ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

زهران ممدانی: یک شیعه‌زاده‌‌ی اسلام‌گرا یا یک سیاستمدار سکولار چپ؟

ائتلافی از مقاومت‌ها در برابر تبعیض، انسان‌زدایی و سرمایه‌سالاری شهری از دریچه نگاه فمینیستی

سالومه رحیمی و مهتاب محبوب ـ کمپین زهران ممدانی، در جایگاه یک کاندیدای شیعه و سوسیالیست، صحنه‌ای کم‌سابقه از پیوند تقاطعی جنبش‌های مدنی متفاوت و جمعیت‌های به حاشیه رانده شده بود؛ جنبشی با رتوریکی ضداستعماری و نگاهی مشمول مسئله‌ی طبقه، جنس، جنسیت، سکشوالیته، نژاد و دین؛ ائتلافی فراتر از مرزهای هویت، طبقه و مذهب.

دیدگاه
این مقاله در بخش دیدگاه منتشر شده است. نظرهای مطرح‌شده در این بخش، دیدگاه نویسندگان را بازتاب می‌دهند و نه لزوماً دیدگاه تحریریه زمانه را. زمانه آمادگی دارد نظرهای در برابر این دیدگاه را نیز منتشر کند.

انتخابات پنج نوامبر در آمریکا علاوه بر پیروزی قاطع حزب دموکرات با رقم زدن بسیاری ازاولین‌ها توسط رأی‌دهندگان همراه بود. در ایالت ویرجینیا، ابیگیل اسپنبرگر به‌عنوان اولین فرماندار زن انتخاب شد و معاون او، غزاله ف. هاشمی نیز، اولین زن مسلمانی است که به این سمت انتخاب شده است. مری شفیلد اولین زن (و اولین زن سیاه‌پوست) است که به‌عنوان شهردار دیترویت انتخاب شده است. در این میان، انتخاب زهران ممدانی به‌عنوان اولین شهردار مسلمان شیعه‌ی شهر نیویورک بیشترین توجه‌ها را به خود جلب کرده است. همسر زهران ممدانی، راما دوجی، تصویرگر و انیماتور ۲۸ ساله سوری-آمریکایی در اولین حضور رسمی خود در شب انتخابات با لباسی از طراح فلسطینی-اردنی، زید حجازی ظاهر شد. استفاده از لباسی که طراح آن در آثار خود از «فرهنگ عامه فلسطین، شورش و آینده‌گرایی عربی» استفاده می‌کند، می‌تواند موضع دوجی و ممدانی را در قبال مسئله‌ی فلسطین نشان دهد. حمایت از آرمان فلسطین در فضای سیاسی آمریکا ـ به‌ویژه در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ و از سوی چهره‌هایی چون زهران ممدانی در بستری کاملاً متفاوت از گفتمان جمهوری اسلامی شکل می‌گیرد. 

در آمریکا، حمایت بخشی از نیروهای مترقی از فلسطین ریشه در سنت‌های ضد‌استعماری، عدالت‌خواهی، ضدنژادپرستی و همبستگی با گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده دارد؛ نه در پروژهٔ تثبیت قدرت دولتی یا ساختار تئوکراتیک. جمهوری اسلامی ایران در طی حیات سیاسی خویش امکان حمایت از مسئله فلسطین را از جامعه مدنی مصادره کرده و اسرائیل ستیزی را یکی از ستون‌های مشروعیت‌سازی ایدئولوژیک و سیاست منطقه‌ای خود قرار داده است. با این همه، همچنان اندیشمندان و کنشگران چپ مستقل در ایران با رویکردی ضد‌استعماری علیه جنگ‌طلبی اسرائیل و در چارچوب نقد سرمایه‌داری جهانی، داخلی و سیاست‌های ناعادلانه‌ی اقتصادی، ستم ملی و آپارتاید جنسیتی دولت جمهوری اسلامی با آگاهی از هم‌سرنوشتی مردم منطقه، با آرمان فلسطین ابراز همبستگی کرده‌اند. هزینه‌ی این همبستگی برای چپ‌گرایان مستقل در ایران تا این لحظه بسیار سنگین بوده است. 

با نگاهی ساده به فضای مجازی می‌توان دید که به باور بسیاری، نه فقط همبستگی ممدانی با فلسطین، بلکه شیعه بودن او قرار است به بازتولید نمونه‌ای از جمهوری اسلامی در قلب نیویورک بیانجامد. برای این کاربران فارسی‌زبانان ایرانی شیعه‌ی دوازده‌امامی بودن بارزترین عنصر هویتی این سیاستمدار ِبا پیشینه‌ی مهاجرت جوان است. این مقاله به خاستگاه ممدانی به‌عنوان شهردار منتخب نیویورک می‌پردازد و می‌پرسد حامیان و رأی‌دهندگان به او چه کسانی بودند و چه عواملی بسترساز انتخاب این سیاستمدار «شیعه»‌ی آشکارا سوسیالیست بوده‌اند.

