ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سوگ وجدی ناصر تقوایی: رقص زندگی بر بستر مرگ

حسین نوش‌آذر ـ مراسم تشییع ناصر تقوایی، با لباس‌های سپید، صدای سنج و دمام، و رقص و شعر حماسی، نه‌تنها وصیت‌نامه‌ی این داستان‌نویس جریان‌ساز و سینماگر برجسته‌ جنوب ایران، بلکه آخرین اثر او در قالب یک «سوگ وجدی» بود. این آیین هنجارشکنانه، که ریشه در فرهنگ زار بندرلنگه و اعتراض شاعرانه علیه ساختارهای قدرت دارد، با تأیید زندگی و شور جمعی، هویت گروهی از هنرمندان مطرود و مغضوب را تقویت کرد و در برابر ابتذال فرهنگی و سرکوب حکومتی، مقاومتی نمادین رقم زد.

مراسم تشییع ناصر تقوایی که بر اساس وصیت او و با حضور مرضیه وفامهر، همسر او و جمعی از هنرمندان معترض مانند کتایون ریاحی برگزار شد، صحنه‌هایی از اعتراض و مقامت را در تاریخ سوگواری‌ها در ایران رقم زد. تقوایی وصیت کرده بود که عزاداران لباس سپید بپوشند، او را بدون کفن در تابوت بگذارند و تابوت را با صدای سنج و دمام تشییع کنند. این تصاویر به حدی قوی بودند که مرا تا مدتی در بهت فروبرده بودند. اکنون که این تصاویر در شبکه‌های اجتماعی کم‌کم کمرنگ می‌شوند، این فرصت فراهم می‌آید که به وصیت تقوایی به‌عنوان آخرین اثر او بیاندیشیم.

تقوایی زاده بندرلنگه و از مردمان جنوب ایران بود. ما در ادبیات معاصر ایران دو جنگ جریان‌ساز داریم: جنگ اصفهان و جنگ جنوب. این دومی را مدیون تقوایی هستیم که هرچند بعد از چند شماره توقیف شد (نسیم خاکسار در یک متن به یادماندنی) جزئیاتی از آن را بیان کرده)، اما با همان چند شماره ادبیات جنوب را به‌عنوان یک جریان ادبی قوی به ما معرفی کرد.

تقوایی سینماگر با مستند «باد جن» فرهنگ سوگ را در بستر بندرلنگه و آیین زار با متنی که با شعر پهلو می‌زند به ما نشان می‌دهد.

مراسم زار در پاسخ به رنج‌های جمعی و فردی شکل گرفته است. تقوایی در این فیلم این آیین را به‌عنوان یک جور «سوگ وجدی» به ما معرفی می‌کند؛ آیینی پارادوکسیکال که در آن شرکت‌کنندگان از طریق رقص، موسیقی افسونگر و وارد شدن در حالت خلسه، به رویارویی نمادین با «بادهای جن» می‌پردازند که اعتقاد بر این است موجب بیماری و مصیبت شده‌اند. زار تنها یک عمل درمانی نیست، بلکه بیانگر اعتراضی شاعرانه و تنش‌زا علیه ساختارهای قدرت و هنجارهای مسلط است - رقص بردگان و فرودستانی که درد و حسرت خود را در قالب وجد و پایکوبی فریاد می‌زنند تا از خلال این ویرانی جمعی، به ترمیم روان و بازیابی عاملیت خود بپردازند. (ن. ک به ناصر تقوایی، سلامت را ما پاسخ می‌گوییم، محمد رفیع محمودیان)

در سوگ تقوایی

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

مراسم تشییع ناصر تقوایی، با انتخاب عمدی موسیقی شاد، رقص، و خوانش اشعار حماسی، در یک پیوند اساسی با منطق درونی آیین زار قرار می‌گیرد.   شیوه سوگواری برای تقوایی نیز شکلی از یک «سوگ وجدی» است؛ یک پارادوکس آیینی که در آن، مواجهه با مرگ و فقدان، نه از طریق انزوا و سکوت، بلکه با تأیید زندگی، حرکت و شور جمعی صورت می‌گیرد. اگر زار، اعتراض فرودستان علیه بیماری و ساختارهای تحمیل‌شده است، تشییع تقوایی، اعتراض در برابر هنجارهای مسلط و ابتذال جمهوری اسلامی‌ست. بنابراین هر دو آیین در یک اصل مشترک می‌گنجند: استفاده از «وجد» به مثابه ابزاری برای رهایی از درد و بازپس‌گیری عاملیت در مواجهه با نیروهای قهار هستی، چه در قالب بادهای جن و چه در قالب حکومتی که فقر و گرانی و سرکوب و مرگ را برای ما به ارمغان آورده است.

