تولد و مرگ در زندان
الهام فتحی در این نوشته نشان میدهد چگونه بدن و زندگی به میدان سرکوب و مقاومت بدل شده است. مستند «متولد اوین» و مرگ سمیه رشیدی، جمیله عزیزی و سودابه اسدی، تنها نمونههایی از سیستمی زنستیز و سرمایهسالار است که از لگد به شکم زن باردار تا محرومیت از دارو، زنان را به حاشیه میراند. اما همین سرکوبها بذر خشم و مبارزه میکارند؛ از یک نخ سیگار در سلول تا شعار «زن، زندگی، آزادی». هیچ انقلابی بدون آزادی زنان پایدار نخواهد ماند.

کودکان در زندان

در یکی از محلههای چندفرهنگی برلین، در کافهای آرام، مریم زارع را میبینم؛ بازیگر، فیلمساز و کارگردان ایرانی ـ آلمانی که با مستند «متولد اوین»(۱) در جشنواره فیلم برلیناله سال ۲۰۱۹ حضور داشت. این مستند به کودکانی میپردازد که در نخستین دهه پس از انقلاب در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی به دنیا آمدهاند، اما در عین حال روایت سیستم اقتصادی ـ سیاسی است که زنان و فرزندان آنها را به ابزار کنترل و سرکوب تبدیل کرده است. مریم زارع درباره این فیلم میگوید:
تولد بدون مادر ممکن نیست و تجربه تولد در زندان نیز تنها به فرزند تعلق ندارد. مادر و فرزند هر دو درگیر شرایطی میشوند که کرامتشان زیر پا گذاشته میشود.
او تلاش دارد صدای مستقل «بچههای زندان» را روایت کند؛ کودکانی که تجربهشان تحت سلطه سیستم سیاسی-اقتصادی و زنستیز شکل گرفته و نسلها را متاثر کرده است. نرگس اسکندری مادر مریم زارع، در هنگام زایمان با خشونت فیزیکی و روانی مواجه شد: چشمهایش بسته شد تا فرزندش را نبیند، به شکمش لگد زدند و نوزاد را تحقیر کردند: این بچه حرامزاده است، از یک مادر فاحشه به دنیا آمده. این اعمال نه تنها توهین فردی بلکه ابزاری سیستماتیک برای کنترل زنان و بازتولید سلطه پدرسالارانه و سرمایهسالارانه هستند. خشونت جسمی و روانی تلاش میکند پیوند مادر و فرزند را از پایه مختل کند و زنان را از تجربه هویت انسانی مستقل محروم سازد. فیلم متولد اوین صدای فرزندانی است که حتی اگر زندان را به یاد نیاورند، تجربهشان در کرامت انسانیشان تاثیر گذاشته است. این روایت نشان میدهد چگونه سیستم زنستیز و استثماری، از تولد آغاز میشود و با محروم کردن زنان از حقوق اولیه، آنها را همزمان به کارگر، مادر و زندانی تحت کنترل تبدیل میکند.
زندان زنان قرچک ورامین ادامه همان منطق سرکوب و استثمار است. این زندان در نیزارهای ورامین ساخته شده و پیش از آن سولهای برای نگهداری دام بوده است. ساختار و وضعیت آن بیرحمانه است: آب ناسالم، غذای بیکیفیت، فضای تنگ بدون تهویه و نور کافی، شرایط بهداشتی نامناسب و فقدان سیستم پزشکی و درمانی. این زندان، نمونهای از بازتولید سرکوب طبقاتی و زنستیزانه است؛ زنان کارگر و فعال سیاسی که صدای اعتراض دارند، با محرومیتهای سیستماتیک روبهرو میشوند.
