ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ابتذال، پوپولیسم و گذار ملی ـ مارکتی

چگونه فرهنگ عمومی مبتذل و ملی‌گرایی سوپرمارکتی جاده‌صاف‌کن گذار پوشالی به پوپولیسم راست‌گرا می‌شوند

الف. آزادی‌جو ـ‌ ایران امروز در مرحله‌ای قرار گرفته که نوعی گذار سیاسی مدیریت‌شده در حال شکل‌گیری است، که پایی در درون ساختار و پایی در اپوزیسیون راستگرای پوپولیست با ظاهر بوروکراتیک دارد که اهداف غایی خود را زیر شعار «دوران گذار» و در لفافه‌ای از نمادها، سرگرمی‌ها و نوستالژی‌ها پنهان کرده است. پرواضح است که چنین گذاری، نه منجر به دموکراسی، که به بازتولید اقتدار در هیأتی تازه می‌انجامد.

دیدگاه

اقتدارگرایی، هر بار رنگ عوض می‌کند و لباسی نو می‌دوزد. روزگاری چکمه و یونیفورم داشت، دوره‌ای عمامه و منبر و امروز کت‌وشلوار، کراوات و میکروفون دارد. در دهه‌های اخیر، اقتدارگرایی از درِ پشتِ دموکراسی وارد شده است: نه با تانک، که با لبخند، با فیلم و سریال‌های تاریخی، رئالیتی‌شوهای مبتذل و پادکست‌های شاد.

در بسیاری کشورها، «بازگشت اقتدار» نه از مسیر سرکوب آشکار، بلکه از راه آرام و نرمِ سیاست‌زدایی پیش می‌رود. روندی که در آن جامعه، به جای فکر کردن به تضاد و قدرت، غرق در نوستالژی و مصرف می‌شود.

ظاهرش خوش رنگ و لعاب است: بازگشت به هویت ملی، شکوه تاریخی، وحدت اجتماعی و آزادی‌های فردی. اما در عمق، همان نظم قدیمی با آرایش تازه‌ است؛ قدرت همان است، اما اکنون با نقابی نو.

حذف سیاست، نه با گلوله، که با گفت‌وگوهای ظاهراً بی‌طرفانه و مدیریت تکنوکراتیک انجام می‌شود، و سیاست، به جای میدان تعارض منافع، به دفتر حسابداری امور عمومی بدل می‌گردد.

چنانچه شانتال موف، نظریه‌پرداز سیاسی بلژیکی‌تبار هشدار داده بود: هر جا تعارض حذف شود، پوپولیسم رشد می‌کند. هر جا نزاع ممنوع شود، فریادها زیرزمینی می‌شوند. و هر جا همه با هم موافق باشند، باید دانست که چیزی در حال پوسیدن است.

دموکراسی بدون نزاع و سیاست، به تعبیر او، یک دموکراسی مُرده است. یک تئاتر اداری از آزادی، با صندلی‌های شماره‌دار و بازیگران مطیع. 

از خلأ تا فریب: تولد پوپولیسم راست

وقتی سیاست از جامعه بیرون رانده شود، جای خالی‌اش را چه پر می‌کند؟ خشم. خستگی. و سپس، شعار.

پوپولیسم راست، فرزند خلف این خلأ است. می‌گوید برای «پس گرفتن کشور» می‌آید تا «مردم واقعی» را بازگرداند، اما آنچه می‌آورد، نه مردم، که کاریکاتور مردم است: جمعیتی خشمگین که دشمن می‌خواهند تا احساس کنند زنده‌اند.

در این نمایش، عدالت و برابری جایی ندارند. آن‌چه برجسته می‌شود، پرچم، خاک، نژاد و نوستالژی است، و سیاستی که بیشتر شبیه تبلیغ برند «وطن» است تا پروژه‌ای برای تغییر و بهبود اوضاعِ وطن و هم‌وطن.

آن‌چه در حال ساخت است، دموکراسی پوشالی با عطر آزادی و بسته‌بندی ملی است: «گذار» به سبکی که فقط مارکتینگ بلد است و هدف غایی آن ری‌برندینگ است.

این همان چیزی است که می‌توان «ملی‌گرایی سوپرمارکتی» نامید: پرچم را می‌خری، هویت را پست می‌کنی، و احساس تعلق را در استوری منتشر می‌کنی. وطن، دیگر نه میدان کنش، که تجربه‌ای قابل مصرف است.