زهران ممدانی، نامزد شهرداری نیویورک (دومین نفر از راست)، در کنار همسرش راما دواجی (دومین نفر از چپ)، والدینش محمود ممدانی (چپ) و میرا نایر
زهران ممدانی، کاندید شهرداری نیویورک (دومین نفر از راست)، در کنار همسرش راما دواجی (دومین نفر از چپ)، والدینش محمود ممدانی (چپ) و میرا نایر در مراسمی در شب انتخابات در تئاتر پارامونت بروکلین در بروکلین، نیویورک در ۴ نوامبر ۲۰۲۵، عکس: آنجلا وایس، منبع: AFP

زهران ممدانی کیست؟

زهران ممدانی متولد ۱۹۹۱ در اوگاندا و فرزند پدر و مادری با ریشه هندی ست. پدر او، محمود ممدانی، استاد برجستهٔ انسان‌شناسی در دانشگاه کلمبیا نیویورک است و کرسی «هربرت لِهمن» را در رشتهٔ دولت برعهده دارد. آثار او عمدتاً بر موضوع‌هایی چون استعمار، ضد‌استعمارگرایی، استعمار زدایی، تاریخ حقوق بشر، مطالعات نسل‌کشی و چگونگی تولید دانش در ساختارهای استعماری و پس از استعمار در آفریقا متمرکز است. در سال ۲۰۰۸، مجله‌های فارن پالیسی و پراسپکت نام ممدانی را در فهرست بیست متفکر عمومی برتر جهان قرار دادند. برخی تحلیل‌گران اشاره کرده‌اند که ممدانی از مواضع حمایت از حقوق فلسطینیان برخوردار است؛ موضوعی که در برخی محافل به‌عنوان نقد یا اتهام «یهودستیزی» مطرح شده، اما او این اتهام را به‌روشنی رد کرده است. مادر زهران ممدانی، میرا نایر، فیلمساز منتقد هندی-آمریکایی و خالق فیلم «عروسی موسمی» است. نایر در برخی از آثارش رویکردی فمینیستی دارد و به شکل مکرّر بر روایتِ «زنان»، «حاشیه‌نشینان» و «هویت‌های پیچیده» تمرکز کرده است. برای مثال، مقاله‌ها و بررسی‌های فیلم‌شناختی دربارهٔ او از منظر زنانگی و جنسیت نوشته شده‌اند. وقتی زهران هفت‌ساله بود، خانواده‌اش از اوگاندا به نیویورک آمدند؛ و زندگی‌ او با مهاجرت، زیست چندفرهنگی، و مواجهه‌اش با واقعیت‌های شهری و نابرابری طبقاتی گره خورد. 

زهران در سال ۲۰۲۳ در مصاحبه‌ای گفته بود که در کودکی با والدینش در تجمع‌ها و راهپیمایی‌ها، از جمله اعتراض‌ها علیه جنگ عراق و سخنرانی‌های مارکسیستی، شرکت می‌کرده است. او گفت: 

وقتی فرزند والدینی هستید که بسیار درگیر عدالت اجتماعی هستند، اغلب وقت‌ها چیزی که به عنوان زمان بازی به یاد می‌آورید، حضور در یک تجمع یا راهپیمایی است.

ممدانی در نیویورک بزرگ شد؛ در محله‌هایی مثل کویینز و آستوریا که بعدها نمایندهٔ آن‌ها در مجلس قانون‌گذاری ایالت نیویورک شد، جایی که همزیستی با تنوع هویتی شکل زندگی روزمره است. جایی که در گوشه‌ای از خیابان مسجد مصری‌ها محل معاشرت مسلمانان از کشورهای مختلف است. مسیحیان به کلیسا می‌روند، حضور یهودیان ارتدوکس در رفت‌و‌آمدهای روزمره کاملاً مشهود است، کمی آن‌طرف‌تر آهنگ بالیوودی پخش شود، بوی خوراک کره‌ای و قهوه عربی و ترک هوا را پر می‌کند، و رانندهٔ لاتین زبان تندتند پشت تلفن حرف می‌زند. و در پیاده‌روهای همان خیابان‌ها، زوج‌های کوییر با آسودگی قدم می‌زنند و پرچم‌های رنگین‌کمانی از پنجرهٔ کافه‌ها آویزان است. ممدانی به تازگی با راما دوجی، ازدواج کرده است و همسر او، بانوی اول شهر نیویورک، تصویرگر و انیماتور سوری‌ـ‌آمریکایی، هنرمندی فمینیست و منتقد سیاستهای امپریالیستی آمریکاست که به صراحت از سیاست‌های عدالت‌خواهانه برای فلسطین حمایت می‌کند. آثارش با الهام از فرهنگ عربی و مقاومت، بر بدن، هویت و رهایی تأکید دارند. او در کنار فعالیت هنری، از صدای زنان، کوییرها و مردم تحت‌اشغال دفاع می‌کند و حضورش در کارزار زهران ممدانی، بُعدی هنری و عدالت‌خواهانه به آن بخشید. در واقع، حلقه‌ی افراد نزدیک به ممدانی متشکل از افرادی است که هم در سطح شخصی و هم در سطح کارشناسانه، نگاه انتقادی نسبت به عدالت اجتماعی و تاریخی دارند.

