ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«من» در جهان معاصر، که هستم؟

الیاس قنواتی لاری در این مقاله می‌کوشد نشان دهد که در جهان معاصر، «من» چه مفهومی دارد؟ آیا هنوز می‌توان از مفهومی اصیل و مستقل از هویت انسانی سخن گفت، یا این‌که «من» دیگر تنها بازتابی از قدرت‌های نظارتی و سرمایه‌داری است که هویت را به سودآوری و کنترل تقلیل داده‌اند؟

مقدمه

دیدگاه
این مقاله در بخش دیدگاه منتشر شده است. نظرهای مطرح‌شده در این بخش، دیدگاه نویسندگان را بازتاب می‌دهند و نه لزوماً دیدگاه تحریریه زمانه را. زمانه آمادگی دارد نظرهای در برابر این دیدگاه را نیز منتشر کند.

در جهان معاصر، مفهوم «من» ‌بی‌ارتباط با آن موجود خودآگاه، آزاد و مستقلی است که فلسفه‌های کلاسیک از آن سخن می‌گفتند. ما در عصری زندگی می‌کنیم که فن‌آوری‌های پیشرفته و نظام‌های سرمایه‌داری نظارتی، نه‌تنها به زندگی روزمره‌ی ما نفوذ کرده‌اند، بلکه بنیان هویت فردی را نیز دگرگون ساخته‌اند. هویتی که زمانی با اراده، تجربه و خلاقیت فردی تعریف می‌شد، اکنون به مجموعه‌ای از داده‌ها، رفتارهای قابل پیش‌بینی، و الگوهای آماری تقلیل یافته است.

این مقاله سفری است به عمق این بحران هویتی: از کالایی‌سازی داده‌های شخصی و تبدیل هویت انسان به ابزار سودآوری، تا بازتعریف هویت از سوی سیستم‌های نظارتی که رفتارهای ما را ثبت، تحلیل و حتی جهت‌دهی می‌کنند. در این فرآیند، «من» بیش از هر زمان دیگر به سوژه‌ای بیگانه از خود تبدیل شده است، یک «شیء داده‌محور» که قدرت‌های اقتصادی و فن‌آوری آن را تحلیل و مدیریت می‌کنند.

اما این پایان ماجرا نیست. سرمایه‌داری نظارتی، برای تقویت این نظام، نه‌تنها هویت را تحت کنترل می‌گیرد، بلکه از طریق الگوریتم‌ها و فن‌آوری‌های پیشرفته، در ما میل و لذتی مصنوعی ایجاد می‌کند تا خود به استمرار این چرخه کمک کنیم. ما با تکرار انتخاب‌هایی که به‌ظاهر آزادانه‌اند اما در حقیقت از پیش طراحی‌شده‌اند، به بازیگرانی بی‌خبر در نمایشی از کنترل و نظارت تبدیل شده‌ایم.

این مقاله می‌کوشد با بررسی این تحولات، نشان دهد که در جهان معاصر، «من» که هستم؟ آیا هنوز می‌توان از مفهومی اصیل و مستقل از هویت انسانی سخن گفت، یا این‌که «من» دیگر تنها بازتابی از قدرت‌های نظارتی و سرمایه‌داری است که هویت را به سودآوری و کنترل تقلیل داده‌اند؟

«من» به‌مثابه داده: از سوژه به شی

۱. انسان به‌عنوان منبع داده

در جهان معاصر، انسان دیگر تنها موجودی خودآگاه نیست که بر اساس تأمل و اراده خود عمل کند. او اکنون به منبعی بی‌پایان از داده‌ها تبدیل شده است. فعالیت‌های روزمره، از جست‌وجوی اینترنتی و تعامل با شبکه‌های اجتماعی گرفته تا استفاده از وسایل هوشمند و حتی قدم زدن در خیابان، همگی ردی از اطلاعات تولید می‌کنند. این داده‌ها توسط سامانه‌های دیجیتال جمع‌آوری و تحلیل می‌شوند تا الگوهایی رفتاری ایجاد کنند. این الگوها نه تنها نمایانگر گذشته و حال ما هستند، بلکه در بسیاری از موارد آینده‌ی ما را نیز پیش‌بینی می‌کنند  یا بهتر است بگوییم می‌سازد.

انسان به‌عنوان منبع داده، در این ساختار از یک سوژه‌ی آگاه به یک شیء قابل‌تحلیل تنزل یافته است. اطلاعات او تنها مواد خامی هستند که در خدمت تصمیم‌گیری‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سیستم‌های بزرگ قرار می‌گیرند. این فرایند به نوعی برچسب‌گذاری دیجیتال منجر شده است؛ هر فرد نه به‌عنوان یک انسان منحصربه‌فرد، بلکه به‌عنوان مجموعه‌ای از شماره‌ها و نقاط داده‌ای تعریف می‌شود.