از مجارستان تا ترکیه، از امریکا تا ایران، چهره‌های اقتدار نوین، با زبان نوستالژی و دین و «ارزش‌های ملی» سخن می‌گویند. ویکتور اوربان با پرچم مجارستان در یک دست و واژه‌ی «دموکراسی» در دست دیگر، همان کاری را می‌کند که اردوغان با عمامه‌ی عثمانی و برج‌های شیشه‌ای: ساختن رؤیای وحدت ملی برای پوشاندن ترک‌های واقعیت.

در همه‌جا الگو یکی است: رسانه‌های رام، دانشگاه‌های بی‌صدا، اقلیت منکوب و مردم سرگرم تماشای خودشان در آینه‌ای که قدرت برایشان ساخته است.

ایران: گذار بدون تغییر

در ایران، ما نسخه‌ی بومی‌شده‌ی همین نمایش را می‌بینیم. پس از جنبش مهسا، سقوط دهه‌ی شصت در هوای مه‌آلود، و ظهور غیرمنتظره‌ی دولت «وفاق»، حالا در سایه‌ی برزخ پس از جنگ ۱۲ روزه، زمینه‌سازی برای نوعی گذار آرام و بی‌دگرگونی در جریان است: جامعه در حال پوست‌اندازی است، در حالی که گوشت و استخوانش همان است.

حرکتی سازمان‌یافته در جریان است تا سیاست، از خیابان و ذهن مردم حذف شده و جایش را به امیدهای رنگی، رویاهای معلق، برنامه‌های سرگرم‌کننده، رژه‌ی موتورها و بازسازی نوستالژی‌های حساب‌شده بدهد.

گویی قرار است کشور تغییر کند، اما نه در قانون، نه در قدرت، نه در عدالت؛ بلکه در ظاهر. در فرم. در قاب.

آن‌چه در حال ساخت است، دموکراسی پوشالی با عطر آزادی و بسته‌بندی ملی است: «گذار» به سبکی که فقط مارکتینگ بلد است و هدف غایی آن ری‌برندینگ است.

یک ژانوس، دو چهره و یک هوش سیاه

در یک سوی میدان، رسانه‌های رسمی‌اند با ایمان به پرچم و مذهب؛ در سوی دیگر، برخی رسانه‌های برون‌مرزی با تونل زمان به «ایران قدیم» و تصویر طلایی از گذشته. و گویی هر دو، در پروژه‌ای واحد کار می‌کنند: حذف سیاست. اولی با نذر و شعار، دومی با موسیقی و شام نوروزی.

در هر دو سو، مردم درگیر بازسازی احساسی از خودند؛ یا در قامت «ملت قهرمان»، یا در قالب «ملت مظلوم». و هر دو روایت، در نهایت، ضدسیاست‌اند، چراکه سیاست واقعی شک، منازعه و مطالبه‌گری می‌طلبد که نه در اکنون و نیمه‌شب، نه در عشق ابدی و زن روز و … جایی ندارند.

از سریال‌های پرخرج تاریخی تا پادکست‌های بی‌خطر، از مسابقات تلویزیونی تا کنسرت‌های پرشعار، همه چیز در خدمت یک مأموریت است: آرام نگه‌داشتن ذهن.

گذشته، به‌جای آنکه آینه‌ی نقد باشد، به تمثالی مقدس تبدیل شده؛ و تاریخ، به صحنه‌ای رمانتیک از وفاداری بدل شده است.

سیاست، با زرق‌وبرق فرهنگ عامه جایگزین شده، و تضاد طبقاتی، در میان دیالوگ‌های عاشقانه و دکورهای رنگی، دفن شده است.

ملی‌گرایی سوپرمارکتی

در شبکه‌های اجتماعی، «ایران‌دوستی» اغلب در حد پست و هشتگ است: تصویری از کوروش، بیتی از فردوسی، شعری درباره وطن، و اخیراً تصاویری از شکوه دوران سلطنت و تمنای بازگشت به گذشته.

در این میان، عدالت، آزادی و برابری، به‌عنوان بن‌مایه‌های دموکراسی از قاب بیرون‌اند. وطن، دیگر نه در پیوند با یک خواست سیاسی و آزادی‌خواهانه، بلکه حس زیبایی‌شناسانه‌ای‌ست که با هر لایک و بازنشر، شارژ می‌شود. ملی‌گرایی به یک برند بدل شده، بی‌هیچ ربطی به سیاست.