زهران ممدانی در رشتهٔ مطالعات آفریقا از کالج بودوین در ایالت مِین فارغ‌التحصیل شد. در دوران دانشجویی، او عضو گروه «دانشجویان برای عدالت در فلسطین» بود؛ سازمانی دانشگاهی که با هدف حمایت از حقوق مردم فلسطین و نقد ساختارهای اشغال و تبعیض فعالیت می‌کند. پس از فارغ التحصیلی، نمایندگی در مجلس نمایندگان ایالت نیویورک بود که به ممدانی امکان می‌داد نوع سیاست‌ورزی خود را بپروراند. در پاییز ۲۰۲۱، وقتی بحران بدهی رانندگان تاکسی نیویورک به اوج رسیده بود و چند راننده در سال ۲۰۱۸ بر اثر فشار مالی خودکشی کرده بودند، زهران ممدانی کنار رانندگان نشست، اعتصاب غذا کرد و هفت روز چیزی نخورد. او برای بخشش وام‌های سنگینی که راننده‌ها را نابود کرده بود، می‌کوشید و باور داشت سیاست‌مدار باید مثل مردم عادی، خطر و سختی را لمس کند. در جریان یکی از تجمع‌های اعتراضی مقابل تالار شهر نیویورک، پلیس او را بازداشت نمادین کرد؛ نه به‌عنوان یک جنایتکار، بلکه به‌عنوان سیاست‌مداری که می‌خواست نشان دهد قدرت واقعی در خیابان است، نه فقط پشت میزهای دولت.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

چهار سال پس از عضویت در مجلس ایالتی در اکتبر۲۰۲۴، او خود را برای شهرداری نیویورک کاندید کرد، با شعارهای به نفع عدالت اقتصادی، کنترل قیمت اجاره خانه‌ها، مالیات بیشتر از ثروتمندان و خدمات شهری بیشتر. در کمپین ممدانی، اشاره به سیلویا ریورا، فعال حقوق کوییرها، ترنس‌ها و بی‌خانمان‌های نیویورک، فقط یک ادای ژست مشمولیت و احترام تاریخی نبود؛ یک بیانیهٔ سیاسی بود با تأکید بر این‌که عدالت از پایین‌ترین و به‌حاشیه‌رانده‌ترین گروه‌ها آغاز می‌شود و نگاهش به عدالت شهری از بالا به پایین نیست.جایی که تقاطع طبقه، سکشوالیته، جنس و جنسیت، کوییر بودن و بی‌خانمانی یا طبقه یک انسان با هم تلاقی می‌کنند و انسان‌ها نه فقط از خانه و درآمد، بلکه از «حق دیده‌شدن» محروم می‌شوند (مرئی بودن، انسان زدایی).

ممدانی با این انتخاب گفت که شهر واقعی را باید از حاشیه‌هایش شناخت، و سیاست واقعی را باید از کسانی آغاز کرد که حتی حق ایستادن در مرکز شهر را مرهون مبارزه‌اند. با این رویکرد او توانست طیفی از اقشار جامعه را حول شعارهای خود متشکل کند. سینتیا نیکسون، بازیگر سوسیالیست دموکرات و فعال اجتماعی کوییر که به‌طور آشکار خود را یک زن لزبین و فمینیست معرفی می‌کند، از چهره‌های برجسته‌ای‌ است که به‌طور فعال از کارزارهای سیاسی زهران ممدانی حمایت کرده است. در کارزار زهران ممدانی، شماری از چهره‌های ترنس و کوییرِ شناخته‌شدهٔ نیویورک نیز در کنار او قرار گرفتند. از جمله کیکی بال‌چِینج، هنرمند و اجراگر درگ، و مارتی گولد کامینگز، کنشگر و درگ آرتیست نان باینری، که هر دو در گردهمایی‌های حمایتی چون «کوییرها برای زهران» حضور داشتند و آشکارا از او پشتیبانی کردند. 

