ممنوعیت آموزش و طرد سیستماتیک؛ منع نهادهای مدنی برای آموزش کودکان افغانستانی
در آستانه سال تحصیلی جدید، هزاران کودک افغانستانی در ایران پشت درهای بسته مدارس جا ماندهاند. با ممنوعیت فعالیت نهادهای مدنی آموزشی و الزام به ارائه مدارک دشوار، بسیاری از کودکان مهاجر از حق تحصیل محروم شدهاند؛ وضعیتی که فعالان اجتماعی آن را «طرد سیستماتیک» مینامند و نسبت به پیامدهایی چون کار کودک، انزوای اجتماعی و بازتولید فقر هشدار میدهند.

دانشآموزان افغانستانی ایران
با آغاز سال تحصیلی جدید، در حالیکه بسیاری از دانشآموزان ایرانی دوباره پشت نیمکتها نشستند، بسیاری از کودکان افغانستانی ساکن ایران که سال گذشته با «برگه سرشماری» سر کلاس مینشستند، امسال به دلیل لغو اعتبار این برگه و سختتر شدن روند ثبتنام، از چرخه آموزش بازماندهاند.
به گزارش روزنامه شرق، وزارت آموزش و پرورش به بسیاری از مراکز مردمنهاد دستور داده که دیگر فعالیت آموزشی نداشته باشند؛ حتی مربیان و داوطلبان افغانستانیتبار نیز از تدریس منع شدهاند.
«پریسا پویان»، مدیرعامل موسسه یاریگران کودکان کار پویا، میگوید امسال آموزش و پرورش رسماً به سمنها ابلاغ کرده که آموزش تنها وظیفه این وزارتخانه است و مراکز مدنی حق فعالیت در این حوزه را ندارند. این در حالی است که بخش اصلی فعالیت چنین مؤسساتی، آموزش کودکانی است که به دلایل اقتصادی یا اجتماعی امکان تحصیل در مدارس رسمی را ندارند. فعالان مدنی هشدار میدهند این تصمیمها با افزایش کار کودک و گسترش آسیبهای اجتماعی جبرانناپذیر همراه خواهد بود.
فعالان حوزه آموزش میگویند شرایط برای این کودکان سختتر شده است. یکی از آنها توضیح میدهد:
بخشنامهای آمده که میگوید نهادهای مردمی دیگر اجازه فعالیت آموزشی ندارند. یعنی هر کاری در این حوزه باید از مسیر آموزش و پرورش بگذرد. این تصمیم در عمل بچههای بیمدرک یا خانوادههای کمدرآمد را از مدرسه محروم میکند.
در برخی مناطق حاشیهای تهران، مدارس مردمی که سالها مأمن کودکان بازمانده از تحصیل بودند، مجبور به تعطیلی شدهاند. یک مربی میگوید:
سال قبل همین بچهها با برگه سرشماری سر کلاس بودند. حالا به ما میگویند حق آموزش ندارید. حتی داوطلبان افغان که رایگان تدریس میکردند، تهدید شدند. احساس میکنیم که عامدانه میخواهند این کودکان از چرخه آموزش حذف شوند.
از سوی دیگر، الزام به ارائه «برگه هولوگرامی» روند ثبتنام را دشوارتر کرده است. بسیاری از خانوادهها این برگه را دریافت نکردهاند و مدارس از پذیرش کودکانشان خودداری کردهاند. یکی از مادران افغان روایت میکند:
من کارت آمایش دارم، حتی گذرنامه خانوادگی داریم، اما مدرسه گفت سامانه ثبتنام بسته است و ظرفیت نداریم. بچهام گریه میکند که چرا امسال نمیتواند برود مدرسه.
برخی خانوادههای دیگر هم گفتهاند که مدارس فرزندانشان را به مناطق دورتر حواله دادهاند اما در نهایت هیچجا آنها را ثبتنام نکرده است. یک پدر افغان میگوید:
ما را از این مدرسه به آن مدرسه فرستادند. آخرش گفتند ظرفیت پر است. من ماندهام که با چه امیدی به بچهام بگویم درس بخوان.
این شرایط باعث شده هم بخشی از ظرفیت مدارس خالی بماند و هم کودکان زیادی بیمدرسه. بر اساس برآوردها، در برخی مناطق اطراف تهران و شهرهای دیگر، ۵۰ تا ۶۰ درصد ظرفیت کلاسها متعلق به دانشآموزان افغانستانی بود. حالا با این سیاستها، هم نیمکتها خالی است و هم بچهها سرگردان.
پیامدها اما به همینجا ختم نمیشود. مدرسه تنها جایی است که کودکان مهاجر احساس میکنند بخشی از جامعهاند. وقتی این فرصت گرفته میشود، حس طردشدگی و جدایی اجتماعی جای آن را میگیرد. یکی از معلمان مردمی میگوید:
مدرسه تنها پل ارتباطی پایدار این بچهها با جامعه میزبان است. وقتی همین پل را خراب کنیم، داریم شکاف تبعیض را برای سالهای آینده عمیقتر میکنیم.
کودکان مهاجر با طرد سیستماتیک آموزشی روبهرو هستند. خطر کار کودک نخستین نتیجه حذف از مدرسه است. فاطمه مقدسی، پژوهشگر اجتماعی، هشدار میدهد که حذف این کودکان از مدرسه پیامدهای فردی و اجتماعی سنگینی دارد. او میگوید:
طرد آموزشی باعث افزایش کار کودک، بازتولید فقر، آسیبهای جسمی و روانی و قطع پیوند کودک با مسیر طبیعی رشد میشود.
مقدسی تأکید میکند مدرسه تنها نهاد ارتباط پایدار میان کودک مهاجر و جامعه میزبان است و محرومیت از آن، مرزبندی «ما» و «آنها» را عمیقتر کرده و خطر انزوای اجتماعی و بسته شدن کودکان در شبکههای قومی را افزایش میدهد. او همچنین خاطرنشان میکند که نهتنها دولت از ارائه خدمات آموزشی عقبنشسته، بلکه سازمانهای مردمنهاد هم با تهدید لغو مجوز از فعالیت در این حوزه منع شدهاند؛ امری که بحران اجتماعی بلندمدت را تشدید میکند.




نظرها
نظری وجود ندارد.