تراژدی روزمره: وضعیت اقتصادی فارغالتحصیلان رشته فیلمسازی در ایران
فروغ شمسآبادی ــ فارغالتحصیلان فیلمسازی مانند بسیاری از رشتههای هنری به سادگی نمیتوانند وارد بازار کار شوند. با سه نفر از فارغالتحصیلان این رشته گفتگو کردهایم.
فیلمسازی از رشتههای هنری است که هم به صورت آزمونِ ورودی دانشگاه و هم بدون بدون آزمون در بسیاری از دانشگاههای سراسری و آزاد در سه مقطع کاردانی، کارشناسی، و کارشناسی ارشد ارائه میشود. دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشگاه هنر تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه غیرانتفاعی سوره، دانشگاه صداوسیما، دانشگاه پارس تهران، دانشگاه دامغان، و موسسات غیرانتفاعی و دانشگاههای آزاد بوشهر، شیراز، اصفهان و... از جمله مراکز تحصیلیاند که این رشته در آنجا تدریس میشود.
احسان ضرغامی (متولد ۱۳۶۷) در سال ۱۳۹۱ در رشته سینما از دانشگاه هنر تهران فارغالتحصیل شد. او یک دهه است که کارگردانی فیلم و ویدئو را انجام میدهد. این فیلمساز، با اشاره به محدودیت بازار کار فیلمسازان میگوید:
اصولا فیلمساز در ایران فضای کاری بسیار محدودی دارد، اما در مجموع برای سازندگان محتواهای ویدئویی بازار کار بسیار وسیع است. هر شرکتی حتی برای سادهترین ویدئوهای اینستاگرامیاش هم ممکن است به شما نیاز داشته باشد. و در سطح وسیعتر میتوانید تیزر تبلیغاتی بسازید یا موزیکویدئو برای هنرمندان، اما باید گفت برای عده بسیار اندکی امکان ساخت فیلم سینمایی فراهم میشود. از فارغالتحصیلان دوره ما، تنها یکی دو نفر مثل احسان عبدیپور توانستند وارد سینمای حرفهای بشوند؛ بنابراین راحتترین مسیر درآمدزایی بعد از اتمام تحصیلات، تولید ویدئو برای شرکتهای مختلف و اشخاص است. خود من عمده فعالیتم در زمینه ساخت ویدئوهای پروموشنال و تبلیغاتی برای شرکتها است و همچنین ساخت موزیکویدئو برای هنرمندان. یک گروه هنری – شرکت تبلیغاتی راه انداختم و با همکاری گروهی از دوستان پروژهها را انجام میدهیم.
میانگین درآمد یک فارغالتحصیل فیلمسازی در این روزها که تورم بالای پنجاه درصد است، مثل دیگر رشتههای هنری افتوخیز بسیار دارد.
ضرغامی با اشاره به این نکته، میگوید:
میزان حقوق با هزینههای روزمره نسبت چندانی ندارد. مخصوصاً اگر به صورت تماموقت و ثابت با شرکتی کار کنید و حقوق ثابت بگیرید اصلاً کافی نیست. اما خب امکان پیشرفت خیلی بالا است، چون نیاز به محتوای ویدئویی روزبهروز بیشتر میشود. اگر به عنوان کارگردان برند بشوید یا بتوانید همزمان با شرکتهای مختلف به صورت پروژهای کار کنید، میزان درآمد بسیار قابل توجه خواهد شد. اگر فریلنسر باشید میانگین درآمد واقعا قابل اندازهگیری نیست، چون بهشدت به ارتباطات و اعتبار شما وابسته است. اما اگر به عنوان کارگردان ویدئو، ویدئوگرافر یا تولیدکننده محتوای ویدئویی کارمند شرکتی بشوید، فکر نمیکنم میانگین حقوق، ماهیانه بیشتر از ۲۰ میلیون باشد.