این حمایت‌ها بخشی از موج گستردهٔ همبستگی میان فعالان کوییرِ ضد‌نژادپرست و حامی فلسطین با کارزار عدالت‌محور ممدانی بود. در میان این صداها، مت برنستین کوییر یهودی جایگاه ویژه‌ای داشت؛ فعال رسانه‌ای و کنشگر کوییر که سال‌هاست با «صورتی‌سازی» و استفادهٔ نمادین از حقوق افراد ال جی بی تی کیو پلاس و هویت‌های جنسی برای تطهیر سیاست‌های تبعیض آمیز استعماری و نسل کشی ناعادلانه مقابله می‌کند. او در کارزار ممدانی نشان داد که حمایت از عدالت جنسیتی و جنسی، زمانی معنا دارد که با عدالت اجتماعی و طبقاتی پیوند بخورد، نه این‌که جانشین آن شود. در همان مسیر، رکسانا گی، نویسنده و فمینیست سیاه‌پوست، همراه با سینتیا نیکسون، بازیگر لزبین و فعال کوییر، آشکارا از ممدانی حمایت کردند. آنان و بسیاری دیگر از فمینیست‌ها و کوییرها در کنار اتحادیه‌های کارگری، جوامع مسلمان و یهودیان عدالت‌خواه ایستادند تا بر پیوند مبارزه‌های اقلیت‌ها و طبقه‌های فرودست تأکید کنند. اتحادیه‌های کارگری از جمله اتحادیه کارگران خودرو منطقه‌ی ۹A، اتحادیه بین‌المللی کارکنان خدمات محلی ۳۲BJ، نماینده کارگران خدمات ساختمانی، و شورای اصناف هتل و بازی، انجمن پرستاران ایالت نیویورک، شورای مرکزی کار شهر نیویورک که فدراسیونی متشکل از بیش از ۳۰۰ اتحادیه محلی است که بیش از یک میلیون کارگر را نمایندگی می‌کنند، رسماً ممدانی حمایت کردند. این رویکرد او توانست طیفی از اقشار جامعه را حول شعارهای خود متشکل کند. 

در نهایت، ۸۲ درصد از رأی‌دهندگان جامعهٔ ال‌جی‌بی‌تی‌کیوپلاس به نفع زهران ممدانی در صندوق‌ها ریخته شد. همچنین پنجاه درصد از زنان و پنجاه درصد از مردانِ مشارکت‌کننده به او رأی دادند و بیشترین میزان حمایت از جوانان به دست آمد. ممدانی پس از پیروزی اعلام کرده است که «تیم انتقال قدرت در شهرداری نیویورک» او را پنج زن رهبری خواهند کرد. وی در اولین سخنرانی خود گفت: 

آقاى ترامپ! مى‌دانم كه دارى تماشا مى كنى؛ چهار كلمه براى تو دارم؛ صدای گیرنده‌ت رو بلند کن. خِرَدِ متعارف به شما خواهد گفت که من فاصلهٔ زیادی با یک نامزدِ بی‌نقص دارم. من به رغم همه‌ی تلاشم برای پیر شدن هنوز جوان‌ام. مسلمان‌ام. سوسیال‌دموکرات هستم و بدتر از همه این که بابت هیچ‌کدام از این‌ها عذرخواهی نمی‌کنم.

اسلام‌هراسی: واکنش برخی از ایرانیان به انتخاب ممدانی

رویکرد اسلام‌ستیزانه‌ی برخی کاربران ایرانی از یک‌سو ناشی از منفک کردن سیاست‌های شهری و دولتی از بستر اجتماعی، اقتصادی، بین‌المللی و ژئوپلیتیک خود است و از سوی دیگر ناشی از تقلیل دادن هویت‌های سیال و پیچیده کنشگران اجتماعی به بسته‌های ثابت و ساده‌شده، مثلا شیعه‌ی دوازده امامی. این نوع تعمیم دقیقاً همان روندی است که نژادپرستی دنبال می‌کند: تصور اینکه افراد صرفاً به دلیل هویت خاص خود موضع‌گیری سیاسی مشخصی خواهند داشت. به عبارت دیگر، فرض می‌شود که حاملان یک هویت خاص – مثل شیعه بودن – الزام‌های سیاسی مشخصی دارند. برای نمونه، چنان که گفته شد دولت اسرائیل از طریق «صورتی‌سازی» می‌کوشد نشان دهد تعلق‌های ملی یا مذهبی خاص، تضمین‌کننده رفتار «لیبرال» یا غیرتبعیض‌آمیز برخی افراد هستند و دفاع از حقوق افراد کوییر بهانه‌ای برای استعمار و نسل‌کشی مسلمان ِفلسطینی «غیرمتمدن و غیرمدرن» است. اگر این پیش‌فرض را کنار بگذاریم که شیعه بودن، مرد بودن، یا کوییر بودن الزاماً تفاوت ذاتی در مواضع سیاسی ایجاد می‌کند، می‌توان تصور کرد که زهران ممدانی به‌عنوان یک شیعه‌زاده‌ی آشکارا سوسیالیست در نیویورک لزوماً همان سیاست‌هایی را دنبال نخواهد کرد که حکومت ایران در غرب آسیا اعمال می‌کند!