۲. نظارت و بازتعریف هویت

یکی از پیامدهای اصلی دیجیتالی‌شدن هویت انسان، ظهور نظارت به‌عنوان نیرویی فراگیر در شکل‌گیری و بازتعریف هویت است. سامانه‌های نظارتی، هویت فرد را دیگر بر اساس اراده و آگاهی او نمی‌سازند، بلکه آن را به شکلی غیرمستقیم و از طریق داده‌های آماری و الگوهای رفتاری بازتعریف می‌کنند.

برای مثال، الگوریتم‌های هوش مصنوعی با تحلیل رفتارهای ما در اینترنت، انتخاب‌ها و تمایل‌های ما را پیش‌بینی می‌کنند و حتی بر آن‌ها تأثیر می‌گذارند. این سؤال پیش می‌آید که:

آیا ما همان کسی هستیم که الگوریتم‌ها می‌گویند؟

در چنین شرایطی، آیا انتخاب‌های ما همچنان آزادانه‌اند، یا تحت تأثیر پیشنهادات هوشمندانه‌ای قرار گرفته‌اند که ما را به سمت خاصی هدایت می‌کنند؟

به‌طور مثال، وقتی که پلت‌فرم‌های خرید آنلاین محصول‌های خاصی را به ما پیشنهاد می‌دهند، آیا این انتخابی بر اساس خواسته‌ی واقعی ماست، یا نتیجه‌ی پردازش داده‌هایی که از رفتار ما جمع‌آوری شده‌اند؟ این مسئله نشان می‌دهد که «من» در عصر دیجیتال به یک مفهوم بازتابی تبدیل شده است؛ مفهومی که نه از درون، بلکه از بیرون و بر اساس نگاه ماشین به ما تعریف می‌شود.

۳. بحران هویت در عصر داده

نظارت و الگوریتم‌ها، هویت را به ابزاری تجاری و ابژه‌ای تحلیلی تبدیل کرده‌اند. این تغییر ماهیت، بحران‌هایی عمیق در تعریف هویت ایجاد کرده است. فرد به‌تدریج ازخودبیگانه می‌شود و تصویری که سامانه‌های دیجیتال از او می‌سازند، بر هویت واقعی او سایه می‌اندازد. این وضعیت، انسان را در مواجهه با سؤالی بنیادین قرار می‌دهد:

آیا هویت ما چیزی فراتر از مجموعه‌ای از داده‌هاست؟

آیا امکان بازپس‌گیری کنترل بر هویت خود از ماشین‌ها و سیستم‌های نظارتی وجود دارد؟

سرمایه‌داری نظارتی و «من» کالایی‌شده

۱. داده‌ها و کالایی‌سازی هویت

در عصر سرمایه‌داری نظارتی، داده‌ها به ارزشی بنیادین برای اقتصاد جهانی تبدیل شده‌اند. هر عمل، هر تعامل، و هر انتخاب ما در فضای دیجیتال، داده‌ای تولید می‌کند که توسط سیستم‌های پیچیده گردآوری، تحلیل و برای مقاصدی خاص استفاده می‌شود. این وضعیت نه‌تنها هویت فردی را به ماده‌ای اقتصادی تقلیل می‌دهد، بلکه پرسشی اساسی را پیش می‌کشد: آیا هویت انسانی به ابزاری برای کسب سود بدل شده است؟

در این فرآیند، «من» به بخشی از زنجیره‌ی تولید و بازتولید سرمایه تبدیل می‌شود، نه به‌عنوان موجودی خودآگاه و مستقل، بلکه به‌عنوان ماده خامی که ارزش آن در بهره‌وری اقتصادی‌اش تعریف می‌شود. این وضعیت نشان‌دهنده‌ی گذار از هویت انسانی به هویتی دیجیتال و از سوژه به شی است. داده‌ها دیگر فقط نشانه‌هایی از رفتارهای انسانی نیستند؛ آن‌ها بازتابی از هویتی هستند که در خدمت نظام سرمایه‌داری بازتولید می‌شود.

۲. کنترل نظم اجتماعی از طریق هویت دیجیتال

در سرمایه‌داری نظارتی، قدرت اقتصادی با قدرت سیاسی درهم تنیده می‌شود و از هویت دیجیتال برای مدیریت و کنترل اجتماعی بهره‌برداری می‌کند. داده‌ها ابزار اصلی این کنترل هستند، زیرا آن‌ها می‌توانند الگوهای رفتاری افراد را شناسایی کرده و حتی رفتارهای آینده را پیش‌بینی کنند.