در هفتههای اخیر، سه فاجعه توجهها را به وضعیت غیرانسانی زندانها جلب کرد: سمیه رشیدی، زندانی سیاسی و کارگر خیاطخانه، به دلیل «مدنیترین شکل اعتراض» یعنی شعارنویسی بازداشت شد. با وجود بیماری و ناتوانی، از دارو و درمان محروم شد و در نهایت در بیمارستان جان باخت. این نمونهای از اعدام خاموش و کنترل اقتصادی ـ سیاسی زنان کارگر و فعال است. به فاصله کوتاهی، جمیله عزیزی و سودابه اسدی نیز بهدلیل محرومیت از درمان و شرایط غیرانسانی زندان، جان خود را از دست دادند. این مرگها بخشی از سیاست «اعدام خاموش» است: حذف تدریجی مخالفان با محروم کردن از مراقبتهای پزشکی، که هم شکنجه جسمی و روانی و هم ابزار سرکوب اقتصادی-سیاسی است.
مرگ سمیه و دیگران ادامه مسیر پیشین است. پیشتر زندانیانی مانند بکتاش آبتین، وحید صیادی نصیری و شاهرخ زمانی نیز به همین دلیل جان باختند. محرومیت از درمان نه تنها شکنجه است، بلکه ابزاری برای حفظ نظم سرمایهسالارانه و زنستیزانه است، که زنان را از حقوق فردی و اجتماعی محروم و آنها را به موقعیت اقتصادی و سیاسی ضعیفتر سوق میدهد. خشونت علیه زنان در زندانها، رفتار پراکنده نیست؛ بلکه بخشی از ساختار اقتصادی ـ سیاسی است که استثمار و سرکوب زنان را حفظ میکند. لگد به شکم زن باردار، تحقیر مادر با الفاظ «فاحشه» و «حرامزاده»، محرومیت از دارو و حتی یک نخ سیگار، همه نشانگر تلاش برای کنترل بدن و کار زنان، محدود کردن فعالیت اقتصادی و سیاسی آنان و بازتولید سلطه پدرسالارانه است.
زندانهای زنان، از اوین تا قرچک، ابزار سرکوب و استثمار زنان هستند؛ اما این فشارها ریشههای مقاومت را تقویت میکنند. هر مرگ و محرومیت، بذر خشم و مبارزه علیه سیستم سرمایهسالارانه و زنستیز را میکارد. حتی کوچکترین خواستهها سیاسی میشوند. کشیدن یک نخ سیگار برای زنان زندانی نمادی از آزادی بیان و کنترل بر بدن است. این عمل ساده، نشاندهنده مقاومت علیه استثمار و سرکوب سیستمیک است؛ تلاشی برای بازپسگیری اختیار اقتصادی و اجتماعی حتی در محدودترین شرایط. با وجود خشونت سیستماتیک، زنان تسلیم نمیشوند.
مادر مریم زارع که در بیمارستان تحقیر شد، سالها بعد توانست بهعنوان نخستین مهاجر، شهردار فرانکفورت شود. او میگوید: «دیگر از ارواح نمیترسم، فقط یک شمع لازم است تاریکی را روشن کرد». این جمله نماد مقاومت فمینیستی ضدسرمایهداری است: برآمدن از دل تاریکترین تجربهها، نه تنها رهایی فردی بلکه نشانهای از مبارزه علیه ساختار اقتصادی ـ سیاسی و زنستیز نظام سرمایهسالارانه است. تظاهرات زنان در هشتم مارس ۱۹۷۹، شعار «نه شرقی نه غربی، آزادی جهانی است»، نشاندهنده استقلال جنبش زنان و تاکید بر ارتباط آزادی زنان با عدالت اقتصادی و سیاسی بود.

چهار دهه بعد، تجربه زندانهای ایران نشان میدهد که سرکوب زنان، پیشزمینه سرکوب کل جامعه و حفظ استثمار اقتصادی ـ سیاسی است. داستان مریم زارع و مادرش، مرگ سمیه رشیدی و دیگر زنان، و تجربه هزاران زن زندانی، نشان میدهد که حتی در تاریکترین شرایط، زنان میتوانند چراغ مقاومت علیه سرمایهسالاری و پدرسالاری روشن کنند. از تولد در اوین تا شهرداری فرانکفورت، از یک نخ سیگار تا خیزش «زن، زندگی، آزادی»، همه گواهی بر این حقیقت است: هیچ جامعهای بدون آزادی زنان، امکان تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی ندارد و هیچ انقلابی بدون مبارزه علیه استثمار و زنستیزی، پایدار نخواهد بود.

پانوشت:
۱- جشنواره بینالمللی فیلم برلین. متولد اوین، کارگردان: مریم زارع. برلیناله، ۲۰۱۹




نظرها
نظری وجود ندارد.