در یکی از پست‌های فیسبوک، عبدی کلانتری منتقد و نویسنده چپ‌گرا در طول کمپین و با تمرکز بر «شیعه‌بودن» ممدانی نوشت که به‌جای رأی‌دادن به یک شیعه سوسیالیست مثل ممدانی، پشت کورتیس اسلیوا می‌ایستد؛ مردی «یقه‌آبی»، خانواده‌دوست و کسی که زندگی‌اش را وقف نجات گربه‌های بی‌خانمان کرده است. 

در این پست، زیست شخصی و عاطفی اسلیوا یعنی نجات گربه‌ها، زندگی خانوادگی، مهربانی‌های روزمره دلیل کافی برای ترجیح سیاسی او بر ممدانی معرفی می‌شد. و شیعه‌زاده بودن ممدانی، بی‌آن‌که به سیاست‌های شهری‌اش پرداخته شود به محور نقد تبدیل شده بود.

دکتر الهام هومین‌فر، جامعه‌شناس و استادیار دانشگاه نورث وسترن و فمینیست انتقادی که نابرابری‌ها و جنبش‌های اجتماعی را مطالعه می‌کند در پاسخ به پست فیس بوک عبدی کلانتری نوشت:

این روایت دقیقاً نمونه‌ای از سانتی‌مانتالیسم بورژوایی است. (جایگزین‌کردن احساسات شیرین با سیاست عمومی و پوشاندن خشونت‌های ساختاریِ واقعی با قصه‌های اخلاقیِ دلنشین.)

هومین‌فر یادآوری کرد که مسئله این نیست که یک مرد گربه‌دوست چقدر مهربان است؛ مسئله این است که همین مرد حق سقط جنین را محدود می‌کند، بودجه پلیس را افزایش می‌دهد و مهاجرت را جرم انگاری می‌کند. یعنی دقیقا همان ساختارهایی که بدن، زندگی و آزادی زنان، مهاجران و اقلیت‌ها را تحت قیمومیت قرار می‌دهند.

او نوشت که ممدانی، با وجود شیعه‌زاده بودنش، سیاست شهری‌اش بر چیزهایی بنا شده که اتفاقاً به نفع همان مردمی است که از آن‌ها صحبت می‌کنیم: حق مسکن، کنترل اجاره‌ها، بخشودگی بدهی کارگران تاکسی، کمک حقوقی به مهاجران در معرض اخراج، آموزش همگانی هم‌سطح، و امنیت شهری بدون پلیس‌محوری. هومین‌فر در نهایت توضیح داد تفاوت‌هایی هست بین مردی که زنان را به روسری و بدن‌پوشانی مجبور می‌کند و مردی که بدن زنان را با قوانین ضدسقط‌جنین تحت کنترل درمی‌آورد:

هر دو شکل سلطه‌اند. هر دو کنترل بدن‌اند. فقط با لباس‌های متفاوت. در نگاه فمینیستیِ او، مسئله این نیست که یک سیاستمدار در فضای خصوصی خویش «شیعه» است یا «مسیحی». مسئله این است که کدام سیاست، آزادی و زیست بدنی و اقتصادی زنان و اقلیت‌ها را تضمین می‌کند و کدام سیاست آن‌ها را محدود می‌کند.

برای تحلیل بیشتر این پست و نوشته‌ی منتشرشده در وبلاگ عبدی کلانتری، با دکتر آزاده ثبوت گفت‌وگو کردیم؛ آزاده ثبوت محقق و مدرس پسا دکتری در دانشگاه کویینز بلفاست است. موضوع‌های پژوهشی مورد علاقه‌ی او از جمله فرآیند‌های عدالت انتقالی، هنر در دوران خشونت سیاسی، مطالعات انتقادی فضا، مرز و آوارگی اجباری است. در دو دهه گذشته او در پروژه‌های محلی و بین المللی بسیاری در ارتباط با پناهندگان از جمله آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در لبنان، کمیساریای عالی پناهندگان در ایران (پروژه‌های خدمات اجتماعی و حمایتی از پناهجویان افغانستانی) و شورای برابری نژادی در ایرلند شمالی فعالیت داشته است. در این گفت‌وگو از او پرسیدیم که هر دو رویکرد مطرح‌شده را چگونه تحلیل می‌کند. 