این همان جایی است که راست پوپولیست از آن تغذیه می‌کند: خلأ معنا را با نماد پر می‌کند، خشم را به دشمنی هدایت می‌کند، و مردم را از شهروند به مصرف‌کننده‌ی هویت تبدیل می‌کند.

فرهنگ عمومی امروز، ترکیبی از سرگرمی بی‌پایان و خستگی بی‌صداست. مردم همزمان در معرض خبر و بی‌خبری‌اند. محتوا فراوان است و معنا کمیاب. از گفت‌وگوهای شبانه تا شوهای تلویزیونی، همه در حال تولید احساس‌اند، نه اندیشه. در چنین عرصه‌ای، ابتذال، دیگر نشانه‌ی سقوط نیست؛ بلکه یک استراتژی است. چراکه باندهای سیاسی دریافته‌اند که می‌توان با خنداندن مردم، آنان را از پرسیدن بازداشت.

گذار کادوپیچ و راه رهایی

و اکنون، در ایران، سخن از «گذار» است. واژه‌ای خوش‌آوا که می‌تواند در عمل چیزی جز بازآرایی همان دژ قدیمی نباشد.

قدرت، لباسی نو می‌پوشد؛ چهره‌هایی تازه از طریق رسانه‌های اینترنتی (که با رشدی مشکوک و قارچ‌گونه به عرصه‌ی گفت‌وگویی تصنعی تبدیل شده‌اند) وارد صحنه می‌شوند؛ اما درون همان است: تمرکز قدرت، نابرابری، سانسور و اقتصاد رانتی.

دموکراسی وعده داده می‌شود، اما سیاست واقعی حذف می‌شود. کیک همان کیک فاسد است؛ فقط روبانش براق‌تر شده.

اگر سیاست‌زدایی بیماری قرن ماست، آگاهی، تنها درمان آن است. نه آگاهیِ پست‌شده در توییتر، بلکه آگاهیِ خطرناک، از آن نوعی که جرأت می‌کند تضاد را ببیند، نه آن‌که با هشتگ «اتحاد» پنهانش کند.

دموکراسی، بدون منازعه، بی‌معناست. و جامعه‌ای که سیاستش را به شو و نوستالژی واگذار کرده، دیر یا زود، تسلیم همان اقتداری می‌شود که خیال کرده از آن گریخته است.

آری، ابتذال و ملی‌گرایی سوپرمارکتی دو چهره‌ی یک ژانوس‌اند: یکی می‌خنداند تا سیاست را فراموش کنیم، دیگری می‌گریاند تا از سیاست بترسیم.

شانتال موف به‌درستی هشدار می‌دهد که دموکراسی بدون منازعه، به اقتدارگرایی بدون شفافیت می‌انجامد. و در جهانی که سیاست‌زدایی به روش غالب بدل شده، بازسازی فضای عمومی برای گفت‌وگوی واقعی، اختلاف و تضاد مشروع، یک ضرورت دموکراتیک است.

ایران امروز در مرحله‌ای قرار گرفته که نوعی گذار سیاسی مدیریت‌شده در حال شکل‌گیری است، که پایی در درون ساختار و پایی در اپوزیسیون راستگرای پوپولیست با ظاهر بوروکراتیک دارد که اهداف غایی خود را زیر شعار «دوران گذار» و در لفافه‌ای از نمادها، سرگرمی‌ها و نوستالژی‌ها پنهان کرده است. پرواضح است که چنین گذاری، نه منجر به دموکراسی، که به بازتولید اقتدار در هیأتی تازه می‌انجامد.

برای شکستن این چرخه، آن‌چه نیاز است نه فقط نقد قدرت رسمی، بلکه نقد ساختار فرهنگی و رسانه‌ایِ دپولیتیزه‌شده (سیاسی‌زدایی‌شده) کنونی است؛ ساختاری که ذهن جامعه را از منازعه واقعی دور می‌کند و سیاست را به لایک، پست، سریال، و نوستالژی بدل کرده است. و شاید نخستین گام برای خروج از این دایره‌ی پوچ، همین باشد که دوباره گفت‌وگوی انتقادی را بیاموزیم؛ بی‌هراس، بی‌هشتگ، و بی‌کاغذ کادو.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.