اصولاً هر رشته هنری در ایران با محدودیت مواجه است؛ نمیتوان فیلمی مستقل و آزاد ساخت که اجازه اکران بگیرد. در چنین شرایطی، اگر فیلمساز را به عنوان کارگردان سینما و تلویزیون تعریف کنیم، یعنی شخصی که فیلم داستانی یا مستند میسازد تا در سینما، تلویزیون، وی.اُ.دیها و جشنوارهها پخش شود، مهمترین چالش او در همان نخستین گامها «سانسور» است. بسیاری از ایدهها به دلیل سانسور قابل ساخت نیست. در چنین وضعیتی، از نقطهنظر اقتصادی، فیلمسازی در ایرانِ امروز، آنهم با وضعیت بد سینما و تلویزیون و پتلفرمهای خانگی، چه آیندهای دارد؟ ضرغامی میگوید:
به دلیل جهانیشدن و گسترش ارتباطات، امکانهای جدیدی برای فیلمساز در سطح بینالمللی فراهم شده است و این باعث میشود که بتوانیم موازی با شرایط نابسامان هنر در ایران که از سوی حاکمیت تحمیل میشود، امکان رشد داشته باشیم. به طور کلی آینده برای فیلمسازان و تولیدکنندگان محتوای ویدئویی روشن خواهد بود، چراکه در این مسیر نیازی به مجوز وزارت ارشاد اسلامی ندارد، هرچند با خطرات دیگری مواجه است، از جمله فیلمسازانی که چنین ریسکهایی میکنند، ممکن است با ممنوعالکاری وممنوعالخروجی هم مواجه شوند که شناختهشدهترینش جعفر پناهی و محمد رسولاف است. اخیرا هم مواردی مثل سعید روستایی کارگردان فیلم برادران لیلا و علی احمدزاده کارگردان منطقه بحرانی و چندین فیلمساز و بازیگر دیگر را داشتیم.
بازار بیرونق فیلمسازی در ایران
محمد بخشی (متولد ۱۳۶۶) از دیگر فارغالتحصیل کارگردانی سینما از دانشکده سینما-تئاتر است. او وضعیت اشتغال برای فارغالتحصیل فیلمسازی را بدون برنامه مشخص میداند. میگوید:
در طول دوره تحصیل هیچ واحد یا ورکشاپی برای اشتغال بعد از تحصیل وجود ندارد؛ ناگهان فارغالتحصیل میشویم و قرار است تازه با آزمون و خطا شغلی پیدا کنیم. برای من بعد از فارغالتحصیلی ساخت چند فیلم کوتاه و اتفاقهای جشنواره باعث شده که به کار در این رشته ادامه بدهم، اما این به آن معنا نیست که وارد مسیری شدهام که با موفقیتهای بزرگ همراه است. شما فقط وارد یک مسیر شدهاید با پایانی که ممکن است هر لحظه برای شما اتفاق بیفتد، چون سینما در بحرانیترین روزهای خود قرار دارد. شاید بتوان گفت دوران ورشکستگیِ سینما است، مثلِ ورشکستی آبی و سرزمینیِ ایران.
به نظر این فیلمساز، بازدهی اقتصادی فیلمسازی در چنین وضعیتی که تورم و تحریم در کشور بیداد میکند، برای بسیارانی «مطلقا صفر» است که این امر باعث شده آنها علیرغم قابلیتها به سمت شغلهای دیگر بروند؛ آنهم درحالی که هیچ حمایتی از سوی نهادهای دولتی نمیشوند. او میگوید:
فیلمسازی در ایرانِ امروز، آنهم با وضعیت بد سینما و تلویزیون و پتلفرمهای خانگی، به سمت انقراض پیش میرود؛ روندی که بیشتر به مذاق مسئولان حکومت خوش میآید؛ چرا که آنها هیچ دلِ خوشی از دانشجویان دانشگاه هنر ندارند، به ویژه که در اعتراضات سراسری اخیر، دانشگاه هنر در خط مقدم اعتراضات دانشجویی بود، و این روزها هم که میشنویم درصددِ حذف رشته سینما و مجسمهسازی از این دانشگاه هستند. البته که فرقی نمیکند حذف کنند یا نه، شما سینمایی در این مملکت میبیند که چراغی در آن سوسو بزند؟
ابوذر پاکنژاد (متولد ۱۳۷۲) از نسل جدید فارغالتحصیلان فیلمنامهنویسی از دانشگاه سوره تهران است. این فیلمساز جوان، با تفکیککردن زمینههای کاری فیلمسازی، میگوید:
اگر اشتغال را در معنای متداول آن در نظر بگیریم، در این معنا که هر کسی در ازای کاری پولی میگیرد، باید گفت که این رشته هم مثل همه رشتهها بازار کار دارد. بههرحال امروزه شرکتهای خصوصی و دولتی زیادی به دنبال نیروی انسانی هستند که توانایی عکاسی، فیلمبرداری، تدوین یا تولید محتوا داشته باشد. اگر یکی از فنون را بلد باشی میتوانی وارد بازار کار بشوی. اما اگر منظور از اشتغال، کار در سینمای حرفهای باشد، از زمانی که فردی یک فیلم کوتاه حرفهای میسازد، میتوان گفت عملاً وارد این شغل شده است.