آزاده ثبوت در پاسخ گفت:

نوشته فیس‌‌‌بوکی رویکرد متفاوتی با نوشته وبلاگ دارد. شیوه‌ای که نویسنده ‌درباره مسلمانان نیویورک و حضور روز افزون آنها در سیاست شهر صحبت می‌کند نوعی استثناسازی از موجودیت مسلمانان القا می‌کند. این استثناسازی در راستای همان منطق نژادسازی از مسلمانان است؛ تو گویی مسلمانان نه افرادی متکثر اما همگون و یکدست هستند. همچنین نویسنده یکدست‌سازی و کلیشه‌سازی را با عبارتی «مثل همه جای دنیا مسلمانان نیویورک نیز سیاستشان عین دیانتشان است و دیانتشان عین سیاستشان» تایید می‌کند.

ثبوت ادامه می‌دهد:

یکی از سازوکارهای اصلی اسلام هراسی این است که باورها و هویت مسلمانان را در تضاد با دموکراسی، آزادی و برابری معرفی می‌کنند. حتی زمانی که عملکرد و سوابق آن فرد به‌ روشنی نشان می‌دهد که به این ارزش‌ها پایبند است و برای تقویت آن‌ها تلاش کرده است. در چنین چارچوبی، نویسنده به جای پرداختن به سوابق زهران ممدانی، تمام دستاوردها و برنامه‌های او را به یدک کش « اسلام شیعه دوازده امامی» تقلیل می‌دهد. به عبارتی او گفت‌وگو را از سطح ایده‌ها و برنامه‌های سیاسی زهران (و نه زوران) به سطح سوءظن و کنترل هویتی منتقل می‌کند. دیگری‌سازی از یک نامزد انتخاباتی با برجسته‌سازی بخشی از هویت فردی او به‌عنوان مسلمان شیعه نمونه‌ای از منطق اسلام‌هراسی است. این را هم اضافه می‌کنم که اسلام هراسی این باور را تقویت می‌کند که ایمان و هویت دینی فرد مسلمان، بر اصول دموکراتیک و تعهدهای مدنی او غلبه دارد. به عبارت دیگر، مسلمان بودن به‌عنوان نشانه‌ای از «غیرقابل اعتماد بودن سیاسی» بازنمایی می‌شود و فعالیت مدنی و کنشگری اجتماعی مسلمانان به‌عنوان یک «پروژه‌ی پنهان مذهبی» به تصویر کشیده می‌شود.

پس از پیروزی کمپین ممدانی فهیمه خضر حیدری، روزنامه‌نگار با تمرکز بر برابری جنسیتی در شبکه اجتماعی ایکس می‌نویسد: 

حالا برای غربی‌های اسلام‌ندیده و مار نگزیده، زهران ممدانی، شیعه‌ی دوازده‌امامی. جالب و متفاوت و «اگزوتیک» و علیه وضع موجود به نظر میاد.اما خب اینا چه می‌دونن اسلام واقعا چیه؟ ممدانی می‌گه: «الگو و الهام‌بخشِ من امام حسین علیه‌السلام است» و اینا ذوق می‌کنن در حالی که روح‌شون هم خبر نداره این جمله چه‌قدر خطرناکه!آینده‌ی ‌نیویورک هم احتمالا بی‌شباهت به وضعیت حال حاضرِ لندنِ نباشه که به افتخار ماه رمضون «آکسفورد استریت» رو چراغونی می‌کنن و شاهِ نادان لقمه‌ی افطاری درست می‌کنه برای مسلمانی که حتا توی همون دین خودش، زن مسلمان رو آدم نمی‌دونه چه برسه به بیرون از اسلام و سایر باورها و ادیان و بی‌دین‌ها و خداناباوران و گرایش‌های جنسی متفاوت و…و…و.پی‌نوشت: اسلاموفوبیا حقِ مسلم و نتیجه‌ی کاملا بدیهی و طبیعیِ زندگی ‌ماست.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

نگرانی‌ها مبنی بر سلطه اسلام‌ سیاسی در نیویورک را با الهام هومین‌فر در میان گذاشتیم. از او به طور مشخص پرسیدیم: این که کسی را فقط به دلیل مسلمان زاده بودن یا احترام به دین یا فرهنگی که در آن متولد شده است طرد کنیم یا نقد کنیم به چه معناست؟ چرا برخی از کاربران فارسی زبان از تمام سیاست‌های پیشروی ممدانی برای مدیریت شهری چون نیویورک چشم پوشی می‌کنند و او را به یک مرد شیعه دوازده امامی تقلیل می‌دهند؟

