جنگ اسرائیل و ایران: پاریس، برلین و لندن در ابهام کامل دیپلماتیک
از همان ساعات نخست حملات اسرائیل به ایران، پاریس، برلین و لندن با تأکید بر «حق اسرائیل در دفاع از خود» واکنش نشان دادند. این موضعگیری ظاهراً با تعهد دیرینه آنها به یافتن راه حل دیپلماتیک در پرونده هستهای ایران در تضاد است. این سه کشور چنین ایدهای را کنار نگذاشتهاند و «استقلال استراتژیک» آنها زیر سوال رفته است.

پرچمهای آلمان، بریتانیا و فرانسه ــ عکس از Shutterstock
فرانسه، آلمان و بریتانیا سالهاست برای یافتن راه حلی در مورد مسئله هستهای ایران از طریق مذاکره با تهران تلاش میکنند، این سه کشور اروپایی از همان ساعات نخست حملات اسرائیل به ایران در جمعه ۲۳ خرداد / ۱۳ ژوئن، از «حق دفاع از خود» اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی حمایت کردند. اکنون این پرسش پیش میآید که دیپلماسی این کشورهای اروپایی از زمان حمله اسرائیل به ایران بر چه مبنایی استوار است.
فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، روز جمعه اعلام کرد که اسرائیل «حق دارد از موجودیت خود و امنیت شهروندانش دفاع کند». او در همین حال از هر دو طرف خواست تا «از هرگونه اقدامی که میتواند منجر به تشدید تنش بیشتر و بیثباتی منطقه شود، خودداری کنند».
همین موضع در لندن نیز تکرار شد. بهگفته سخنگوی کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، استارمر «بهصراحت اعلام کرد که اسرائیل حق دفاع از خود را دارد». او همچنین «نگرانیهای جدی بریتانیا را در مورد برنامه هستهای ایران ابراز داشت».
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز توضیح داد که پاریس «بارها برنامه جاری ایران را محکوم کرده و تمامی اقدامات دیپلماتیک را در این راستا انجام داده است». او افزود: «فرانسه حق اسرائیل برای محافظت از خود و تضمین امنیتاش را تأیید میکند».
این موضعگیری مشترک «تروئیکای اروپایی» (نامی که به این سه کشور اروپایی در مذاکرات هستهای ایران سالها پیش داده شده بود) بسیاری از کارشناسان را شگفتزده کرده است.
پاسکال بونیفاس، مدیر مؤسسه روابط بینالملل و استراتژیک (IRIS) میگوید:
در حالیکه این کشورها بهطور محتاطانه شروع به انتقاد از رفتار اسرائیل در غزه (...) کرده بودند، اکنون آمدهاند و از اسرائیل حمایت میکنند و این واقعیت را نادیده میگیرند که این اسرائیل بود که آغازگر جنگ (...) و نقض آشکار و جدی قوانین بینالملل بود.
اَنیِس لوالوا، رئیس مؤسسه تحقیقات و مطالعات مدیترانه و خاورمیانه و استاد دانشگاه Sciences-Po (علوم سیاسی) پاریس، «تغییر موضع فرانسه» را «ماهرانه» توصیف میکند:
امانوئل مکرون لحن خود را علیه بنیامین نتانیاهو تند کرده بود و اکنون رئیسجمهوری را داریم که میگوید «ما، فرانسه، آمادهایم با اسرائیل در جنگ علیه ایران شرکت کنیم»، در حالی که این اسرائیل بود که بر خلاف قوانین بینالمللی حملات را آغاز کرد.
«چرا از حمله نظامیای حمایت کنیم که مذاکرات را زیر سوال میبرد؟»
رهبران سه کشور اروپایی در حالیکه از اسرائیل در جنگ حمایت میکنند، همچنان بر راه حل دیپلماتیک برای حلوفصل بحران نیز اصرار دارند.
این تناقض را تییری کوویل، پژوهشگر مؤسسه روابط بینالملل و استراتژیک و کارشناس ایران، بهخوبی برجسته میکند. او از این موضعگیری «شگفتزده و سردرگم» است و میگوید:
چرا حمله نظامیای را تأیید و حمایت میکنیم که مذاکرات جاری بین ایران و ایالات متحده را زیر سوال میبرد؟ ما اقدامی را تأیید میکنیم که مذاکرات را تضعیف میکند تا دقیقاً مانع از آن شود که تهران تضمینهایی بدهد که برنامه هستهایش غیرنظامی باقی بماند. این منطق از درک من خارج است.
تهران و واشنگتن در واقع دو ماه بود که در عمان مذاکره میکردند. دور جدیدی از گفتوگوها – ششمین دور از اواسط آوریل – پیش از آنکه حمله اسرائیل آن را مختل کند، قرار بود روز یکشنبه ۲۵ خرداد / ۱۵ ژوئن برگزار شود. تهران پس از آغاز حملات به خاکش، این گفتوگوها را «بیمعنی» خواند.
