از حاشیه تا مرکز: نقش زنان روستایی در تابآوری اقلیمی و عدالت اجتماعی
اعظم بهرامی ـ توانمندسازی زنان روستایی، فقط مسئله عدالت جنسیتی نیست؛ ضرورتی است برای امنیت غذایی، مقابله با بحران آب و خاک، و ساختن جوامعی پایدارتر. زنان، ستون فقرات کشاورزیاند اما همچنان در دسترسی به منابع، آموزش و مالکیت زمین با تبعیض روبهرو هستند. تجربههای موفق جهانی نشان میدهد وقتی ابزار توانمندی در اختیار آنان قرار گیرد، نه تنها معیشت خود را بهبود میبخشند بلکه کل جامعه در برابر بحرانهای اقلیمی و اقتصادی مقاومتر میشود.

زنان روستایی ایران
در دنیای امروز، توانمندسازی زنان بهویژه در مناطق روستایی نه تنها یک اقدام عدالتمحور، بلکه ضرورتی برای تحقق توسعه پایدار است. یکی از مهمترین عوامل رویارویی با آثار تغییر اقلیم است و با امنیت آب و خاک پیوند دارد. زنان همچنین نقشی انکار ناپذیر در توانمندی امنیت غذایی کشورها دارند. آنها، ستون فقرات جوامع کشاورزی بهشمار میروند؛ نقش بیبدیلی در تنظیم جمعیت و دلیل مهاجرتهای اقلیمی دارند؛ حافظ فرهنگ محلی هستند؛ همچنین در تربیت نسل آینده و اقتصاد غیررسمی حضور آنها بسیار مهم هستند. با این حال، آنان از نظر دسترسی به منابع، آموزش، بازار و حتی مالکیت زمین، در موقعیتی نابرابر نسبت به مردان قرار دارند.
اهمیت جهانی توانمندسازی زنان روستایی
سازمانهای بینالمللی مانند فائو، UN Women و بانک جهانی بارها تأکید کردهاند که کاهش فقر جهانی بدون مشارکت مؤثر و برابر زنان، بهویژه زنان روستایی، ممکن نیست. طبق گزارش فائو، اگر زنان روستایی به اندازه مردان به منابع تولیدی مانند زمین، ابزار و آموزش دسترسی داشته باشند، بازدهی کشاورزی در کشورهای درحال توسعه میتواند تا ۳۰ درصد افزایش یابد. این تنها به افزایش تولید منجر نمیشود، بلکه گامی بزرگ برای کاهش گرسنگی در سطح جهانی است.
زنان روستایی حدود ۲۵ درصد از جمعیت جهان و ۴۳ درصد نیروی کار کشاورزی در کشورهای در حال توسعه را تشکیل میدهند، اما با تبعیض، کمبود دسترسی به زمین، اعتبار و آموزش مواجه هستند. نامگذاری روزی به نام آنان نشان میدهد که چطور سیاستگذاری در جهت توانمندسازی زنان مکمل اهداف توسعه پایدار (SDG 2: گرسنگی صفر؛ SDG 5: برابری جنسیتی) است. انتخاب نشدن عنوان و شعاری برای این روز در ۲۰۲۵ ( تا زمان نوشتن این یادداشت) هم بهنوعی نشان میدهد که چطور حضور و سهم و نقش آنان در نقشه سیاستگذاری جهان نادیده گرفته شده است.
وضعیت زنان روستایی در ایران
در ایران، زنان روستایی حدود ۳۰ درصد از جمعیت زنان را تشکیل میدهند و نقش قابل توجهی در کشاورزی، دامداری، صنایع دستی و اقتصاد محلی دارند. با این حال، چالشهایی نظیر فقدان امنیت شغلی، عدم دسترسی به وام و خدمات بانکی، مهاجرت مردان به شهرها، و فشارهای فرهنگی و اجتماعی باعث شده تا این زنان در معرض آسیبپذیری اقتصادی و اجتماعی بیشتری قرار گیرند. همچنین، روند پیرشدن جمعیت روستایی و کاهش نرخ زاد و ولد، بار مضاعفی بر دوش زنان باقیمانده در روستاها گذاشته است.
در برخی مناطق، زنانی که همسرانشان مهاجرت کردهاند، ناگزیر تمام امور زندگی، کشاورزی، نگهداری از خانواده و امور مالی را بهتنهایی برعهده میگیرند، درحالی که از حمایتهای قانونی، بیمهای و آموزشی کافی برخوردار نیستند.
