غزه پس از نسل کشی: آغاز اشغال و استعمار «انساندوستانه»
«بازسازی غزه» رونمایی از شکل تازه اشغال و استعمار است که این بار با مشارکت دولتهای عربی اسلامی منطقه اجرا خواهد شد.

غزه، عکس: آرشیو

شامگاه جمعه ۳ اکتبر ۲۰۲۵/ ۱۱ مهر ۱۴۰۴ حماس در بیانیهای بهصورت تلویحی با بخشیهای از طرح «۲۰ مادهای» دونالد ترامپ برای آتشبس در باریکه غزه موافقت کرد اما همزمان گفت بر گفتوگو در باره جزئیات آن از طریق میانجیگران تاکید دارد.
طرح دونالد ترامپ که همزمان با دیدار او با بنیامین نتانیاهو در واشنگتن به صورت رسمی منتشر شد، از حماس میخواهد ظرف ۷۲ ساعت پس از پذیرش این طرح، اسرائیلیهای را که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسارت گرفت، آزاد کند و جسد آنهایی که کشته شدند را به اسرائیل تحویل دهد.
در مقابل اسرائیل به محض آزادی تمام اسرای خود، باید ۲۵۰ اسیر فلسطینی محکوم به حبس ابد، به علاوه ۱۷۰۰ نفر از ساکنان غزه که پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بازداشت شدهاند، از جمله تمام زنان و کودکان بازداشت شده را آزاد کند و در ازای تحویل جنازه هر اسیر اسرائیلی، پیکر ۱۵ نفر از فلسطینیهای کشته شده در غزه تبادل خواهد شد.
در این طرح که ترکیبی از پیشنهاد اندیشکدههای آمریکایی و انگلیسی، امارات متحده عربی و همینطور داماد ترامپ و نماینده ویژه او در خاورمیانه است، اداره غزه قرار است به یک «دولت تکنوکرات محلی» اما زیر نظر «هیئت صلح» سپرده شود. ترکیب هیئت صلح هنوز اعلام نشده اما دونالد ترامپ و تونی بلر، نخست وزیر اسبق انگلیس دو عضو قطعی آن خواهند بود.
طرحی که ترامپ و مشاوران او آن را پیش از اینکه بتواند به دو سال جنگ بیوقفه در باریکه غزه پایان بدهد، راهکاری برای «صلح ابدی در خاورمیانه» خواندهاند بر این تاکید دارد که حماس و دیگر گروههای فلسطینی در باریکه غزه خلع سلاح شوند. اعضای حماس باید از باریکه غزه و فلسطین خارج شوند و یا به همزیستی مسالمتآمیز تعهد بدهند. همچنین حماس نباید هیچ نقشی در آینده غزه داشته باشد.
بر اساس این طرح که عربستان سعودی و فرانسه هم در آن نقش دارند، یک نیروی نظامی با مشارکت دولتهای عربی ـ اسلامی و ایالات متحده آمریکا برای آنچه که «امنیت غزه» تا تحویل آن به نیروی فلسطینی و آموزش پلیس فلسطینی عنوان شده است، تشکیل خواهد شد. آنچه که در متن طرح ترامپ فاش نشده، اما در نسخه طرح اصلی غزه پس از جنگ در اندیشکدههای محافظهکار و همسو با دولت اسرائیل به صراحت بر آن تاکید شده نقش غیرمستقیم اسرائیل در کنترل غزه در صورت اجرایی شدن این طرح است.
بیانیه حماس مبهم است و میگوید که باید درباره جزئیات طرح اداره غزه و «بازسازی» آن گفتوگو کند. با این حال آماده است اداره غزه را به «یک نهاد فلسطینی از مستقلها (تکنوکراتها) بر اساس اجماع ملی فلسطین و با حمایت دولتهای عربی و اسلامی» واگذار کند.