این قدرت، اما تنها به شناسایی محدود نمی‌شود؛ بلکه از طریق سیستم‌های پیچیده نظارتی، این امکان را فراهم می‌آورد که رفتارها به صورت نامحسوس جهت‌دهی شوند. تبلیغات هدفمند، پیشنهادهای هوشمند، و حتی سیاست‌های عمومی بر اساس داده‌ها طراحی می‌شوند تا فرد نه به‌عنوان سوژه‌ای با اراده، بلکه به‌عنوان عنصری قابل پیش‌بینی و مدیریت‌شده عمل کند.

۳. دوربین‌های مداربسته‌ی شهری: رصد مداوم هویت

علاوه بر فضای دیجیتال، محیط فیزیکی ما نیز به میدان نظارتی تبدیل شده است. دوربین‌های مداربسته‌ی شهری، که ابتدا برای حفظ امنیت عمومی معرفی شدند، اکنون به ابزارهایی برای کنترل و نظارت رفتاری تبدیل شده‌اند. این دوربین‌ها نه تنها رفتارهای آشکار افراد را ثبت می‌کنند، بلکه با تحلیل داده‌های بصری، قادر به شناسایی الگوهای رفتاری، احساسات و حتی گرایش‌های فردی هستند.

این تکنولوژی‌ها هویت انسانی را از یک تجربه‌ی خودآگاه و درونی به یک «نمایه‌ی بصری» تقلیل می‌دهند که دائماً زیر نگاه قدرت قرار دارد. برای مثال، در شهرهایی که سیستم‌های نظارت پیشرفته دارند، حتی حرکت‌های روزمره‌ی افراد می‌تواند به‌عنوان بخشی از یک پروفایل تحلیلی مورد استفاده قرار گیرد. در این وضعیت، فرد دیگر نه به‌عنوان شهروند، بلکه به‌عنوان یک «عنصر قابل‌نظارت» تعریف می‌شود.

۴. بازتعریف مفهوم «من»

در این وضعیت، پرسش بنیادین این است که آیا مفهوم «من» همچنان می‌تواند در برابر این تحلیل‌پذیری مقاومت کند؟ اگر هویت به مجموعه‌ای از داده‌ها و تصاویر تقلیل یافته است، چه چیزی از تجربه‌ی انسانی باقی می‌ماند؟

سرمایه‌داری نظارتی، در ترکیب با فن‌آوری‌های نظارت فیزیکی مانند دوربین‌های مداربسته، هویت انسانی را از ابعاد پیچیده‌ی انسانی تهی می‌کند و آن را به ابزاری اقتصادی و سیاسی تبدیل می‌سازد. تجربه‌ی انسانی، که زمانی بر اساس آزادی، آگاهی و خلاقیت تعریف می‌شد، اکنون در زیر سایه‌ی داده‌ها و تحلیل‌های بصری محو شده است. این تغییر نه‌تنها فرد را از خودش بیگانه می‌سازد، بلکه امکان بازشناسی مفهوم «من» را به‌عنوان یک سوژه‌ی انسانی دشوار می‌سازد.

۵. هویت به‌مثابه ابزار قدرت

نظام سرمایه‌داری نظارتی، هویت را نه به‌عنوان یک ویژگی فردی، بلکه به‌عنوان ابزاری برای ایجاد و تقویت قدرت اقتصادی و سیاسی به کار می‌گیرد. این سیستم، هویت فردی را به گونه‌ای بازتعریف می‌کند که فرد را از خودمختاری تهی کرده و او را در شبکه‌ای از کنترل و نظارت گرفتار می‌سازد.

در این زمینه، قدرت نظارتی نه‌تنها بر رفتارهای آشکار فرد اعمال می‌شود، بلکه به عمق ناخودآگاه او نیز نفوذ می‌کند. این قدرت، فرد را از یک موجود خودآگاه به موجودی که توسط الگوریتم‌ها و داده‌های بصری تعریف می‌شود، تبدیل می‌کند. هویت دیجیتال و تصویری، دیگر بازتابی از تجربه‌ی انسانی نیست؛ بلکه به تصویری تحریف‌شده از آنچه سیستم نیاز دارد، تقلیل یافته است.

