو تا بمبئی با یک بلیط

روسیه و ایران در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری قابل توجهی بر روی کریدوری انجام داده‌اند که از مسکو تا بمبئی امتداد دارد. اما کاهش نفوذ مسکو و تهران در منطقه قفقاز که قلب این پروژه به شمار می‌رود، می‌تواند این شریان اقتصادی-امنیتی را به خطر بیندازد.

این مسیر که با عنوان کریدور بین‌المللی حمل‌ونقل شمال–جنوب (INSTC) شناخته می‌شود، شبکه‌ای ۷ هزار کیلومتری از مسیرهای زمینی و دریایی است که بخشی از آن عملیاتی شده و قرار است مبادلات تجاری روسیه، ایران و هند را به‌طور چشمگیری افزایش دهد. مسیر اصلی، روسیه را از راه خشکی به ایران متصل می‌کند و سپس از طریق دریا به هند می‌رساند و شاخه‌هایی هم به قفقاز، آسیای مرکزی و خلیج فارس دارد.

اجرای کریدورهایی از این دست که ترکیبی از منافع امنیتی، نفوذ و سود اقتصادی را به همراه دارند همیشه متکی بر قدرت فرامرزی ذی‌نفعان آن است. تجربه بندر چابهار و پروژه اتصال بازارهای هند به روسیه و آسیای مرکزی از مسیر ایران و افغانستان، پس از سقوط کابل به دست طالبان، نشان داد که در چشم بر هم‌زدنی بی‌ثباتی سیاسی می‌تواند چنین طرح‌هایی را فلج کند. حال همین توافق مبهم صلح میان ارمنستان و آذربایجان و دست پایین روسیه و ایران و ارمنستان همین خطر را برای کریدور شمالی-جنوبی ایجاد کرده است.

جمهوری اسلامی نسبت به روسیه، در برابر تحولات قفقاز جنوبی آسیب‌پذیرتر است، چرا که احتمال قطع شدن مسیر زمینی تجارت ایران به اروپا و همچنین تعمیق روابط امنیتی جمهوری آذربایجان با اسرائیل محتمل‌تر از همیشه شده است. افزون بر این، جنگ اوکراین و مشغول شدن روسیه به لایه اول منافع امنیتی‌اش، توان و تمایل مسکو برای مداخله در قفقاز را کاهش داده است.

در بدترین سناریو برای تهران، با ایجاد کریدور زنگزور، ایران نه تنها از ارمنستان جدا می‌شود، بلکه در عمل در بخش شمالی‌اش با منافع ژئوپلیتیکی کاملا متضاد ترکیه و آذربایجان محاصره خواهد شد. این اقدام همچنین یکی از مسیرهای کلیدی بالقوه کریدور شمال–جنوب را که دریای سیاه را به خلیج فارس متصل می‌کند، به خطر می‌اندازد. مسیر زمینی ایران–ارمنستان–گرجستان بخشی اصلی از کریدور خلیج فارس–دریای سیاه است که به‌طور غیرمستقیم به شبکه شمال–جنوب پیوند می‌خورد.

 ایران پس از جنگ دوم قره‌باغ در مهرماه ۱۳۹۹ با رزمایش‌های نظامی گسترده در شمال‌غرب نشان داد که مرز با ارمنستان را «خط قرمز» خود می‌داند و حتی احتمال واکنش نظامی در صورت تهدید این مرز وجود دارد. ولی در مرداد داغ ۱۴۰۴ و پس از سلسله ناکامی‌های راهبردی جمهوری اسلامی در محیط پیرامونی‌اش ورق به شکلی تلخ به ضرر تهران برگشته است.

از بیروت و دمشق با عشق

ایران در واکنش به خبر داغ ۱۷ مرداد ساکت نمانده است. علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی خط و نشان کشیده و می‌گوید این کریدور را «گورستان مزدوران ترامپ» خواهند کرد:

مگر قفقاز جنوبی منطقه بی‌صاحبی است که ترامپ آن را اجاره کند؟ قفقاز یکی از حساس‌ترین نقاط جغرافیایی دنیاست و این گذرگاه نه به دالانی در مالکیت ترامپ، بلکه به گورستانی برای مزدوران ترامپ تبدیل خواهد شد.

عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی اما روایتی دیگر از این ماجرا دارد و می‌گوید این توافق صلح و ضمایمش چیز بدی هم نیست چرا که بحث کنترل آذربایجان بر آن نفی شده است:

بحث کریدور کاملا کنار رفته و اکنون بحث جاده ترانزیتی تحت حاکمیت ارمنستان است... هر گونه تغییر در مرزهای بین‌المللی را نمی‌پذیریم. در بیانیه مشترک جمهوری آذربایجان و ارمنستان نیز به این عناصر توجه شده و احترام گذاشته شده است.

اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه هم مشابه همین موضع را در نشست خبری روز دوشنبه ۲۰ مرداد اعلام کرد:

چیزی که برای ما مهم است تداوم روابط خوب بر اساس حسن همجواری با هر دو کشور و تاکید بر اینکه هر گونه راهگذری بین کشورها باید با رعایت احترام به تمامیت سرزمینی و مرزهای بین‌المللی صورت بگیرد. ما انسداد مرزی با ارمنستان را نمی‌پذیریم و خیلی هم صحت ندارد و خبر اجاره ۹۹ ساله خبرسازی است.

در مقابل، منتقدان داخلی دولت پزشکیان درک متفاوتی از وضعیت کنونی دارند. آن‌ها حل شدن پرونده جدال سه دهه گذشته ارمنستان و آذربایجان آن هم با مدل حل مساله آمریکا و ترکیه را یک شکست جدید برای جمهوری اسلامی تفسیر کرده‌اند. شکستی در ادامه شکست‌ها در جبهه لبنان، سوریه و ضربات به برنامه هسته‌ای و موشکی ایران در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل.

همین ترکیب آشفته از موضع‌گیری نشان می‌دهد که دست تهران در وضعیت کنونی تا چه حد خالی از برگ‌های تعیین کننده است.

سایه هر دم نزدیک‌شونده جنگ دوم اسرائیل و احتمال مداخله مستقیم آمریکا به شکلی گسترده‌تر فعلا به اولویت شماره یک جمهوری اسلامی بدل شده است. دارایی‌های راهبردی جمهوری اسلامی که شامل نفوذ نیابتی در منطقه شام و جنوب خلیج فارس و برنامه هسته‌ای و موشکی بود ضربات جدی خورده است و تهران به‌شدت به دنبال یافتن عنصری توازن‌بخش در مقابل راهبرد امنیتی اسرائیل و آمریکا است.

جبهه قفقاز جنوبی و تغییر معادلات در آنجا که تا سه سال پیش از اولویت‌های امنیتی جمهوری اسلامی بود اکنون متاثر از ضرباتی که تهران آن را «مقدمه براندازی نظام سیاسی» درک کرده، به لایه‌های بعدی رفته است. حفظ نظام و رفع تهدید مستقیم اسرائیل اکنون مهم‌تر از همه پرونده‌های جمهوری اسلامی است.

با این‌حال در تهران صداهایی شنیده می‌شود که هشدار می‌دهند که پرونده خلع سلاح حزب‌الله، انحلال حشد‌الشعبی، کریدور زنگزور و مکانیسم ماشه همه مقدمات «بسمل کردن» جمهوری اسلامی است و نمی‌توان تهدید مستقیم اسرائیل را با تمرکز بر تل‌‌آویو و مذاکره بی‌رمق با ترامپ برطرف کرد.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

اما جمهوری اسلامی چه می‌تواند بکند تا ورق برگردد؟ شاید بی‌پرده‌ترین توصیف از وضعیت یک سال گذشته جمهوری اسلامی را مسعود پزشکیان در سفرش به زنجان بر زبان آورد:

ما بدجوری گیریم، از روزی که آمدیم همش مصیبت می‌بارد و دست بردار هم نیست و تا می‌خواهیم به یک ساحل برسیم یکی دیگه می‌آید.