عدم مشارکت در آینده غزه و فلسطین اما مورد قبول این گروه که از سال ۲۰۰۶ کنترل غزه را در دست دارد، نیست تا آنجا که گفته است در مواردی که به «آینده نوار غزه و حقوق مشروع مردم فلسطین» مربوط میشود، باید بر اساس «توافق ملی و قوانین و قطعنامههای بینالمللی مربوطه» تصمیم گیری شود.
ترامپ در واکنش به پاسخ حماس در شبکه اجتماعی تورث که به خودش تعلق دارد، خواستار توقف بمباران غزه از سوی اسرائیل شد. او نوشت: «من معتقدم که آنها برای صلح پایدار آماده هستند. اسرائیل باید فورا بمباران غزه را متوقف کند تا ما بتوانیم گروگانها را به سلامت و سریع بیرون بیاوریم». رئیسجمهوری آمریکا ادامه حملات اسرائیل را «خطرناک» دانست و گفت که در حال بحث در باره جزئیات هستند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل هم گفت با این توافق دولت او به هر آنچه که میخواست، دست یافته است. با این حال حملات اسرائیل همچنان ادامه دارد.
مصر و قطر به عنوان دو میانجی و شرکای ائتلافی که قرار است اداره غزه را در دست بگیرد، از پاسخ حماس استقبال کردند و خواستار توقف فوری حملات شدند.
اشغال با نقاب بشردوستی غرب
در متن طرح ترامپ گفته شده است اسرائیل باریکه غزه را اشغال یا به سرزمینهای تحت کنترل خود الحاق نمیکند. این طرح اما درباره خروج نیروهای اسرائیلی از باریکه غزه مبهم است. در طرحی که مرکز تحقیقات استراتژیک اورشلیم منتشر کرده و نویسندگان آن گفتهاند که نمایندگان دولت آمریکا برای طرح نهایی با آنها مشورت کردهاند اما به صراحت آمده است «اسرائیل باید آزادی عمل برای عملیات نظامی را حفظ کند تا اطمینان داشته باشد بقایای حماس برای اسرائیل، تشکیلات چند ملیتی و مردم غزه تهدیدی ایجاد نمیکند.»
علت استقبال نتانیاهو از پیشنهاد ترامپ همین آزادی عمل برای حمله نظامی در هر زمانی که بخواهد و همچنین نقش مهم در کنترل گذرگاهها و تایید صلاحیت و گزینش فلسطینیهایی است که برای «تامین امنیت» و «امور محلی» به استخدام تشکیلات بینالمللی حاکم بر غزه درخواهند آمد است.
توماس واریک، عضو ارشد موسسه ابتکار امنیت خاورمیانه شورای آتلانتیک و رابرت سیلورمن، رئیس انجمن خدمات خارجی آمریکا و عضو ارشد موسسه استراتژی و امنیت اورشلیم در مقالهای مشترک که در اورشلیم تریبون منتشر شد، گفتند در طرح «غزه پس از جنگ» نقش داشته و این طرح را کامل کردهاند.
این با این جمله آغاز میشود: «غزه به یک معماری امنیتی پس از حماس نیاز دارد تا امنیت اسرائیلیها، به ویژه کسانی که در نزدیکی مرز زندگی میکنند را تامین کند».
نویسندگان این سند با بیان اینکه این طرح «امنیت اسرائیل را تضمین میکند»، گفتهاند هر طرحی برای اداره غزه در آینده «باید حماس را از تحمیل هر حملهای ناتوان کند. به گفته آنها ناتوان کردن حماس «مستلزم اقدامات امنیتی قویتر نسبت به آنچه که تا کنون اسرائیل انجام داده، است». «فروپاشی» و «جلوگیری از تجدید حیات» حماس دو اصل مهم در این طرح است.
