سبزشویی در لباس کنشگری؛ وقتی محیط زیست از سیاست تهی میشود
اعظم بهرامی ـ کنشگری محیط زیستی در ایران، هرچه بیشتر به زبان اخلاقیِ بیخطر و کمپینهای کماثر فروکاسته میشود؛ جایی که نقد ساختارهای قدرت، جای خود را به توصیه، سکوت و «بیانیههای بیمخاطب» میدهد. این نوشته تلاشی است برای نشاندادن اینکه چگونه سبزشویی، محیط زیست را از سیاست تهی میکند و کنشگری را به ابزار مهار بدل میسازد.


امروز در ایران مسئله محیط زیست چنان دغدغه و موضوع جمعی است که از مدیران و مسئولان در داخل ایران گرفته تا فعالین سیاسی که برای سالها مسئله محیط زیست را نادیده گرفته بودند، بحث خود را با این جمله شروع میکنند، «در کشوری که آب نداریم و هوایی برای تنفس نیست. چه میتوان در توصیف بحران گفت».
اینکه مسئله محیط زیست به دغدغه و نگرانی تبدیل شده، اینکه ضرورت طرح گفتوگوی محیط زیستی در همه گفتوگوهای انتقادی و نظری و ورود آن به حوزه حقوق بشر در مورد ایران به جز گسترش و افزایش بحران، مرهون تلاش تک تک فعالین محیط زیست و پیگیری آنها در گفتن و نوشتن از مصائب محیط زیستی ایران است.
در حالیکه ایران و ایرانیان آخرین تلاشهایشان را برای تابآوری سرزمینی در برابر افزایش روزافزون مشکلات محیط زیستی از سر میگذرانند؛ درحالیکه بحرانهای محیط زیستی مستقیم زندگی روزانه مردم را تحت تاثیر قرار دادهاند، حاکمیت به روشنی میداند که کنشگران حوزه محیط زیست و سازمانیابی مستقل آنها نقطه بحرانی دیگری در جنبشهای اعتراضی و مبارزاتی پیش روی حاکمیت خواهند گذاشت.
در چنین مسیری، با وجود تلاشهای فعالان اثرگذار، تمرکز اصلی حاکمیت بر سرکوب و متهمسازی آنان است؛ زیرا حفظ اقتدار و کنترل سیاسی از منظر جمهوری اسلامی از پاسخگویی به مطالبات جامعه مهمتر است.
این روش حاکمیت است، پیشاپیش کنترل کردن تنشها و بردن مجموعه مطالبات و اعتراضات در ریلی مستقل از خاستگاههای سیاسی و اقتصادی. شرایطی که بتواند کنشگران مستقل را در بنبستی به نام چرخههای گفتوگوهای اخلاقی و توصیه محور نگاه دارد؛ سنجههای تبعیضآمیز در پروژهها و آسیبها را نرمالسازی کند و تاثیر حوزه محیط زیست بر همه حوزههای زندگی امروز و آینده ایران را به تغییر رفتار روزانه و مسئولیتهای گنگ شهروندی و عامل فرهنگ بهعنوان تنها فاکتور موثر تقلیل دهد.
انتشار بیانیهای به ظاهر بیمخاطب، تبلیغ هر روزه کنشگری در کمپینهای کم خاصیت، مشکلات پیش آمده برای آقای دکتر کهرم، انتشار اطلاعات تازهای در مورد حضور فردی منتسب به حوزه محیط زیست بهعنوان مامور فعال امنیتی در پرونده قتل روشنفکران در دهه هفتاد تنها تکههای کوچکی از این پازل در حال شکلگیری به نظر میرسد.
بیانیهای بهتازگی توسط جمعی از فعالین محیط زیستی منتشر شده که در آن توصیه میکنند به پرهیز از گفتوگوهای خشونتآمیز، تهمت و تحقیر میان فعالان محیط زیستی در فضای رسانهای.
در این بیانیه بهویژه تاکید میکند که فضای عادلانه و قانونمند برای پرسش و پاسخگویی مستدل و مستند باید تقویت شود. در متن آمده «برچسبزنی، علاوه بر تضعیف اعتماد و همبستگی در جامعه فعالان این حوزه، سبب میشود انرژی کنشگران بهجای کار میدانی و تخصصی، صرف پاسخگویی به ادعاهای بدون پشتوانه شود.» همینطور در بخشهایی ابراز نگرانی میکند از تحریف مفاهیم کلیدی مانند تسهیلگری و شفافیت در پاسخگویی و مخدوش کردن اعتماد عمومی.
