شاهو صفری، آتشنشان سنندجی بهدلیل پرداخت نشدن حقوقش دست به خودسوزی زد
فاجعهای در ایران در حال تکرار است. شاهو صفری، آتشنشان سنندجی، در اعتراض به پرداخت نشدن حقوقش، در مقابل ساختمان این سازمان دست به خودسوزی زد. او در بیمارستان بستری است.

شاهو صفری، آتشنشان سنندجی ـ عکس از سازمان حقوق بشری هانا
روز چهارشنبه ۲۱ آبان، ساختمان سازمان آتشنشانی سنندج شاهد حادثهای تلخ بود. شاهو صفری، آتشنشان ۳۴ ساله و پدر دو کودک، در اعتراض به عدم پرداخت چهار ماه حقوق و مزایای معوقه خود، مقابل ساختمان محل کارش اقدام به خودسوزی کرد. این اقدام، تنها یک روز پس از جان باختن احمد بالدی، جوان ۲۰ ساله اهوازی که در اعتراض به تخریب دکه کسب خانوادهاش توسط شهرداری خود را به آتش کشیده بود، رخ داد و موجی از نگرانیهای عمیق اجتماعی و اقتصادی را در پی آورد.
فاجعه در پناهگاه نجات
شاهو صفری که بهعنوان نیروی قراردادی شهرداری سنندج، حدود چهار سال با قرارداد موقت در سازمان آتشنشانی مشغول به کار بوده، اکنون با حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد سوختگی از ناحیه دست، سینه، گردن و شانهها در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کوثر تحت درمان است. منابع آگاه وضعیت عمومی او را وخیم گزارش کردهاند و عنوان شده که او به دستگاه تنفس مصنوعی متصل است.
این حادثه در محلی روی داد که صفری سالها برای خاموش کردن آتش و نجات جان دیگران در آنجا تلاش کرده بود.
خانواده و همکاران این آتشنشان اعلام کردهاند که پیشتر بارها موضوع تأخیر در پرداخت دستمزدها را به مسئولان مربوطه گفته بودند، اما هیچ اقدام مؤثری صورت نگرفت.
تناقض در روایتها و سکوت مسئولان
در حالی که منابع محلی و گزارشها از سوختگی جدی و وضعیت وخیم شاهو صفری خبر میدهند، بختیار شافعی، رئیس سازمان آتشنشانی سنندج، با تأیید این خبر، مدعی شد که آسیب وارده به این فرد «جزئی» بوده و وضعیت جسمانی او «مساعد» است.
تناقض میان روایت رسمی و واقعیت گزارششده، که پیش از این در ماجرای خودسوزی احمد بالدی، جوان عرب اهوازی نیز مشاهده شده بود، نه تنها بر ابهامها میافزاید بلکه اعتماد عمومی به شفافیت و صداقت نهادهای مسئول در اطلاعرسانی را بهشدت تضعیف میکند.
بر اساس گزارشهای تأیید نشده، شاهو صفری دو ماه پیش نیز در اعتراض به وضعیت پرداخت حقوقها، اقدام به خودکشی در محوطه شهرداری سنندج کرده بود.
زنجیره خودسوزیهای اعتراضی: فریاد ناامیدی از اهواز تا سنندج
فاجعه سنندج، تنها ۲۴ ساعت پس از خاموش شدن جان احمد بالدی، دانشجوی ۲۰ ساله عرب اهوازی، در بیمارستان رخ داد. بالدی پس از تحمل سوختگی ۷۰ درصدی، در اعتراض به اقدام مأموران اجراییات شهرداری اهواز در تخریب دکه کسب خانوادهاش، که تنها منبع درآمدشان بود، جان باخت. شدت واکنشهای عمومی و اعتراضات مردمی به این حادثه، در نهایت به استعفای شهردار اهواز و برکناری و بازداشت برخی از مدیران و مسئولان شهرداری منجر شد.
پیش از آن نیز کمال بالدی، شهروند عرب اهوازی، پس از اخراج از شرکت صنایع فولاد اهواز و دست و پنجه نرم کردن با بیکاری و تنگدستی، در روز ۱۲ آبان خودکشی کرد.
۲۹ مهرماه سال جاری نیز رعد سیلاوی، کارگر اخراجشده اهل غیزانیه در اهواز، دست به خودکشی زد.
جواد راشدی و احمد عساکره، کارگران پتروشیمی رازی خوزستان هم ۶ شهریور سال جاری در اعتراض به کسر حقوق و ممانعت از ورود به محل کار، در اقدامی ناامیدانه از خطوط لوله مرتفع بالا رفتند و قصد خودکشی داشتند.
دشوار زندگی و ناتوانی حکومت
این رشته حوادث، نه صرفاً اتفاقاتی فردی، بلکه نشانههایی از بحران ساختاری در عدالت اقتصادی و پاسخگویی نهادها در قبال شهروندان است.
تکرار خودسوزیها و خودکشیهای اعتراضی در فواصل زمانی کوتاه زنگ خطر جدی اجتماعی است. این پدیده، که از اشکال شدید و عریان بیان اعتراض است، نشاندهنده ناامیدی عمیق افراد از وضعیت دشوار زندگی است.
زمینهساز اصلی این اقدامات شدید، بحران عمیق معیشتی و عدم پرداخت به موقع حقوق و معوقات کارگران و کارکنان بخشهای عمومی و دولتی است.
این وضعیت نهتنها خانوادهها را تحت فشار شدید قرار میدهد، بلکه نشاندهنده الگوی گستردهتر از ناتوانی مسئولان حکومتی در حل مسائل جامعه و بیثباتی شغلی در لایههای آسیبپذیر جامعه است.




نظرها
نظری وجود ندارد.