الهام هومین‌فر که خود منتقد سرسخت اسلام سیاسی و به‌طور کلی مذهب است در پاسخ می‌گوید:

البته فقط فارسی زبانان نیستند، بسیاری در جامعه غیر فارسی زبان این مساله را مطرح می‌کنند. ببینید، اگر شما فردی را صرفاً به این دلیل که در یک گروه فرهنگی یا مذهبی متولد شده است، یا حتی به خاطر اینکه برای دارندگان آن دین یا فرهنگ احترام قائل است، طرد کنید، این مصداق کامل نژادپرستی است.برای مثال، آقای ممدانی از احترام به امام سوم شیعیان سخن می‌گوید و او را نماد عدالت می‌داند. اگر کسی بخواهد صرفاً به دلیل چنین احترامی او را رد یا طرد کند، این دقیقاً همان رویکرد تبعیض‌آمیز و نژادپرستانه است. میلیون‌ها نفر در آمریکا وجود دارند — چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه — که حتی خود را رادیکال و پیشرو می‌دانند، اما مسیح را نماد عدالت می‌شمارند و هیچ‌کس به خاطر این باور، آنان را مورد حمله قرار نمی‌دهد. حال بگذریم که از نظر شخص من هر دوی این باورها داستانسرایی نهاد مذهب است و ما باید در جامعه، آزادی نقد مذهب را داشته باشیم اما حضور انسان باورمند را نمی‌شود محدود یا حذف کرد. حال بماند که این گفتمان تنها اسلام را هدف گرفته، بقیه دینداران و دستورهای دینی را نادیده می‌گیرد که چندان فرقی با اسلام ندارند. 

هومین‌فر در ادامه می‌گوید احترام گذاشتن به نمادهای مذهبی یا حتی باور داشتن به آن‌ها با وارد کردن آن باورها به عرصه‌ی سیاست‌گذاری تفاوت دارد. اگر کسی، هر دینی که دارد ـ چه مسیحی، چه زرتشتی، چه مسلمان یا یهودی ـ بخواهد اعتقادهای دینی‌اش را مبنای سیاست‌گذاری قرار دهد، طبعاً باید نقد شود. باید علیه آن جبهه بگیریم. قطعا من با آن سر سازگاری ندارم و به جد آن را مسئله‌ای اجتماعی می‌دانم. اما مشکل ما با این نوع گفتمان آن است که گویی هر کس مسلمان‌زاده باشد، الزاماً در حال پیاده‌سازی شریعت اسلام است.

دکتر هومین‌فر تاکید می‌کند که در مورد آقای ممدانی، همسرش و مادرش هیچ نشانه‌ای از اسلام‌گرایی وجود ندارد. او در ادامه می‌گوید:

مادر این مرد هندو است اما از آنجایی که جامعه آمریکایی دچار اسلام فوبیاست روی پیشینه‌ی پدری او مانور می‌دهند حال آن که ما می‌دانیم پدر او نه تنها به آموزه‌های دینی وابسته نیست بلکه بسیار منتقد و پیشرو است. همه‌ی برنامه‌ها و دیدگاه‌های سیاسی و شهری ممدانی از جمله برنامه‌اش برای وضعیت اسفناک مسکن، ثابت نگه داشتن کرایه‌ها، وعده‌ی توسعه‌ی مسکن اجتماعی، کاهش هزینه‌های زندگی، حکمرانی شهری با رویکرد خدمات‌محور و پیشگیرانه، نه صرفاً پلیس‌محور، گسترش کمک حقوقی رایگان برای مهاجرانِ در معرض اخراج و بازطراحی برنامهٔ استعدادهای درخشان برای آموزش همگانی نادیده گرفته می‌شود و تنها به پیشینه‌ی خانوادگی او، یعنی مسلمان‌زاده بودنش، تقلیل داده می‌شود. او چه می‌تواند بکند؟ او در خانواده‌ای مسلمان متولد شده است و نمی‌تواند این واقعیت را از خود جدا کند ـ درست همان‌طور که کسی نمی‌تواند رنگ پوستش را از خود جدا کند. در ضمن، برای بسیاری از مردم آسیای جنوبی مسلمان بودن بخشی از هویت (فرهنگی) است نه لزوما مذهب یا باور دینی.

