ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

جامعه‌ بیش‌تمرکز: چگونه سانسور و الگوریتم‌ها خلاقیت و گفتمان عمومی را تهدید می‌کنند؟

الی پارایزر در «حباب فیلتر» با تحلیل پرونده یوری نوسنکو و دیدگاه‌های ریچاردز هیوئر، نشان می‌دهد که فیلترهای شخصی‌سازی‌شده دیجیتال، با محدود کردن تنوع اطلاعاتی و تقویت سوگیری تأیید، جامعه‌ای بیش‌تمرکز به نام «جامعه آدرال» می‌سازند. با بررسی خبررسانی پیرامون انفجار بندر رجایی می‌توان به خوبی مختصات جامعه آدرال را نشان داد.

آنچه که در بخش پیشین گفته شد:

در رژیم‌های توتالیتر مانند ایران و چین، سانسور دولتی و الگوریتم‌های شخصی‌سازی پلتفرم‌های دیجیتال، با ایجاد «حباب فیلتر» و «تورم اطلاعات»، تنوع اطلاعاتی را کاهش داده و اخبار حیاتی اما کمتر جذاب (مانند مسائل سیاسی، زیست‌محیطی یا نقض حقوق بشر) را در انبوه محتوای سرگرم‌کننده و عامه‌پسند مدفون می‌کنند. در ایران، اعتراضات کارگری، بحران‌های زیست‌محیطی، خبرهای مربوط به اعدام زندانیان سیاسی، و خبرهای امنیتی اغلب به دلیل سانسور رسانه‌های رسمی و ترویج محتوای سبک در پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام و تلگرام به حاشیه رانده می‌شوند، در همان حال در چین، «دیوار آتش بزرگ» و الگوریتم‌های ویبو اخبار حساسی مانند اعتراضات کارگری را کمرنگ می‌کنند. این پدیده، مشابه نمونه‌های جهانی مانند کم‌توجهی به تغییرات اقلیمی در تیک‌تاک یا بحران‌های سیاسی در هند، گفتمان عمومی و آگاهی جمعی را تضعیف می‌کند. پارایزر در «حباب فیلتر» پیشنهاد می‌دهد که با الگوریتم‌های تنوع‌محور، مدل‌های اقتصادی کیفیت‌محور، و ارتقای سواد رسانه‌ای، می‌توان تعادلی بین تعامل کاربر و برجسته‌سازی محتوای حیاتی ایجاد کرد تا گفتمان دموکراتیک و خلاقیت جمعی حفظ شود.

اکنون بحث را ادامه می‌دهیم:

پرونده یوری نوسنکو، افسر کا‌گ‌ب که در سال ۱۹۶۳ در ژنو به دیپلمات آمریکایی دیوید مارک پیشنهاد جاسوسی برای سیا در ازای پول داد، نمونه‌ای از پیچیدگی‌های تحلیل اطلاعاتی است. نوسنکو، که مدعی مدیریت پرونده لی هاروی اسوالد[۱] بود و اطلاعاتی درباره عدم دخالت شوروی در ترور کندی ارائه کرد، در سال ۱۹۶۴ به آمریکا پناهنده شد. اما ناسازگاری‌هایی در اظهاراتش، مانند تاریخ فارغ‌التحصیلی و دسترسی به اسناد، باعث شک جیمز آنگلتون[۲] شد که او را بخشی از یک «طرح اصلی» شوروی می‌دانست. این منجر به بازجویی‌های سخت و سال‌ها حبس انفرادی نوسنکو شد، تا اینکه در ۱۹۶۸ سیا او را بی‌گناه تشخیص داد و با هویتی جدید آزاد کرد. ریچاردز هیوئر، تحلیلگر سیا، با بررسی این پرونده در کتاب «روان‌شناسی تحلیل اطلاعاتی»، استدلال کرد که خطاهای شناختی مانند واقع‌گرایی ساده‌لوحانه و سوگیری تأیید، همراه با داده‌های ناقص درباره پیشینه شخصی نوسنکو، به قضاوت‌های نادرست منجر شد. او تأکید کرد که تحلیلگران باید فرآیندهای استدلال خود را آگاهانه بررسی کنند و لنزهای تحریف‌کننده اطلاعات - مانند رسانه‌ها و تعصبات ذهنی - را درک کنند تا از چنین اشتباهاتی جلوگیری شود.