بنا بر گزارش وزارت نیرو، ۸۶ درصد جمعیت روستایی ایران به آب شرب بهداشتی دسترسی دارند. گزارشها تاکید میکند که «دسترسی ۹۹٬۹ درصد جمعیت شهری و ۸۶ درصد روستایی ایران به آب شرب بهداشتی» فراهم است. وزارت نیرو اذعان دارد که بهرهمندی حدود ۸۵ درصد روستاییان از آب سالم و پایدار است.
در دسترسی به تعداد پایگاههای سلامت در مناطق روستایی نیز آمار چندان واقع بینانه بهنظر نمیآیند. آمارها افزایش دسترسی به این خدمات را نشان میدهد، بهعنوان مثال، تا سال ۱۳۹۸ تعداد پایگاههای سلامت روستایی از حدود ۱٬۶۶۶ به ۳٬۸۹۸ پایگاه سلامت افزایش یافته است.
دسترسی به آب پایدار درحالی مطرح میشود که بنا به آمار مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب امسال تابستان ۸ هزار روستا و بیش از ۳۰۰ شهر به شکل سقایی آبرسانی میشدند. در مورد خانههای سلامت هم همین بازی با آمار وجود دارد.
چطور در حالی که درپایتخت به ازای هر هزار نفر ۰٬۵ تخت بیمارستانی وجود دارد میتوان به تکمیل دسترسی به خانههای سلامت روستایی پرداخت!
آمار همچنین نشان میدهد که در استانهای کلیدی از منظر زندگی روستایی دسترسی به اولیهترین امکانات تاچه حد سخت و دشوار است.
در استان خوزستان، از مجموع حدود ۴۵۴۷ روستا، بخشی از روستاها به دلیل دورافتادگی، پراکندگی و نبود راه آسفالت، دسترسی مناسب به خانههای بهداشت ندارند. آذربایجان غربی روستاهای شهرستانهایی مثل سلماس، مهاباد، تکاب، پیرانشهر، نقده، شاهین دژ، سردشت، اشنویه، چالدران رتبههای پایینی در شاخص دسترسی به خدمات بهداشتی دارند. خوزستان در رتبهبندی استانهای ایران از نظر وجود منابع بهداشتی و درمانی و سطح دسترسی افراد به آنان، درمیان ۳۰ استان، از نظر دسترسی افراد به منابع بهداشتی و درمانی، در دو استان آخر ایران قرار دارند. همینطور در استانهایی مانند هرمزگان با وجود اینکه جمعیت روستایی و عشایری قابل توجهی دارند، تعداد پزشکها و خانه سلامت بسیار کم است. همینطور ایلام و کهگیلویه و بویراحمد در میان استانهای محروم از خدمات درمان و سلامت هستند.
نبود آمار دقیق و کافی نشان میدهد هم آسیبشناسی و هم فعالیت و کار و برنامه برای جامعه روستایی ایران، ویژه زنان مسئلهای به حاشیه رانده شده است.
فقر چند بعدی و خانوارهای روستایی تحت سرپرستی زنان
بررسی فقر چند بعدی زنان و مردان سرپرست خانوار در مناطق شهری و روستایی ایران نشان میدهد که شاخص فقر چند بعدی برای زنان سرپرست خانوار در مناطق روستایی بیشتر از مردان است؛ برای مثال شاخص فقر چند بعدی زنان سرپرست خانوار در روستا معادل ۰٫۶۷ و مردان سرپرست خانوار معادل ۰٫۳۶۴ است. زنان سرپرست خانوار با مشکلات بسیار بیشتری مواجهاند از جمله دسترسی کمتر به منابع، ناتوانی در اشتغال پایدار یا درآمد کافی.
یکی از مهمترین دلایلی که پروژههای توانمند کردن و حمایت از زنان روستایی مرتب به تعویق میافتد این ایده است که جامعه روستایی با کمکهای مدام دولت از نقش تولید گری خود بازمیمانند و به آزمندی در میافتد.
این بحث مهمی است که برای آینده ایران نیز طرح آن ضروری است توسعه در برابر توزیع منابع، رویه جمهوری اسلامی در یارانه دادن از آب و خاک در برابر برنامههای هدفمند توسعه عادلانه.
در شرایطی که امکانات یا سرمایههای توسعهای به روستاها میرسند، این خطر هست که تبدیل به ابزاری شود برای ایجاد سلسلهمراتب نابرابر جدید، مانند زمینداران، دلالان، یا شوراهایی که در نقش ارباب ظاهر میشوند. اما اصولی روشن این شرایط را مرزگذاری میکند.
مالکیت جمعی بر منابع توسعهای با تشکیل تعاونیها و مدلهای مشارکتی محلی و حضور ذینفعان در سیاستگذاری و مدیریت اهمیت دارد.
