تعلیق پس از جنگ ۱۲ روزه: خاورمیانه و قفقاز چشم در چشم طوفان
علی رسولی ـ ضربات سنگینی که ایران متحمل شد، برنامههای بسیاری از بازیگران را نیمهتمام گذاشته است. پیوند امنیتی ریاض و واشنگتن، پیمان ابراهیم، آینده عراق، معادله قدرت در لبنان و حتی روند صلح در قفقاز، همه در سایهی این ابهام بزرگ قرار دارند: آینده جمهوری اسلامی چه خواهد شد؟

تهران، ایران - ۱۷ ژوئن: تصویری از بنر سحر امامی، مجری تلویزیون دولتی ایران، که در جریان حمله اسرائیل بهصورت زنده هدف قرار گرفت، در میدان ولیعصر تهران، ایران، در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۵. امامی در کشور بهعنوان «قهرمان» معرفی شد. فاطمه بهرامی / آنادولو (عکس از فاطمه بهرامی / آنادولو / آنادولو از طریق خبرگزاری فرانسه)
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل چنان سکونی ایجاد کرده که میتوان گفت که آنچه رخ داد تنها یک درگیری نظامی مقطعی نبود. پیامدهای آن بهسرعت از مرزهای ایران و اسرائیل فراتر رفت و اکنون سایهای سنگین بر سراسر خاورمیانه انداخته است. اگرچه توپخانهها خاموش شده و آسمان تهران و تلآویو آرامتر به نظر میرسد، اما روندهای منطقهای در وضعیتی از تعلیق و تردید فرو رفته است. همانطور که حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران باعث تعلیق عملی و نه رسمی برنامه هستهای تهران شد، سایر روندهای سیاسی، امنیتی و ژئوپولیتیکی منطقه نیز در انتظار تصمیمهای بزرگ متوقف ماندهاند.
برنامه هستهای ایران: تعلیق بدون توافق
حملات اسرائیل و ایالات متحده به سایتهای هستهای ایران، بهویژه در نطنز و فردو، بنا بر گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بیش از ۸۰ درصد سانتریفیوژهای فعال را از کار انداخت. ۲۲ هزار سانتریفیوژ ایران حالا یا از بین رفتهاند یا دیگر قابل استفاده نیستند.
نتیجه آنکه ایران برای نخستین بار پس از توافق سعدآباد و تعلیق داوطلبانه غنیسازی، هیچ سانتریفیوژ فعالی ندارد. صدای سانتریفیوژها اما نه به واسطه توافق بلکه در نتیجه بمباران آمریکا و اسرائیل قطع شده است و در تلآویو گوشها به سمت ایران تیز شده تا به هر صدای جدید واکنش نشان دهند.
با این حال، جمهوری اسلامی از اعلام توقف رسمی برنامه غنیسازیاش خودداری کرده و مقامات عالیرتبه در تهران تنها به گفتن جملاتی دوپهلو بسنده میکنند. دشواریهای وضعیت امنیتی سبب شده تصمیمگیران جمهوری اسلامی، میان حرکت بهسوی بازسازی زیرساختها، مذاکره برای تخفیف فشارها یا تهدید به برداشتن گامهای هستهای جدید، مردد بمانند. همین مردد بودن به سایر روندهای منطقهای نیز سرایت کرده است.
پیمان ابراهیم: توقف در ایستگاه قبل
در سالهای اخیر، توافقهای موسوم به «پیمان ابراهیم» باعث عادیسازی روابط میان اسرائیل با امارات، بحرین، مراکش و سودان شد. پیش از جنگ ۱۲ روزه، تحلیلگران انتظار داشتند که عربستان سعودی، عمان و حتی کویت گامهایی بهسوی این پیمان بردارند. مذاکرات غیررسمی در واشنگتن و ریاض جریان داشت و پیشبینی میشد که عربستان در قبال تضمینهای امنیتی آمریکا و امتیازاتی در زمینه فناوری هستهای غیرنظامی، به پیمان بپیوندد. اما اکنون این روند در تعلیق کامل قرار گرفته است.
دلیل این تعلیق روشن است: کشورهای عربی نمیدانند جمهوری اسلامی در ماههای آینده چه سرنوشتی خواهد داشت. اگر نظام ایران تضعیف و منزوی شود، نزدیک شدن بیشتر به اسرائیل کمهزینه خواهد بود؛ اما اگر تهران بتواند خود را بازسازی کند یا حتی به سمت تنشزایی بیشتر حرکت کند، پیوستن به پیمان ابراهیم میتواند خطرات امنیتی جدی برای کشورهای عربی ایجاد کند. بنابراین، همانگونه که در تهران دودلی حاکم است، در ریاض و منامه و ابوظبی نیز نوعی انتظار و سکون دیده میشود.