این طرح همچنین به نیروهای بینالمللی که بهصورت موقت اداره غزه را در دست خواهند گرفت، گفته است باید با ارتش و نیروهای امنیتی اسرائیل همکاری دائم داشته باشند. اسرائیل که مشخص نیست چه زمانی نیروی نظامیاش را از باریکه غزه خارج میکند، اجازه خواهد داشت ورود و خروج افراد و کالاها به غزه را کنترل کند. همچنین تشکیلات ائتلاف مکلفند برای استخدام نیروی کار بومی با اسرائیل همکاری کنند. اسرائیل باید صلاحیت فلسطینیها را تایید کند تا استخدام موقت آنها امکانپذیر باشد. علاوه بر این پلیس ائتلاف باید فلسطینیهایی را که در «عملیات تروریستی» مشارکت داشتهاند، پس از بازداشت به ارتش اسرائیل تحویل دهد.
وظیفه آموزش پلیس و نیروی امنیتی و نظامی فلسطینی هم بر عهده ایالات متحده آمریکا خواهد بود. نیروهای آمریکایی به دلیل هراس از واکنش فلسطینیها وظیفه آموزش، پشتیبانی و ارتباط میان نیروهای ائتلاف و اسرائیل را بر عهده گرفتهاند.
از دیگر مفاد این سند الزام به اصلاح محتوای آموزشی، رسانههای جمعی و همچنین اداره نهادهای خیریه و مذهبی است به گونهای که «مقاومت مسلحانه»، «بازگشت به سرزمین اصلی» و «اشغالگری» و تشکیل کشور مستقل فلسطین را از ذهن و تخیل فلسطینیها پاک کند.
چه کسی وطن را فروخت؟
توقف حملات بیرحمانه اسرائیل که به تایید نهادهای حقوق بشری و بینالمللی ارتکاب به «جنایت جنگی» به شمار میروند، پس از دو سال آوارگی و گرسنگی، آنطور که آدام هنیه گفته بود بتواند «رنج و آلام» ناشی از «نقض حقوق» آنها را کاهش دهد. حتی ممکن است همانطور که ترامپ و شرکایش در منطقه تلاش دارند این طرح با نام صلح به فلسطینیها و بسیاری از مخالفان جنگ و نسلکشی فروخته شود؛ شبیه به همان معاهده اسلو که «امتیاز»های بیشتری به تشکیلات حاکم بر کرانه باختری، حداقل در تئوری میداد اما برای فلسطینیها تسلیمنامهای بیش نبود.
هنیه ژوئن ۲۰۲۴، هنگامی که سران دولتهای عربی، اروپایی، آمریکا و اسرائیل در رایزنی با سرمایهگذاران به دنبال فراهم کردن مقدمات «راه حل نهایی» برای غزه بودند، در مقالهای با عنوان «چرا مبارزه برای فلسطین، مبارزه با امپریالیسم آمریکا در منطقه است»، پادشاهی عربستان سعودی و اسرائیل را دو «ستون ایالات متحده آمریکا» در خاورمیانه برشمرد تا در ادامه بگوید استراتژی واشنگتن از دهه ۹۰ میلادی «به دنبال این بوده است که این دو قطب استراتژیک را به هم متصل کند ـ همراه با دیگر کشورهای مهم عربی مانند اردن و مصر ـ در یک منطقه واحد که به قدرت اقتصادی و سیاسی آمریکا گره خورده است. برای اینکه این اتفاق با موفقیت رخ دهد، اسرائیل باید در خاورمیانه گستردهتر ادغام شود ـ با عادیسازی روابط خود (اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک) با کشورهای عربی. مهمتر از همه، این به معنای خلاص شدن از شر تحریم های رسمی اعراب از اسرائیل بود که برای چندین دهه وجود داشت.»
مقدمات ادغام بیشتر اسرائیل در منطقه در دوره پیشین ریاست جمهوری ترامپ آغاز شد و به سرعت پیش رفت. امارات متحده عربی، بحرین و عربستان سعودی به پیمان ابراهیم پیوستند. عربستان به آهستگی با سرمایهگذاران اسرائیلی شریک شد. امارات اما بیپرواتر مرزهای زمینی، هوایی و اقتصادی خود را به روی اشغالگر سرزمین فلسطینیها گشود. پس از توافق ابراهیم حجم تجارت امارات متحده عربی با اسرائیل از ۱۵۰ میلیون دلار در سال ۲۰۲۰ به ۲٫۵ میلیارد رسید. عربستان نیز سرمایهگذاران اسرائیلی را به ریاض و جده کشاند. علاوه بر این سه، سودان و مراکش هم همین راه را در پیش گرفتند.