مسعود پزشکیان در زنجان- مرداد ۱۴۰۴

جمهوری اسلامی توان محدودی دارد و جبهه‌های ضددکترین امنیتی‌اش همزمان فعال شده‌اند. از دمشق و بیروت و تل‌آویو و بغداد تا سیونیک و نخجوان و شاید به‌زودی عشق‌آباد و کابل.

مقام‌های جمهوری اسلامی ردپای مشخص و یا در پرده آمریکا را در همه این جبهه‌ها می‌بینند. آن‌هم آمریکای ترامپ که رویکرد غیرمتعارف در سیاست خارجی را به قلب واشنگتن آورده است. جمهوری اسلامی خودش برای ۴ دهه از «نامتعارف بودن» و تکیه بر تاکتیک‌های ایذایی برای به‌دست آوردن دارایی‌های راهبردی به‌عنوان یک ابزار برای تنظیم روابط پیرامونی استفاده می‌کرد. اکنون این نظام سیاسی در جبهه‌های مختلف با «دشمنی» روبرو شده است که در مقیاسی وسیع با امکاناتی به مراتب بیشتر از همان شیوه «نامتعارف» خودش استفاده می‌کند.

در تهران کسی نمی‌داند که چه باید کرد تا وضع تغییر کند. یکی می‌گوید تنگه هرمز را ببندیم و به بحرین و کویت حمله کنیم. دیگری می‌گوید شامات مهم‌ترند و باید هسته‌های عملیاتی در بیروت و دمشق و بغداد فعال شوند و ضربات ناگهانی به‌شکلی وارد شود که آمریکا و اسرائیل در بدترین سناریوهایشان هم به آن فکر نکرده‌اند. گروهی دیگر دل به مذاکره بسته‌اند ولی امیدی هم ندارند. نمی‌دانند که مذاکره برای رام کردن قبل از ذبح نظام است یا راهی برای خروج از بحران.

حتی بر سر اینکه به فرض انجام مذاکره، ثمن معامله با آمریکا را چطور تعیین کنند که «ترامپ خوشش بیاید» و نظام هم شرمسار و بازنده جلوه نکند، اتفاق نظر وجود ندارد.

آیا تا کنون جمهوری اسلامی در چنین وضعیتی قرار داشته؟ پاسخ «نه» است. این اتفاقی جدید و وضعیتی به غایت بغرنج برای نظام سیاسی‌ای است که پیش از ورود به سلسله بحران‌های کنونی، سرمایه اجتماعی و توان حل مسائل پایه‌ایش را از دست داده بود.

کریدور زنگزور یا جاده ترامپ را جمهوری اسلامی هر طور تفسیر کند و به هر شکلی با آن برخورد کند تنها یک پرده کوچک از نمایشنامه چند‌پرده‌ای ضربه امنیتی به او است. محتمل‌ترین گزینه در اختیار جمهوری اسلامی در شرایط کنونی برای مواجهه با از دست رفتن نفوذ تهران در قفقاز جنوبی شاید همان تفسیری است که مسعود پزشکیان به زبان ساده بر زبان آورد:

آن چیزی نیست که در خبرها آنقدر بزرگش کردند؛ خواسته‌های جمهوری اسلامی که در رابطه با آن مسیر بود، همه آن‌ها را مراعات کردند.

مسعود پزشکیان در حاشیه نشست هیات‌دولت- ۱۸ مرداد ۱۴۰۴

این همان شیوه مواجهه‌ای است که با هنرمندی در امثال و حکم دهخدا آمده:

دير بامی امامِ ده به مسجد می‌رفت، جامه‌اش به سگی باران‌ديده بساييد. امام چشم بر هم نهاده گفت: «ان‌شاءالله گربه است».

سیاست تخفیف بحران، نمی‌تواند تاکتیک نتیجه‌بخشی برای جمهوری اسلامی به مثابه یک نظام سیاسی باشد. زنگزور و دمشق و بیروت با صدای بلند به تهران این پیام را می‌دهند: کریدور دشمنان جمهوری اسلامی برای هدف قرار دادن قلب امنیتی نظام در حال تکمیل است.  

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.