سرمایه‌داری نظارتی و تولید میل: «من» در خدمت لذت مصنوعی

۱. خلق میل و هدایت رفتار

سیستم‌های سرمایه‌داری نظارتی نه‌تنها به ثبت و تحلیل رفتارهای ما می‌پردازند، بلکه با طراحی هوشمندانه، میل‌ها و خواسته‌هایی را در ما ایجاد می‌کنند که به نفع تداوم چرخه‌ی نظارت و مصرف‌گرایی عمل کند. این سیستم‌ها به‌جای آن‌که صرفاً نیازهای ما را برآورده کنند، نیازهایی تازه می‌آفرینند که ما به وجودشان آگاه نبودیم.

این میل‌ها اغلب در قالب احساسات لحظه‌ای از لذت یا رضایت ظاهر می‌شوند؛ حس خوشایندی که از دریافت تبلیغات هدفمند، خرید آنلاین، یا حتی تعامل با شبکه‌های اجتماعی به دست می‌آوریم. اما این لذت چیزی جز یک تجربه‌ی زودگذر و ساختگی نیست که توسط الگوریتم‌ها طراحی شده است تا ما را در چرخه‌ای از رفتارهای تکراری و قابل‌پیش‌بینی نگه دارد.

۲. لذت به‌مثابه ابزار کنترل

در سرمایه‌داری نظارتی، لذت دیگر یک تجربه‌ی طبیعی یا خودانگیخته نیست، بلکه به ابزاری برای کنترل رفتار انسان تبدیل شده است. سیستم‌ها با استفاده از روان‌شناسی رفتاری، پاداش‌های کوچک و لحظه‌ای را برای تعاملات ما طراحی می‌کنند.

به عنوان مثال:

شبکه‌های اجتماعی: دریافت لایک‌ها، کامنت‌ها و فیدبک‌های مثبت حس تأیید اجتماعی را برمی‌انگیزند، اما این تأیید چیزی نیست جز بخشی از الگوریتمی که ما را به تعامل بیشتر سوق می‌دهد.

تبلیغات هدفمند: مشاهده‌ی محصولی که گویی برای ما طراحی شده، حس کشف و انتخاب شخصی را ایجاد می‌کند، در حالی که این انتخاب ازپیش برای ما برنامه‌ریزی شده است.

این فرآیندها باعث می‌شوند که لذت از ابزاری برای تجربه‌ی انسانی به مکانیسمی برای تقویت رفتارهای مصرف‌گرا تبدیل شود.

۳. چرخه‌ی لذت و بیگانگی

لذت مصنوعی که توسط این سیستم‌ها تولید می‌شود، به‌طور موقت حسی از رضایت ایجاد می‌کند، اما در نهایت فرد را در چرخه‌ای از نیاز و ناکامی گرفتار می‌کند. هر بار که فرد به این سیستم‌ها مراجعه می‌کند، به‌دنبال همان حس لذت است، اما آنچه دریافت می‌کند، صرفاً بازتولیدشده‌ای از تجربه‌ی قبلی است.

این چرخه نه‌تنها فرد را از تجربه‌ی واقعی و عمیق لذت انسانی دور می‌کند، بلکه هویت او را به ابزاری برای بازتولید سرمایه‌داری تقلیل می‌دهد. در این‌جا، «من» نه به‌عنوان موجودی مستقل، بلکه به‌عنوان مصرف‌کننده‌ای بی‌پایان تعریف می‌شود که دائماً به دنبال پاداش‌های زودگذر است.

۴. نظارت و دست‌کاری ناخودآگاه

یکی از ابعاد عمیق‌تر این فرآیند، نفوذ سیستم‌های نظارتی به ناخودآگاه فرد است. این سیستم‌ها با تحلیل داده‌های رفتاری، الگوهایی از لذت و میل را کشف و سپس از آن‌ها برای دست‌کاری رفتار فرد استفاده می‌کنند.

تشخیص الگوهای میل: تحلیل داده‌ها به سیستم اجازه می‌دهد تا بفهمد چه چیزی بیشترین لذت را برای فرد به همراه دارد.

تغییر ناخودآگاه: این اطلاعات برای هدایت فرد به سمت تصمیماتی که به نفع سیستم است، استفاده می‌شود، بدون این‌که فرد از این فرآیند آگاه باشد.