اما زمانه امروز و تاکید خود این بیانیه به شفافسازی پرسشهای بسیاری را مقابل ما قرار میدهد. ضرورت انتشار این بیانیه بدون ارجاع و مصداق، بدون ذکر مثال و نمونه و مخاطب، چیست؟ قرار است چه پیام اخلاقی به ما بدهد؟ آیا به این معنا نخواهد بود که بشود در شرایط اضطرار هر تلاش اعتراضی و کنشگری را بهراحتی غیرقانونی خواند و دست حاکمان و مجریان سیاسی و امنیتی را باز گذاشت تا هر فعالیتی مثل تظاهرات و اعتصاب و تشکیل کمربند انسانی و اشغال مکانهای تصمیمساز در این حوزه ( که به تمامی، تجربههای متفاوتی از آن در ایران اتفاق افتاده است) را تحت عنوان قانون و ترویج خشونت و بیمجوز بودن سرکوب کرد؟یا فعالینی را گرفتار خود سانسوری و نگرانی از برچسب خوردن در استفاده از رسانههای محدود موجود!
باربد گلشیری در مقاله تحقیقی مفصلی (تارنمای بیداران بخش اول ۳۰ نوامبر ۲۰۲۴ و بخش دوم ۴ نوامبر ۲۰۲۵) پیرامون افراد کمتر شناخته شده دخیل در قتلهای زنجیرهای مستنداتی را ارائه میدهد و به کرات به نام فردی اشاره میکند به نام «احمد افقهی».
و حالا که نام افقهی بعد از سرگیری فعالیتهای او در پیوند با کنشگری محیط زیستی مطرح میشود عدم توجه و سکوت مواضع این بیانیه و امضا کنندگان آن به این نام ابهام مهم دیگری نیز در خود دارد.
نادیده گرفتن نام احمد افقهی که بهتازگی در روایتهای متفاوت و مستند پیرامون نقشش در پرونده قتلهای زنجیرهای گفته شده است هم میتواند جلب اعتماد عمومی را مخدوش کند و هم رویکرد خشونت پرهیز توصیه شده در بیانیه را.
و آیا حضور نام یکی از اعضای هیات مدیره تشکل پاما ( انجمن پایشگران حامی محیط زیست) که احمد افقهی بهعنوان هیات موسس آن در قتل روشنفکران دست داشته در میان نام امضا کنندگان بر خلاف روند تلاش برای جلب اعتماد عمومی و شفاف سازی نیست؟
بخشی از این نقد متوجه کمتوجهی رسانههای فارسیزبان خارج از ایران است که در مباحث تحلیلی درباره اقتصاد و سیاست محیط زیستی، تحلیلهای عمیق ارائه نمیدهند و به نقش نهادهای نظامی و امنیتی در این موضوعات نیز نمیپردازند؛ غفلت یا تمرکز گزینشیای که به محدود شدن فهم جامعه نسبت به عمق بحرانهای زیستمحیطی و پیامدهای سیاسیـامنیتی آن منجر میشود. فرایندی که جای یک روزنامهنگار جستپجوگر و پژوهش محور را در همین موضوع احمد افقهی نشان میدهد. احمد افقهی در تمام این سالها بیشتر از آنکه نامش در حوزه محیط زیست باشد مشغول نوشتن بوده و به اصطلاح کتاب چاپ میکرده. اتفاقا این به روشنی نشان میدهد که چطور حضور پرتکرار او و حتی خودرو او در گزارش وزارت اطلاعات در پیوند با قتل نویسندگان و روشنفکران (معروف به قتلهای زنجیرهای) معنادار است. اما پرسش اینجاست اگر او همچنان در انجمنی که تاسیس کرده نفوذ و حضور دارد؟ چه امتیازاتی به واسطه او به این انجمن داده شده است؟ آیا او را عضوی از جامعه کنشگران محیط زیست بهشمار آوردن درست است؟ و سکوت در مورد این موضوع در این بیانیه آن را تایید و امضای فردی از شورای مرکزی پاما بر آن تاکید میکند؟ اگر نویسندگان این بیانیه احمد افقهی را در حوزه محیط زیست هیچکاره میدانند آیا اخلاقا و قانونا مسئولیت نداشتند که او را بیرون دایره کنشگری رسمی این حوزه بگذارند؟ و در این مورد برای امنیت و اعتماد دیگر فعالان هم که شده شفافسازی کنند؟ این پرسشها میتوانست در یادداشت ایران وایر نیز طرح و پاسخ داده شود.