به باور هومین‌فر دیدگاهی که این افراد دارند، نوعی نژادپرستی است که به نظر او مسلمان‌هراسی در همین بستر شکل گرفته است. او شرح می‌دهد:

این رویکرد هیچ فضایی برای گفت‌وگو و تعامل اجتماعی باقی نمی‌گذارد. اینکه ایرانی‌ها تجربه یک حکومت مذهبی چون جمهوری اسلامی را دارند و فاشیسم اسلامی را تجربه کردند را من می‌فهمم اما نباید فراموش کرد که بنا بر آمار، حدود ۹۸ درصد ایرانی‌ها، چه معتقد باشند و چه نباشند، مسلمان‌زاده‌اند. به این معنا که اگر هر یک از ما ایده یا برنامه‌ای مطرح کنیم، تنها با برچسب «مسلمان‌زاده بودن» می‌توانند ما را سرکوب کنند. و این دقیقاً همان چیزی است که راه گفت‌وگو، نقد و پیشرفت فکری را مسدود می‌کند.

با توجه به دیدگاه‌های مطرح شده، می‌توان گفت تحقق تکثرگرایی سیاسی و فرهنگی، که از ارکان یک زندگی دموکراتیک و آزادانه است، نیازمند حضور افراد منتقدی ست که گفتمان تبعیض را به چالش بکشد و امکان گفت‌وگو و برابری را گسترش دهد. همان چیزی که در اولین سخنرانی ممدانی بعد از پیروزی شاهد بودیم.

در جامعه‌ای سرمایه‌داری که لایه‌های گوناگون ستم، از نژاد و طبقه تا جنسیت و دین، بر هم انباشته می‌شوند، هم‌سرنوشتی میان گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده ناگزیر است. در انتخابات نیویورک تقاطع در هم تنیده شده تبعیض‌ها، بستری شد برای شکل‌گیری ائتلافی میان جنبش‌هایی که پیش‌تر از هم جدا بودند؛ ائتلافی که در کارزار زهران ممدانی، معنا و قدرت سیاسی تازه‌ای یافت. 

کمپین زهران ممدانی، در جایگاه یک کاندیدای شیعه و سوسیالیست، صحنه‌ای کم‌سابقه از پیوند تقاطعی جنبش‌های مدنی متفاوت و جمعیت‌های به حاشیه رانده شده بود؛ جنبشی با رتوریکی ضداستعماری و نگاهی مشمول مسئله‌ی طبقه، جنس، جنسیت، سکشوالیته، نژاد و دین؛ ائتلافی فراتر از مرزهای هویت، طبقه و مذهب. در کنار برنامه‌های عدالت شهری و مقرون به صرفه بودن زندگی آن‌چه این کارزار را متمایز می‌کرد، نحوه‌ی پیوند خوردن جنبش‌هایی بود که معمولاً در میدان سیاست ائتلاف چندانی نداشتند. از فعالان عدالت نژادی و جنبش‌های زنان، تا کنشگران کوییر، مسلمان، یهودی و مدافعان حقوق فلسطینی‌ها ـ همه در کنار هم ایستادند و تصویری تازه از سیاست همبستگی ساختند. این هم‌صف‌شدنِ بی‌سابقه نشان داد که برای ممدانی، «عدالت شهری» فقط سیاست هویتی جداگانه‌ای نیست، بلکه شبکه‌ای درهم‌تنیده از مبارزه‌هاست: از حق خانه و امنیت تا حق دیده‌شدن، از خیابان‌های کوییر تا بحران بازار مسکن، از مهاجران مسلمان تا کارگران لاتین و کارگران سیاه‌پوست. چنین ائتلافی در نهایت ممدانی را به کاندیدایی از مقاومت مشترک در برابر تبعیض، انسان‌زدایی و سرمایه‌سالاری شهری بدل کرد؛ سیاست‌مداری که نه با زبان قدرت رسمی، بلکه با زبان خیابان، تجربه‌ی زیسته‌ی اقلیت‌ها و حافظه‌ی مقاومت سخن می‌گوید. 

حتی می‌توان گفت کارزار ممدانی صرفا ائتلافی سیاسی نبوده، بلکه نمونه‌‌ای اعلا از سیاست فمینیستی شهری را ارائه کرده است که از بدن شروع می‌شود و تا خانه و خیابان‌های ناامن برای بدن‌های حاشیه‌ای و جنسیت‌های انکار شده ادامه می‌یابد. پیروزی او یادآور همین نکته است که فمینیسم، اگر به طبقه و نژاد و کوییر و دین بی‌اعتنا بماند، گرفتار بازتولید همان ساختارهایی می‌شود که سعی در ملغی کردن آن‌ها دارد. این پیروزی تاریخی نمونه‌ای همه‌شمول و الهام‌بخش برای تمام جریان‌های عدالت‌طلب باقی خواهد ماند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • میتروساعید

    نور علا نور !!