جمع‌بندی

سرمایه‌داری نظارتی به‌عنوان یک نظام پیچیده‌ی اقتصادی و اجتماعی، هویت انسانی را به‌طور بنیادین بازتعریف کرده است. این نظام، با تبدیل داده‌های انسانی به کالایی ارزشمند، نه‌تنها تجربه‌ی انسانی را تهی از معنا کرده، بلکه سوژه‌ی انسانی را به یک شیء قابل مدیریت، تحلیل و بهره‌برداری تقلیل داده است. این دگرگونی چندین بُعد مهم دارد:

۱. گذار از سوژه‌ی انسانی به داده‌ی خام

در این نظام، انسان دیگر تنها به‌عنوان یک موجود خودآگاه با اراده و تفکر مستقل شناخته نمی‌شود، بلکه به منبعی از داده‌های خام بدل می‌گردد. هر عمل، تعامل و انتخاب، به داده‌ای تبدیل می‌شود که توسط الگوریتم‌ها پردازش و برای مقاصد اقتصادی و نظارتی استفاده می‌شود. به این ترتیب، «من» از یک سوژه‌ی انسانی به ماده‌ای خام و تحلیل‌پذیر در نظام سرمایه‌داری تبدیل شده است.

۲. کالایی‌سازی هویت و تجربه انسانی

هویت دیجیتال، بازتابی از زندگی روزمره‌ی فرد، به یکی از سودآورترین کالاهای عصر مدرن تبدیل شده است. شرکت‌ها و سازمان‌ها، با خرید و فروش این داده‌ها، ارزش اقتصادی بالایی تولید می‌کنند. این فرآیند، تجربه‌ی انسانی را به ابزاری برای تولید سود بدل کرده و هویت را به مفهومی اقتصادی تقلیل می‌دهد. در این وضعیت، فرد دیگر مالک تجربه‌ها و داده‌های خود نیست، بلکه این مالکیت به قدرت‌های اقتصادی و نظارتی منتقل می‌شود.

۳. کنترل و جهت‌دهی رفتارها

سیستم‌های نظارتی، از دوربین‌های مداربسته گرفته تا الگوریتم‌های هوش مصنوعی، امکان کنترل و جهت‌دهی رفتارهای انسانی را فراهم می‌کنند. این سیستم‌ها نه‌تنها رفتارهای آشکار فرد را ثبت و تحلیل می‌کنند، بلکه از طریق پیش‌بینی رفتارهای آینده، توانایی تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری‌های ناخودآگاه فرد را نیز دارند. به‌طور خاص، تبلیغات هدفمند و پیشنهادات هوشمند از ابزارهای این کنترل هستند که به فرد القا می‌کنند انتخاب‌هایش آزادانه است، درحالی‌که این انتخاب‌ها به‌دقت توسط سیستم نظارتی طراحی و هدایت شده‌اند.

۴. تولید میل و لذت مصنوعی

یکی از راهبردهای کلیدی این نظام، تولید میل و حس لذت مصنوعی است. سیستم‌های نظارتی و اقتصادی، با ایجاد پاداش‌های کوچک و حس رضایت زودگذر، فرد را به تکرار رفتارهایی سوق می‌دهند که به سود سرمایه‌داری است. این لذت‌های طراحی‌شده، اگرچه ظاهراً تجربه‌ای شخصی به نظر می‌رسند، اما در واقع ابزارهایی هدایت‌شده برای بازتولید و تقویت چرخه‌ی نظارتی هستند. فرد، در این چرخه، نه تنها رفتارهای مورد نظر سیستم را انجام می‌دهد، بلکه به انجام مکرر آن‌ها علاقه‌مند می‌شود.

۵. بیگانگی از خود و بحران هویت

این فرآیندها در مجموع به بیگانگی هرچه بیش‌تر انسان از خود می‌انجامد. فرد، که زمانی هویت خود را بر اساس اراده، خلاقیت و خودآگاهی تعریف می‌کرد، اکنون به بازتابی از داده‌ها و الگوریتم‌ها تبدیل شده است. این بیگانگی، بحران هویت عمیقی را به همراه دارد که در آن، فرد دیگر نمی‌تواند «منِ» واقعی خود را بازشناسد.

سخن آخر

سرمایه‌داری نظارتی، تجربه‌ی انسانی را به‌طور بنیادین تغییر داده است. در این نظام، «من» به ابزاری برای سودآوری، کنترل و مدیریت بدل شده است. آزادی، اراده و خلاقیت، که از ویژگی‌های بنیادین انسان بودند، در سایه‌ی نظارت مداوم و الگوریتم‌های هوشمند محو شده‌اند. این وضعیت، نه‌تنها ماهیت هویت انسانی را تهی می‌کند، بلکه فرد را در چرخه‌ای از مصرف‌گرایی، کنترل و بیگانگی گرفتار می‌سازد که خروج از آن دشوار و نیازمند بازنگری و دگرگونی عمیق در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.