احمد افقهی به مصاحبه کننده ایران وایر میگوید «من تمایلی به ورود به بازی بیارزش، سخیف و سراسر افترا چپها ندارم. من مطلبی را نوشتهام و در اختیار دوستانم قرار میدهم و علیالظاهر آنها هم راضیاند و برایشان مجابکننده بوده صحبتهای من». این در حالیست که گزارش صریح چند ده صفحهای وزارت اطلاعات است که در مورد او میگوید نه طرح افترایی از طرف به گفته او چپها. وقتی نام او و همسرش آشکارا در گزارشهای مستند و رسمی وجود دارد مسئله رد و تایید او نیست مسئله حوزه فعالیت امروز او و حلقه افراد در پیوند با اوست. این دوستان او که با توضیحاش قانع شدند چه کسانی هستند؟ نویسندگان و انتشاراتیهای آشنای او با محیط زیستیهایی که او آنها را درگیر و آلوده کرده است؟
مسئله قابل تامل دیگر در این بیانه وجود نامهایی درمیان امضا کنندگان است که سابقه قابل تاملی در تقلیل و مخدوش کردن مفهوم نقد و تسهیلگری در حوزه زیست دارند و سالهاست با نقد بخش مهمی از بدنه جریانهای مستقل محیط زیست نیز مواجهند.
شاید در این صفبندیهای نوین در مواجهه با بحرانهای محیط زیستی, دستهای احساس خطر کردهاند. نه به خاطر آنچه طبیعت و سرمایههای ملی ایران را تهدید میکند، بلکه به خاطر از دست دادن جایگاه «سلبریتی محیط زیستی» خود. یا اینکه ادامه همان سبک آمفوتری (دوگانه) و ژلهای در پرداختن به مشکلات انبوه محیط زیست، تنها با شمردن، آمار دادن و شاید کسب درآمد، دیگر برایشان سودآور نیست.
سؤال این است: چه اتفاقی افتاده که پس از دو دهه، ناگهان به فکر ترویج رفتار خشونتپرهیز افتادهاند؟ آنهم نه در راستای مسئولکردن سازوکارهای سیاسی و اقتصادیای که منابع زیستی را مصادره کرده و راه هر تغییر سازندهای را بستهاند، بلکه خطاب به دیگر فعالان و اعضای خانواده محیط زیست ایران؟ کنشگری محیط زیست از اعتراضات هدفمند، شکایت قضایی، برهم زدن جلسات پوپولیستی مدیران محیط زیست به جمعآوری امضا و تورهای سخنرانی پر رنگ و لعاب و اغلب تصرف شده در بلندگوهای مردانه، تلاش و خواست و منفعت چه جریانی است؟!
امروز فعالان مستقل و صادق در حوزه محیط زیست یکی از بحرانهای مهم پیش روی حاکمیت بهشمار میروند. از یک سو افزایش فشار، سانسور و سرکوب و از سوی دیگر همدستی برخی نهادهای خودخواندهی «سبز» و پروژهمحور که در نقش بسیج سبز فلان یا درختکاران بهمان, بیش از کنشگری جدی، به توجیه پروژههای حکومتی میپردازند، نشان میدهد که اطلاعرسانی دربارهی خطر تغییر مسیر نقد علمی و شجاعانه به سمت کنشهای امضامحور و بیاثر، یک ضرورت است.
حوزه محیط زیست دیگر فقط عرصهای تخصصی یا بومشناسانه نیست؛ این حوزه امروز پیوند ناگسستنی با موضوعات صریح سیاسی دارد. در عین حال برای سرزمین غنی مانند ایران این ظرفیت را نیز دارد که برای ساختار امنیتی و موتور سرکوب و نظامیگریِ یک حاکمیت تمامیتخواه، نهتنها ابزار تبلیغاتی بلکه منبع درآمد و مشروعیت شود.
ما دیگر نمیتوانیم بیطرف و بیخطر بایستیم و تنها نظارهگر این موتور ویرانگر باشیم؛ منابع طبیعی سهم و سرمایه فرزندان ایران است و هنوز هستند فعالانی که برای حفظ آن جان و امنیت خود را به خطر میاندازند.






نظرها
نظری وجود ندارد.