 پارایزر پس از شرح پرونده یوری نوسنکو، با تکیه بر دیدگاه‌های ریچاردز هیوئر، استدلال می‌کند که فیلترها، با محدود کردن مواجهه کاربران با ایده‌های متنوع و غیرمنتظره، تعادل شناختی بین تقویت طرح‌واره‌های موجود و کسب دانش جدید را مختل می‌کنند. پارایزر نشان می‌دهد که حباب فیلتر، مشابه سوگیری تأیید، ما را در معرض اطلاعاتی قرار می‌دهد که با باورهایمان همخوانی دارد، در نتیجه اعتماد بیش از حد به چارچوب‌های ذهنی موجود را تقویت کرده و مانع می‌شود از مواجهه با «تهدیدهای معنایی»- رویدادهای غیرمنتظره‌ای که کنجکاوی و یادگیری را تحریک می‌کنند. این محدودیت اطلاعاتی، مانند اثر داروی آدرال[۳]، می‌تواند تمرکز بیش از حد بر موضوعات آشنا ایجاد کند و توانایی ما برای دیدن جهان از زوایای جدید را کاهش دهد.

پارایزر از «جامعه‌ی آدرال» نام می‌برد: جامعه‌ای که تحت تأثیر فیلترهای شخصی‌سازی‌شده دیجیتال، به حالتی از تمرکز بیش از حد و محدود شبیه به اثرات داروی آدرال (مخلوطی از آمفتامین‌ها برای درمان اختلال نقص توجه) گرفتار شده است. در این جامعه، الگوریتم‌های شخصی‌سازی با ارائه محتوای بیش از حد مرتبط و همسو با علایق موجود کاربران، تنوع اطلاعاتی و مواجهه با ایده‌های غیرمنتظره را کاهش می‌دهند، که منجر به تضعیف خلاقیت، محدود شدن افق راه‌حل‌های ذهنی، و مانع شدن از کاوش ایده‌های جدید می‌شود. این حالت، مشابه اثر آدرال که تمرکز شدید اما محافظه‌کارانه‌ای ایجاد می‌کند، جامعه را به سمت تفکر «درون جعبه» و کاهش انعطاف‌پذیری ذهنی سوق می‌دهد، و در نهایت توانایی نوآوری و حل مسائل پیچیده را مختل می‌کند.

علاوه بر این، پارایزر هشدار می‌دهد که حباب فیلتر با کاهش سرندیپیتی (Serendipity) (به معنای یافتن چیزی ارزشمند یا غیرمنتظره به‌صورت تصادفی و بدون جستجوی آگاهانه و تنوع ایده‌ها) خلاقیت و نوآوری را تضعیف می‌کند. او با اشاره به مفهوم «دوسویگی» کوستلر [۴]و مثال‌هایی مانند کشف ساختار بنزن توسط ککوله[۵]، تأکید می‌کند که خلاقیت از ترکیب غیرمنتظره ایده‌های دور از هم نشأت می‌گیرد، اما فیلترهای شخصی‌سازی‌شده با محدود کردن «افق راه‌ حل» و حذف ایده‌های تصادفی، این فرآیند را مختل می‌کنند. در محیط‌های فیلترشده، کاربران به محتوای مرتبط اما تکراری هدایت می‌شوند، که مانع از کاوش در ایده‌های ناآشنا و کاهش انعطاف‌پذیری ذهنی می‌شود. پارایزر خواستار طراحی سیستم‌هایی است که تنوع اطلاعاتی را ترویج کنند تا ذهن باز و خلاقیت حفظ شود، وگرنه جامعه‌ای بیش‌تمرکز و فاقد نوآوری، شبیه «جامعه آدرال»، پدید خواهد آمد.