عراق: آتش زیر خاکستر
در عراق نیز تعلیق مشابهی مشاهده میشود. گروههای شبهنظامی وابسته به ایران، بهویژه بخشی از حشدالشعبی، پس از جنگ ۱۲ روزه از اقدامات تهاجمی خود کاستهاند. با وجود آنکه تنشهای فرقهای و سیاسی همچنان در بغداد و بصره جریان دارد ـ از رقابت میان چارچوب هماهنگی و جریان صدر گرفته تا اعتراضات اجتماعی در جنوب عراق. اما این تنشها هنوز به بحران بزرگ بدل نشدهاند.
به نظر میرسد شبهنظامیان نزدیک به تهران منتظرند ببینند جمهوری اسلامی پس از این جنگ تا چه اندازه قدرت بازیگری خود را در سطح منطقه حفظ خواهد کرد. اگر ایران بتواند جایگاهش را تثبیت کند، این گروهها جسورتر خواهند شد؛ اما اگر ضعف تهران ادامه پیدا کند، احتمالا آنها نیز به سمت سازگاری بیشتر با دولت مرکزی و ارتش عراق خواهند رفت. همین تعلیق موجب شده که عراق، با وجود شکنندگی شدید، در ماههای اخیر از شعلهور شدن درگیریهای گسترده در امان بماند.
لبنان: خلع سلاح روی کاغذ، تردید در عمل
لبنان هماکنون درگیر فرآیندی حقوقی برای خلع سلاح حزبالله است؛ فرآیندی که تحت فشار ایالات متحده و برخی جناحهای داخلی آغاز شده است. اما روی زمین، هیچ تغییر عمدهای رخ نداده است. حزبالله، که پس از ضربههای اخیر به ایران بیش از پیش محتاط شده، از اقداماتی که بتواند بحران جدیدی بیافریند خودداری میکند. دولت لبنان نیز نگران است که هرگونه اقدام شتابزده برای تغییر توازن قدرت، در صورت تغییر شرایط به سود جمهوری اسلامی، نتیجه معکوس بدهد و حزبالله را دوباره در موقعیت دست بالا قرار دهد.
به همین دلیل، بیروت نیز در وضعیت «انتظار» قرار گرفته است. همه نگاهها بیش از آنکه به مجلس و دولت لبنان باشد، به تهران دوخته شده است. در واقع، آینده حزبالله نه صرفا به توان داخلی آن، بلکه به سرنوشت جمهوری اسلامی در ماههای آینده گره خورده است.
قفقاز جنوبی: گذرگاه در تعلیق
در مرزهای شمالی ایران نیز نشانههای تعلیق آشکار است. با میانجیگری ترامپ در کاخ سفید، توافقی میان آذربایجان و ارمنستان برای حل مناقشه قرهباغ و ایجاد کریدور زنگزور، که بعدتر «گذرگاه ترامپ» نامیده شد، به امضا رسید. این گذرگاه قرار بود ارتباط زمینی نخجوان و آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان برقرار کند. با این حال، اجرای عملی این توافق به کندی پیش میرود و هر دو طرف با تردید به آینده مینگرند.
در باکو و ایروان این تصور حاکم است که هر تحول در جنوب، بهویژه در ایران، میتواند توازن قدرت در قفقاز را دگرگون کند. اگر جمهوری اسلامی تضعیف شود، آذربایجان و متحدانش جسارت بیشتری برای فشار بر ارمنستان خواهند داشت. اما اگر تهران بازیابی شود، نقش بازدارندهاش دوباره برجسته خواهد شد. بنابراین، مانند سایر نقاط منطقه، قفقاز جنوبی نیز در حالت انتظار به سر میبرد.
هیچ بازیگری در منطقه مایل نیست دست خود را زود رو کند. روندهای موجود پر از ریسک و ناشناختهاند. هر اقدام شتابزده میتواند در صورت تغییر شرایط به فاجعهای برای آن بازیگر تبدیل شود. بنابراین، همانطور که تهران درگیر بازسازی یا بازاندیشی در برنامه امنیتی و هستهایاش است، سایر پایتختهای منطقه نیز در وضعیتی از تعلیق و تردید به سر میبرند. همین تعلیق نشان میدهد که برخلاف آنچه اسرائیل تبلیغ میکند، کشورهای منطقه هنوز سناریوی «غلبه جمهوری اسلامی بر بحرانهای پیچیدهاش» را تا حدی محتمل میدانند یا اینکه وضع آینده را ناروشن میپندارند.
آنچه امروز در خاورمیانه و همسایگان آن شاهدیم، منطقهای است که برای تغییرات بزرگ آماده نیست ولی بازیگرانش اقدامی هم نمیکنند: نه در برابر طوفان و نه در جهت آن. ضربات سنگینی که ایران متحمل شد، برنامههای بسیاری از بازیگران را نیمهتمام گذاشته است. پیوند امنیتی ریاض و واشنگتن، پیمان ابراهیم، آینده عراق، معادله قدرت در لبنان و حتی روند صلح در قفقاز، همه در سایهی این ابهام بزرگ قرار دارند: آینده جمهوری اسلامی چه خواهد شد؟
نظرها
نظری وجود ندارد.