اسرائیل هرگز مخالفت خود را با این مذاکرات پنهان نکرده است. در سال ۲۰۱۵، زمانی که توافقی بین ایالات متحده آمریکا، ایران و تروئیکای اروپایی بهدست آمد (پیش از آنکه دونالد ترامپ سه سال بعد از آن خارج شود)، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در کنگره آمریکا آن را «یک توافق بسیار بد» خواند.
پییر برتلُت، مدیر مجله Orients stratégiques و پژوهشگر همکار در مؤسسه حفاظت اجتماعی اروپا (IPSE) توضیح میدهد که آن زمان، دوران دیگری در دیپلماسی اروپا بود که نفوذ بیشتری داشت:
۱۰ سال پیش، [فرانسه، آلمان و بریتانیا] بیشتر در قلب عمل و توافق بهدست آمده (...) قرار داشتند، در حالیکه امروز، همین دیپلماسی اروپا کاملاً به حاشیه رانده شده است.
بهگفته پییر برتلُت، این «تفاوت عمده» با سال ۲۰۱۵ نباید سبب شود فراموش کنیم که تروئیکای اروپایی «اصولاً در خط نومحافظهکاری (مانند اسرائیل) قرار ندارند». او ادامه میدهد:
در اروپا همیشه فکر میکنیم که حل این تنشها از طریق دیپلماتیک بهتر از راه نظامی است. [این سه کشور] هنوز در اصل [با این موضوع] موافق هستند، اما نسبت به یک دهه پیش توانایی کمتری برای اجرای آن دارند.
«نبود استقلال استراتژیک واقعی» اروپا
افزون بر محدودیتهای عملیاتی، بهنظر میرسد که تهران دیگر سه کشور اروپایی را بهعنوان بازیگرانی با نفوذ قابل توجه نمیشناسد. بهگفته تییری کوویل، این از دست دادن اعتبار بهراحتی قابل توضیح است. به نظر او، اعتبار تروئیکای اروپایی در سال ۲۰۱۸ خدشهدار شد:
خروج ترامپ از توافق، نخستین شکاف در این استراتژی اروپایی بود. وقتی ایران از آنها پرسید که برای مقابله با تحریمهای آمریکا چه خواهند کرد، اروپاییها گفتند «کارهایی خواهیم کرد»... اما پاسخ عملی در حد انتظار نبود.
اتحادیه اروپا تلاش نافرجامی برای مقابله با تحریمهای آمریکا انجام داد و موفقیت چندانی نداشت. از زمان خروج آمریکا نیز ایران – که از نظر اقتصادی تحت فشار تحریمهای واشنگتن قرار داشت – شروع به بازگشت از تعهدات خود در زمینه غنیسازی اورانیوم کرد.
بهگفته این پژوهشگر مؤسسه روابط بینالملل و استراتژیک، انزوای کنونی تهران این واقعیت را توجیه میکند که اروپاییها در ماههای اخیر از مذاکرات بین تهران و واشنگتن دور نگه داشته شدهاند:
نمیدانم آیا اروپاییها متوجه شدهاند که اعتبارشان تا چه حد از بین رفته است. ایرانیها در برابر آمریکاییها تنها ماندند. به همین دلیل است که با از سرگیری گفتوگوها، آنها با خود گفتند «به هر حال نمیتوانیم روی آنها (اروپاییها) حساب کنیم» و تنها با ایالات متحده مذاکره کردند تا توافقی پایدار بهدست آورند.
نقش آشکارا ثانویهی فرانسه، آلمان و بریتانیا در حال حاضر، به درک موضع مبهم تروئیکای اروپایی در حمله اسرائیل به خاک ایران کمک میکند. این خط مشی دیپلماتیک منجر به نوعی وضعیت «همزمانی» از سوی امانوئل مکرون شد. او در حالی که «با این رویکرد و ضرورت عملیات نظامی موافق نبود»، اما گفت این حملات «تأثیراتی در راستای هدف مورد نظر داشتهاند».
پییر برتلُت در اینباره میگوید:
رئیسجمهور فرانسه در موقعیت حساسی قرار دارد، او میخواهد در صحنه بینالمللی حضور داشته باشد و دامنه مانورش محدود است.
بهطور کلی، از دست دادنِ نفوذ اروپا، نهتنها در مورد پرونده هستهای ایران، بلکه در سایر پروندهها مانند جنگ اوکراین نیز مشاهده میشود. برتلُت نتیجه میگیرد:
استقلال استراتژیک واقعی از سوی اروپاییها وجود نداشته است و آنها در نهایت تقریباً از خط ایالات متحده پیروی کردهاند.
حضور گسترده دونالد ترامپ در صحنه بینالملل – با نتایج متغیر – شاید فرصتی برای اروپا فراهم کند تا صدای مختص خود را پیدا کند.
نظرها
نظری وجود ندارد.