هنیه ژوئیه ۲۰۲۴ عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی را «هدف اصلی آمریکا برای لحظه پس از جنگ» عنوان کرد و نوشت عربستان سعودی «احتمالا به شرط به رسمیت شناختن شبه دولت فلسطینی در کرانه باختری» عادیسازی رابطه با اسرائیل را به صورت رسمی خواهد پذیرفت.
او در ادامه «امتناع مداوم فلسطینیها در غزه از تسلیم شدن و این سوال که چگونه غزه پس از پایان جنگ اداره خواهد شد» را از موانع مهم برای پیشبرد این سیاست برشمرد. هنیه که از منتقدان دولت محمود عباس و معاهده اسلو به عنوان یک سند تسلیم است، گردهم آوردن کشورهای خلیج فارس و اسرائیل با توجه به رقابتهای شدید و تنشهای ژئوپلیتیک که در سطح جهانی، به ویژه با چین رخ میدهد» را برای منافع آمریکا در منطقه «بسیار مهم» توصیف کرد.
نکته قابل توجه اینکه در طرح موسوم به غزه پس از جنگ گفته شده است به دلیل دشمنی چین با آمریکا نباید اجازه نفوذ به این دولت را داد. در باره روسیه اما لحن ملایمتر است و مشروط به توافق با اسرائیل و آمریکا.
آنچه که هنیه ۱۵ ماه پیش ترسیم کرده بود در سپتامبر ۲۰۲۵ متحقق شد؛ فرانسه و عربستان سعودی نمایش به رسمیت شناختن دولت فلسطین در کرانه باختری را ترتیب دادند. چند دولت، از جمله بلژیک و انگلیس که تاریخ استعمارگری دارند، در کنار فرانسه اعلام کردند دولت فلسطین را به رسمیت میشناسند اما مشروط به انجام اصلاحات و برگزاری انتخابات. در این نمایش که کوتاه قبل از رونمایی رسمی از طرحهای اشغال غزه تحت پوشش «بازسازی» در باره مرزهای دولت فلسطینی، مهار کردن ماشین جنگی و خشونت اسرائیل و همینطور تداوم اشغالگری با افزایش شهرکسازی سخنی گفته نشد.
محمود عباس که سالهاست در مقام رئیس تشکیلات خودگردان در کرانه باختری نشسته و حاضر به برگزاری انتخابات نیست، چرا که میداند رقابت در کرانه باختری را هم خواهد باخت، به سرعت وعده کرد حماس را خلع سلاح کند، اجازه ندهد این گروه هیچ نقشی در آینده غزه یا کرانه باختری بازی کند، اصلاحات مورد نظر دولتهای اروپایی را در حوزه آموزش، امور اداری و رفاهی و حتی پرداخت مستمری به خانواده فلسطینیهای کشته شده به دست دولت اسرائیل به سرعت انجام دهد. او حتی گفت حاضر است در فاصله یکسال انتخابات را که از سال ۲۰۰۹ به تاخیر انداخته برگزار کند.
تصویر استعماری غزه: کرانهباختری با سیمای دلربا
عباس از موافقان معاهده اسلو بود. او رهبر شاخهای در فتح بود که پیش از همه از «عادیسازی» دفاع میکرد. در دورانی که در تشکیلات خودگردان کرانه باختری به قدرت رسید، چه در مقام نخست وزیر و چه بعدتر که جای عرفات را گرفت با گروههای فلسطینی معتقد به مقاومت اختلاف نظر داشت. حتی با یاسر عرفات در مقام نخستین رئیس تشکیلات خودگردان هم کشمکش بسیاری داشت. حمایت آمریکا و اسرائیل از عباس، و البته عملکرد او در کرانه باختری، او را به چهرهای نامحبوب و حتی منفور برای بخش بزرگی از فلسطینیها تبدیل کرده است.