ایران، نمونه‌ای از جامعه آدرال

بگذارید با تحلیل یک رویداد رابطه با سانسور و تورم اطلاعات در جامعه آدرال مانند ایران را بررسی کنیم:

بعد از ظهر روز شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، انفجاری سهمگین در محوطه اسکله رجایی در بندرعباس رخ داد. علت اصلی انفجار (تا لحظه انتشار این متن) همچنان به طور قطع اعلام نشد. برخی از حمله اسرائیل و برخی از خرابکاری داخلی و برخی از قاچاق سوخت جامد از طریق اسکله تجاری توسط سپاه پاسداران سخن در میان آوردند. استاندار هرمزگان سه روز بعد از حادثه گفت یک بخش از حادثه بندر شهید رجایی معلول «خلاف‌اظهاری» است و یک بخش بی‌دقتی و سهل‌انگاری از تعداد کشته شدگان و مجروحان اطلاع دقیقی و قابل اطمینانی در دست نیست.  پس از وقوع انفجار، ابر غلیظی از گازها و ذرات شیمیایی سراسر بندرعباس را پوشاند و فعالیت تجاری در بندر رجایی، که بزرگ‌ترین دروازهٔ صادرات و واردات ایران است، بلافاصله متوقف شد. اختلال در جریان کالا و نگرانی‌های بازار موجب جهش قیمت ارز و فلزات گران‌بها شد. در همان حال از سرنوشت قربانیان و حتی از نام آنها در رسانه‌های رسمی اطلاعی در دست نیست. در روز حادثه قوه قضائیه خبرنگاران را تهدید کرد که اگر خبررسانی کنند مجازات می‌شوند. در همان حال موجی از ابراز احساسات و همدردی در شبکه اینستاگرام را فراگرفت.

 این حادثه نمونه‌ای بارز از پیوند سانسور و تورم اطلاعات در جامعه‌ای با ویژگی‌های «آدرال» مانند ایران است که در آن فیلترهای اطلاعاتی، چه از طریق الگوریتم‌های دیجیتال و چه سانسور دولتی، دسترسی به حقیقت را محدود می‌کنند. عدم شفافیت درباره علت انفجار - از گمانه‌زنی‌های خرابکاری خارجی تا اظهارات متناقض مقامات درباره مواد شیمیایی، سهل‌انگاری، یا اظهارات دروغ در بارنامه‌ها - به همراه تکذیب‌های سریع (مانند رد آلودگی با آمونیاک یا ارتباط با پالایشگاه‌ها) و تهدید قضایی علیه خبرنگاران، نشان‌دهنده تلاش برای کنترل روایت و سرکوب پرس‌وجوهای مستقل است. این سانسور، همراه با تورم اطلاعات (انتشار اخبار ضدونقیض و شایعات در شبکه‌های اجتماعی)، فضای ابهام را تشدید کرده و مانع از شکل‌گیری گفتمان عمومی آگاهانه می‌شود. مشابه هشدار پارایزر در «حباب فیلتر»، این محدودیت اطلاعاتی اعتماد عمومی را تضعیف کرده و با محروم کردن جامعه از «تهدیدهای معنایی» (رویدادهایی که کنجکاوی و تحلیل را برمی‌انگیزند)، توانایی شهروندان برای درک ابعاد فاجعه و مطالبه مسئولیت‌پذیری را کاهش می‌دهد.