فراهم کردن زمینهای در دسترسی شفاف به تخصیص منابع و پاسخگویی به مردم و در نهایت برنامهریزی و آموزش با هدف تولید برای بقا و ارتقاء محلی و حفظ منابع برای نسل آینده، نه فقط سودآوری ضروری است.
این بدان معنی است که به جای آنکه سرمایهگذاریها یا پروژهها در دست گروه کوچکی قرارگیرد که بهرهاش انحصاری شود و وابسته به منابع قدرت و ثروت، باید سازوکارهایی طراحی شود که منابع بهصورت جمعی و دموکراتیک در جامعه محلی مدیریت شوند.
مدلهای تجربه شده برای توانمندی زنان روستایی
مدلهای موفق تجربه شدهای در کشورهای مختلف جهان وجود دارد، مانند زنان تعاونیساز در هندوستان (SEWA). زنان خوداشتغال که با هدف توانمندسازی زنان روستایی و شهری فقیری تشکیل شد که هیچ بیمه یا حمایت اجتماعی نداشتند. آنها تعاونیهایی تشکیل دادند که زنان را بیمه میکند و سود تولیدات داخلی را بین اعضا تقسیم میکند و حتی برای افزایش سرمایه سرمایه گذاری میکند. این شرکتها حتی در دوره کرونا نیز دوام آوردند. این زیرسازها در واقع ساختار تعاونی محور را بهجای تمرکز دولتمحور یا بازار محور، در سطح اجتماع محلی زنان روستایی پیاده میکند.
این تجربهها نشان داده که وقتی زنان روستایی ابزار توانمندسازی را در اختیار داشته باشند، نه تنها وضعیت معیشتی خود را بهبود میبخشند، بلکه جامعهای تابآورتر و مقاومتر در برابر بحرانها (مانند بحرانهای اقتصادی، تغییرات اقلیمی، یا مهاجرت) شکل میگیرد.
پروژه معیشت مقاوم و توانمندسازی زنان روستایی که توسط بانک توسعه آسیا در تاجیکستان اجرا شد نمونه دیگری است.
هدف این پروژه ارتقای مهارتهای کشاورزی زنان، افزایش بهرهوری مزارع تحت مدیریت زنان، توسعه زیرساختهای پس از برداشت (مانند سردخانه، انبار، فرآوری محصول) بود و در آن موفق شدند. پروژه تجاریسازی کشاورزی که با کمک فائو و بانک جهانی انجام شد نیز با برنامههای مدرن کردن کشاورزی به واسطه کمک به زنان برای ساخت گلخانه، توسعه کسبوکار خانوادگی، و فروش محصولات در بازار محلی و منطقهای نقشی موثر داشت. در این پروژهها، زنان خود کارآفرین شدند.
این راهها و پروژهها در بسیاری از کشورهای درحال توسعه و در مسیر دموکراسی تجربه شدند و نتایج قابل توجهی داشتند. اینها ساز و کاری را شکل دادهاند که در حال تقویت خود و چرخه پایداری از درآمدزایی اند و باعث تقویت و توانمند شدن جوامع روستایی از مسیر توانمند کردن و آموزش زنان شده است. ایجاد مراکز چند منظوره کشاورزی محلی با ارائه بذر، ابزار، آموزش، خدمات بازاریابی و فرآوری در روستاها نیز کارآمد بود.
مسیر توسعه کشاورزی بومی و تنوع زراعی با تمرکز بر محصولات محلی، روشهای کمآب خواه، سازگار با اقلیم خشک و تقویت زیرسازها در بازارهای جهانی نگاه به کشاورزی و امنیت غذایی را میتواند تغییر دهد.
در این مجموعه، اعطای وامهای خرد و اعتبارات حمایتی با شرایط آسان و تضمین اجتماعی یا مشارکتی برای زنان کمدرآمد میتواند در زیر سازهایی مانند گلخانه های مدرن و مکانیزه، خشککن خورشیدی، کارگاههای کوچک روستایی با توجه به ارتقای ارزش افزوده محصولات، هم بازدهی کشاورزی و دامداری را افزایش دهند و هم روشهای خامخواری متکی بر مصرف بیبرنامه آب و فرسودن و آلودن خاک را پایان دهید.
مشارکت فعال زنان در شوراها، تصمیمگیری، و سیاستگذاری محلی یکی از مهمترین ارکان تلاش برای رسیدن به رفع لایههای مختلفی از تبعیض را فراهم میکند.
نظرها
نظری وجود ندارد.