لباس سفید اما با آیین زتشتی در ارتباط است: در باور زرتشتی، رنگ سفید نماد اهورامزدا (خدای یگانه)، نور، پاکی، راستی و آرامش است. پوشیدن لباس سفید برای سوگواری، نشاندهنده این بود که روح فرد درگذشته به سوی عالم نور و پاکی می‌رود. بنابراین این مراسم، بیشتر یک بدرقه و آرزوی سفری خوش برای متوفی بود تا نمایش غم و اندوه تاریک. این سنت در تقابل کامل با فرهنگ‌هایی مانند بین‌النهرین، یونان باستان یا حتی اعراب پیش از اسلام قرار داشت که در آنها سیاهپوشی و زاری‌های بسیار شدید مرسوم بود. ایرانیان باستان، گریه و زاری بلند و پاره کردن لباس را عملی ناشایست و افراطی می‌دانستند که آرامش روان متوفی را برهم می‌زند.

تقوایی با مرگش به‌عنوان آخرین اثر خود با شکستن عمدی هنجارهای مرسوم سوگواری در فرهنگ تشیع، کارکردی عمیقاً انسجام‌بخش دارد، هرچند این انسجام نه در سطح کل جامعه، بلکه در درون یک گروه اجتماعی خاص (در اینجا خانواده سینما و به ویژه با تاکید بر مطرودان و مغضوبان) شکل می‌گیرد. هنگامی که اعضای یک جامعه فرعی مانند حلقه دوستان، همکاران و هواداران یک هنرمند پیشرو در یک آیین هنجارشکنانه مانند تشییع تقوایی مشارکت می‌کنند، در واقع در تجربه مشترک متفاوت بودن از طریق هنجارشکنی عمدی سهیم می‌شوند. این عمل مشترک، مرزی نمادین برای آن گروه ترسیم می‌کند و احساس تعلق و همبستگی درون‌گروهی را تقویت کند. این انسجام، محصول مستقیم اعلام وفاداری جمعی به مجموعه‌ای از ارزش‌های جایگزین است که آنها را از جریان اصلی و تحمیلی و گاه مبتذل متمایز می‌‌کند.

گروه با رد آیین‌های مسلط، به طور همزمان دو کار را پیش می‌برد: هم هویت مستقل خود را تعریف و ابراز می‌کند و هم مخالفت خود را با ابتذال فرهنگی اعلام می‌کند. بنابراین، چنین سوگی اگرچه ممکن است انسجام کلان اجتماعی را به چالش بکشد، اما شبکه اجتماعی مطرودان و مغضوبان و حذف شدگان در عرصه‌های فرهنگی را در لحظه‌ای دشوار از فقدان، تقویت می‌کند. این  همان کارکرد انسجام‌بخش مناسکی مانند زار است.

ایران کشوری است با تنوع قومی و فرهنگی و لاجرم کنار آیین‌های شیعه (مانند دسته‌های عزاداری، روضه‌خوانی و سینه‌زنی در ماه‌های محرم و صفر، و زار که وصف آن آمد)، شکل‌های متنوع و رنگارنگی از سوگ وجود دارد؛ از جمله مراسم «موسیقی عزا» در بین لرها (آیین چمری)، سوگواری‌های آیینی دراویش و «سوگ سیاوش» در فرهنگ زرتشتی که در آن مرز میان عزا و شادمانی به شکلی نمادین و درمانگر محو می‌شود.

اگر بخواهیم وصیت تقوایی را بازخوانی کنیم، ممکن است به این جمله برسیم: این تنوع فرهنگی در برابر حاکمیت یکسان‌خواه و همواره عزادار را پاس بداریم.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.