تأثیرات اقتصادی و اجتماعی این انفجار، از جمله توقف فعالیت بندر، جهش قیمت ارز و فلزات گران‌بها، و آلودگی گسترده که منجر به تعطیلی شهر و مسمومیت امدادگران شد، نشان‌دهنده عمق فاجعه و ضرورت اطلاع‌رسانی دقیق است. با این حال، فقدان اطلاعات موثق درباره قربانیان (از نام آن‌ها تا تعداد دقیق کشته‌شدگان و مفقودان) و سرکوب رسانه‌ها، جامعه را در نوعی «حباب فیلتر» دولتی گرفتار کرده که مشابه جامعه آدرال پارایزر، تمرکز را به روایت‌های رسمی محدود می‌کند و تنوع اطلاعاتی را از بین می‌برد. موج همدردی در اینستاگرام، اگرچه نشانه‌ای از همبستگی اجتماعی است، به دلیل نبود اطلاعات معتبر، به ابراز احساسات سطحی محدود شده و لاجرم به گفتمان انتقادی یا فشار برای اصلاح منجر نمی‌شود. این وضعیت، خطر تبدیل شدن ایران به جامعه‌ای بیش‌تمرکز و فاقد خلاقیت جمعی را برجسته می‌کند. لاجرم سانسور و تورم اطلاعات، توانایی جامعه برای یادگیری از فجایع و پیشگیری از تکرار آن‌ها را مختل می‌سازد.

راه‌های پیشگیری

الی پارایزر در «حباب فیلتر» برای مقابله با چالش‌های ناشی از حباب فیلتر، تورم اطلاعات، و سانسور، ترکیبی از راهکارهای فناورانه، اقتصادی، و آموزشی را پیشنهاد می‌دهد. او خواستار طراحی الگوریتم‌های توصیه‌گر تنوع‌محور است که محتوای حیاتی اما کمتر جذاب را در کنار محتوای پربازدید قرار دهند، شفافیت در فرآیند انتخاب محتوا را افزایش دهند، و به کاربران امکان تنظیم سطح شخصی‌سازی را بدهند. همچنین، او از مدل‌های اقتصادی حمایت می‌کند که کیفیت و مسئولیت اجتماعی را بر کلیک‌محوری ترجیح دهند. علاوه بر این، پارایزر ارتقای سواد رسانه‌ای را به‌عنوان بخشی از حقوق شهروندی ضروری می‌داند تا کاربران بتوانند اطلاعات معتبر را از شایعات و روایت‌های تحریف‌شده تشخیص دهند. این راهکارها با هدف حفظ تعادل بین تعامل کاربر و تنوع اطلاعاتی، به دنبال تقویت گفتمان عمومی و خلاقیت جمعی در برابر اثرات محدودکننده «جامعه آدرال» هستند.

در مورد انفجار بندر شهید رجایی در ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، این راهکارها می‌توانند به شکل زیر باشند: پلتفرم‌های دیجیتال مانند تلگرام یا اینستاگرام، که در ایران به‌طور گسترده استفاده می‌شوند، می‌توانند الگوریتم‌هایی پیاده‌سازی کنند که گزارش‌های معتبر درباره فاجعه (مانند تحلیل‌های زیست‌محیطی یا اقتصادی مرتبط با انفجار) را در کنار محتوای سرگرم‌کننده یا احساسی (مانند پست‌های همدردی) نمایش دهند. برای مثال، مشابه «حالت مطالعه عمیق» گاردین، اینستاگرام می‌توانست بخشی ویژه برای اخبار تأییدشده درباره بندر ایجاد کند، با برچسب‌های آموزشی که کاربران را به خواندن گزارش‌های دقیق درباره علل انفجار یا تأثیرات آن (مانند آلودگی هوا یا جهش قیمت ارز) ترغیب کند. از نظر اقتصادی، رسانه‌های مستقل ایرانی در خارج از کشور می‌توانند به جای تکیه بر کلیک‌محوری با حمایت مالی مردمی یا مدل‌های اشتراکی، گزارش‌های تحقیقی درباره تعداد واقعی قربانیان یا نقش سهل‌انگاری در انفجار تولید کنند. تقویت سواد رسانه‌ای از طریق کارگاه‌های آنلاین یا محتوای آموزشی در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به کاربران کمک کند تا اخبار جعلی (مانند شایعات خرابکاری خارجی) را از اظهارات رسمی مبهم (مانند تکذیب‌های بدون جزئیات) تشخیص دهند، و در نتیجه، فشار اجتماعی برای شفافیت و پاسخگویی در برابر سانسور دولتی و تورم اطلاعات افزایش یابد.