عباس و حزب متبوع او انتخابات مجلس سال ۲۰۰۶ را به حماس باختند. همین موجب درگیری میان دولت خودگردان با حماس در باریکه غزه و آغازه محاصره این بخش از جغرافیای اشغال نشده فلسطین شد. او بارها با رفع محاصره دریایی غزه مخالفت کرد. از هر فرصتی برای حمله به حماس بهعنوان یک رقیب قدرتمند که مانع تبدیل شدن غزه به کرانه باختری شد، استفاده کرد. حتی در روزهایی که اسرائیل حملات مرگبار به غزه را لحظهای متوقف نکرد، عباس حماس را مسئول وضعیت به وجود آمده دانست.
دستاورد عباس و البته سازمان آزادیبخش فلسطین با امضاء معاهده اسلو و تسلیم شدن در برابر دولت امنیتی پلیسی اسرائیل در سالهای پس از معاهده گسترش شهرکهای اسرائیلی در میان سکونتگاههای فلسطینیها و محاصره شدن جغرافیای کرانه باختری در حلقههای متعددی از جادههای اسرائیلی است. اسرائیل به تدریج، پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ ابتدا زمینهای حاصلخیز دره اردن و سپس بلندیهای غربی که منبع مهمی در تامین آب هستند، را اشغال کرد و این سیاست را همچنان ادامه میدهد. کرانه باختری که از منابع اصلی تامین میوه و غلات بود به جغرافیایی نیازمند به واردات تبدیل شد و کشاورزان فلسطینی رانده شده از دیگر مناطق پس از یوم النکبه به کارگران ارزان برای اسرائیل. این نقطه آغاز وابستگی اقتصادی کرانه باختری به اشغالگر بود و لحظه تولد مبارزانی که تجارت را به میهن و آزادی ترجیح دادند.
در غزه الگویی متفاوت اما به همین هدف به اجرا در خواهد آمد. این بار همزبانها و همکیشها در کنار استعمارگران کهنه نقشه را پیش خواهند برد. غزه ویران شده طی دو سال را نه اسرائیل و متحدانش، بلکه شرکتهای خصوصی و سرمایهگذاران عرب و غیرعرب به یک منطقه ساحلی با مسکنهای توریستپسند «بازسازی» میکنند. ایجاد یک منطقه آزاد تجاری، استقرار شرکتهای فناوری و مهمتر از اینها استخراج گاز از میدان گازی با سرمایهگذاری مالکان چاههای نفتی و شرکای آمریکایی، اسرائیلی، فرانسوی و انگلیسی تصویری «رویایی» از غزه به جهان میفروشد. تصویری که بر پیکر حداقل ۶۸۰ هزار فلسطینی، دستکم ۳۸۰ هزار تن کودک، آرزوهای دفن شده کودکانی که روزها گرسنه ماندند، خانه و خاطرات ساکنان باریکه که بارها از شمال به جنوب، از شرق به غرب کوچانده شدند ساخته میشود تا تاریخ برای فلسطینیها بار دیگر تکرار شود. آنها با اندوه فراوان اگر حملات اسرائیل پایان یابد، میتوانند «میان نعش دو شهید به رقص پای بکوبند» و زیر لب سروده محمود درویش را که گفته بود:
جنگ پایان خواهد یافت
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقی میماند آن مادر پیری که چشم به راه فرزند شهیدش است
و آن دختر جوانی که منتظر معشوق خویش است
و فرزندانی که به انتظار پدر قهرمانشان نشستهاند
نمیدانم چه کسی وطن را فروخت،
اما دیدم چه کسی بهای آن را پرداخت…
نظرها
نظری وجود ندارد.