فیلم کوتاه: یک امکان
بازار متنوعی در عرصههای دیجیتال برای رشته فیلمسازی وجود دارد: از ساختن تیزر تبلیغاتی تا ساخت ویدئوموزیک و فیلم سریال و مانند آن برای نهادها و شرکتها و اشخاص. ابوذر پاکنژاد میگوید:
از زمانی که دانشجو بودم به صورت آزاد به عنوان دستیار مشغول به کار بودم و بعد از مدتی به صورت مستقل سفارشها را قبول میکردم و انجام میدادم. اما هیچکدام از راههایی که گفتم تضمینکننده ورود به سینمای حرفهای نیست و این کارها صرفاً برای امرار معاش است، امروزه اصلیترین راه برای ورود به سینمای حرفهای ساخت فیلم کوتاه است. باید گفت در این چند ساله فیلم کوتاه در دنیا رشد قابل توجهی داشته و در حال تبدیل شدن به یک صنعت مستقل است.
میزان درآمد هر فیلمساز به ویژه فیلمساز کوتاه بالا و پایین بسیار دارد. این کارگردان با اشاره به این نکته میگوید:
امروزه بیشتر از اینکه بحث درآمد فیلمساز مطرح باشد این مساله مطرح است که فیلمساز با این وضع تورم چگونه میتواند فیلم بسازد؟ من خودم به شخصه معتقدم فیلمسازی نیز مثل سایر شغلهای آزاد، نیازمند یک سرمایه اولیه است که این فیلمهای کوتاه سرمایههای فیلمساز هستند که با توجه به جشنوارهای متعدد ممکن است سودآور هم باشد؛ چراکه نتیجه این فیلمهای کوتاه منجر به ساخت فیلم بلند میشود، اما امروزه با این وضع تورم این نظریه زیر سؤال میرود؛ زیرا ساخت یک فیلم کوتاه استاندارد زیر ۳۰۰ میلیون امکانپذیر نیست، از طرفی ارگانهای حامی فیلم کوتاه در ایران بسیار محدود هستند و فیلمسازان کوتاه عملا با مشکلات عدیدهای برای تامین سرمایه فیلم دستوپنجه نرم میکنند.»
تأمین مالی: یک چالش بزرگ
هر رشته هنری در ایران، از دانشگاه تا ورود به بازار کار، همیشه با دستگاه سانسور و سرکوب درگیر است، در این میان فیلمسازی از مهمترین رشتههایی است که با سانسور و توقیف همراه است. این فیلمساز جوان با اشاره به سلیقهایبودن و ایدئولوژیکبودن نگاه و برخورد با هنرمند و آثار هنری، حمایت دولتها را گزینشی و از قشری خاص میداند و میگوید:
در حال حاضر بخش عمده و اصلی مشکلات فیلمسازی در ایران مربوط به تامین مالی یک اثر است که با توجه به تورم بالا، سرمایهگذار شخصی به سختی راضی به سرمایهگذاری میشود و ارگانهای دولتی هم برای فیلمسازان مستقل هزینه نمیکنند. در چنین شرایطی که فیلمساز، فیلمی را امروز میسازد، و این فیلم ممکن است بعد از تغییر مدیری دچار مشکل شود، عملا ساختن فیلم یکی از خطیرترین کارها است. چون هر لحظه ممکن است تمام سرمایهات را از دست بدهی وقتی نمیدانی با این سلیقههای مدیریتی، دقیقا تکلیفات چیست.
این فیلمساز جوان، بخش عمده مشکلات و محدودیتهای فیلمسازی در ایران را ناشی از چالش تامین مالی اثر میداند. با توجه به تورم بالا، کمتر سرمایهگذاری ریسکِ ساختن یک فیلم با یک فیمساز جوان و ناشناخته را به جان میخرد. در این شرایط است که یک فارغالتحصیل بدون رانت نمیتواند در سینما پیش برود. ابوذر پاکنژاد میگوید با دو نگاه حکومتی مواجه هستیم:
مدیری که عملا ساخت فیلم را هزینه اضافی میداند مورد دوم برعکس مورد اول، مدیری است که فیلم را خطدهنده و هدایتکننده جامعه میداند و فکر میکند فیلمی که ساخت میشود تاثیر آنی و لحظهای روی جامعه میگذارد، از این نظر باید فیلمها کنترل شوند.
نظرها
نظری وجود ندارد.