پانویس:

[۱] لی هاروی اسوالد (Lee Harvey Oswald، ۱۹۳۹–۱۹۶۳) یک شهروند آمریکایی و تفنگدار سابق نیروی دریایی ایالات متحده بود که به عنوان مظنون اصلی ترور رئیس‌جمهور جان اف. کندی در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ در دالاس، تگزاس شناخته می‌شود. طبق گزارش کمیسیون وارن (تشکیل‌شده برای تحقیق درباره ترور کندی)، اسوالد به‌تنهایی از طبقه ششم ساختمان کتابخانه تگزاس با استفاده از یک تفنگ کارکانو اقدام به شلیک به کندی کرد و سپس متواری شد. او دو روز بعد، در ۲۴ نوامبر ۱۹۶۳، توسط جک روبی، صاحب یک کلوب شبانه، درحالی‌که تحت بازداشت پلیس بود، به قتل رسید. پرونده اسوالد شامل جزئیات زندگی او، از جمله سفرش به اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۵۹–۱۹۶۲)، فعالیت‌های سیاسی‌اش، ارتباطات احتمالی با گروه‌های کمونیستی یا ضدآمریکایی، و شواهد مربوط به نقش او در ترور است. این پرونده همچنان موضوع بحث و تئوری‌های توطئه است، زیرا برخی معتقدند اسوالد تنها عامل نبود یا حتی قربانی یک توطئه بزرگ‌تر شد. گزارش‌های رسمی، مانند گزارش کمیسیون وارن، او را تنها عامل ترور معرفی کرده‌اند، اما ابهامات و مدارک متناقض، مانند نحوه قتل او و ارتباطاتش، همچنان به گمانه‌زنی‌ها دامن زده است.

[۲] جیمز جیزس آنگلتون (James Jesus Angleton، ۱۹۱۷–۱۹۸۷) یک مقام ارشد سازمان سیا بود که از ۱۹۵۴ تا ۱۹۷۴ به‌عنوان رئیس بخش ضدجاسوسی این سازمان فعالیت کرد. او به دلیل وسواس در شناسایی نفوذی‌های شوروی و نقشش در عملیات‌های مخفی، مانند شکار جاسوسان در دوران جنگ سرد، شهرت داشت، اما رویکرد پارانوئیدش اغلب بحث‌برانگیز بود.

[۳] آدرال: آدرال (Adderall) دارویی ترکیبی از آمفتامین و دکستروآمفتامین است که برای درمان اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی (ADHD) و نارکولپسی تجویز می‌شود. این دارو با افزایش سطح دوپامین و نوراپی‌نفرین در مغز، تمرکز و کنترل تکانه‌ها را بهبود می‌بخشد، اما ممکن است عوارضی مانند بی‌خوابی یا اضطراب داشته باشد.

[۴] آرتور کوستلر (Arthur Koestler، ۱۹۰۵–۱۹۸۳) نویسنده و روشنفکر مجارستانی-بریتانیایی بود که برای آثارش در زمینه جامعه‌شناسی، فلسفه و نقد سیاسی، از جمله رمان «تاریکی در نیمروز» (Darkness at Noon، ۱۹۴۰) شناخته می‌شود. او با تحلیل رژیم‌های توتالیتر و کاوش در موضوعاتی چون خلاقیت و علم، تأثیر عمیقی بر گفتمان فکری قرن بیستم گذاشت.

[۵] فردریش آگوست ککوله (Friedrich August Kekulé، ۱۸۲۹–۱۸۹۶)، شیمیدان آلمانی، در سال ۱۸۶۵ ساختار حلقوی بنزن (C₆H₆) را پیشنهاد کرد و ایده گرفت که اتم‌های کربن در یک حلقه شش‌ضلعی با پیوندهای متناوب تک و دوگانه قرار دارند. او ادعا کرد که این ایده از رویایی درباره ماری که دمش را گاز می‌گیرد (نماد اوروبوروس) الهام گرفته شده است.

از همین مجموعه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.