فریاد به سوی گمشدگان: سفری موسیقایی با گروه هک در قلب آلترناتیو راک ایرانی
وحید امیری - گروه هک با ترانهی جدید خود، «فریاد به سوی گمشدگان»، بار دیگر قدرت موسیقی آلترناتیو راک ایرانی را به نمایش میگذارد. این قطعه که با ملودیهای پاپگونه آغاز و به فریادی خشن و عاطفی در سبک راک ختم میشود، روایتی شاعرانه از گمگشتگی و جستوجوست که با وکال پویای مانی صفیخانی و ترانهسرایی مهرداد فلاح، مخاطب را به سفری احساسی دعوت میکند.

گروه موسیقی هک
گروه موسیقی هک آهنگ تازهای منتشر کرده است: «فریاد به سوی گمشدگان». ترانه سروده مهرداد فلاح و ملودی صفویست و گیتار و وکال را مانی صفیخانی به عهده داشته است.
گروه موسیقی هَک (Hack) یکی از گروههای مطرح راک آلترناتیو ایرانی است که فعالیت خود را در سال ۱۳۸۱ با قطعهای به نام «زیر پوستم» آغاز کرد. هسته اصلی گروه را مانی صفیخانی (گیتار و وکال) و کسری ابراهیمی (درامز) تشکیل میدهند و این دو نفر از ابتدای تشکیل گروه تا به امروز در کنار یکدیگر فعالیت داشتهاند.
سبک موسیقی گروه هک تلفیقی از راک آلترناتیو با تأثیراتی از موسیقی معاصر است. آنها با آهنگها و اجراهایشان به عنوان نمایندهای از جریان موسیقی مستقل و مدرن ایرانی شناخته میشوند و با وجود فضای محدود موسیقی راک در ایران، توانستهاند گروهی شناختهشده در این سبک به شمار روند.
گفتوگوها و اجراهای گروه هک همواره با استقبال علاقهمندان به موسیقی راک و آلترناتیو مستقل در ایران روبرو شده است و آثار آنها، در میان هواداران موسیقی زیرزمینی و سانسورگریز ایران جایگاه ویژهای دارد.
سبک راک آلترناتیو (Alternative Rock) به عنوان یکی از زیرشاخههای اصلی راک در دهه ۱۹۸۰ شکل گرفت و با رد کردن فرمولهای تجاری راک کلاسیک، به دنبال صدایی تجربی، خام و گاه تاریک بود.
این سبک با تلفیق عناصری از پانک، ایندی راک، گرانج و حتی موسیقی الکترونیک، از انعطافپذیری بالایی برخوردار است و اغلب با ترانههای پرابهام، ریتمهای نامتعارف و استفاده خلاقانه از دیستورشن و دینامیکهای شدید شناخته میشود. گروههای شاخصی مانند ریدیوهد، نیروانا و پیج افیک این سبک را جهانی کردند، در حالی که هنرمندان ایرانی مانند هَک آن را با تمهای شاعرانه و فرهنگ محلی پیوند زدهاند. آلترناتیو راک امروزه به عنوان پلتفرمی برای بیان احساسات شخصی و اعتراضهای هنرمندانه، بین موسیقی زیرزمینی و جریان اصلی قرار دارد.
فریاد به سوی گمشدگان
این قطعه با یک فضای ملودیک و آرام در سبک پاپ آغاز میشود و با استفاده از تمهای گیتار آکوستیک و وکال نرم، حس نوستالژیک و درونگرایانه را القا میکند. اما بهتدریج با افزایش حضور گیتارهای الکتریک پرحجم و ریتمهای درام پویا، به سمت انرژی خشنتر و هیجانیتر راک آلترناتیو حرکت میکند. این انتقال دینامیک، بازتابی از محتوای شاعرانه ترانه است که میان ملایمت و عصیان، گمشدگی و فریاد در نوسان است. ساختار قطعه با یک وقفه (break) در میانهکار تقویت میشود؛ این بخش آرام، با کاهش سازها و تمرکز بر وکال، فضایی تأملی ایجاد میکند و سپس با اوجگیری مجدد، انرژی قطعه را به نقطه اوج خود میرساند.
ساختار دوگانهی قطعه مانند یک استعارهی موسیقایی از تقابلِ «امید» و «یأس» عمل میکند. این گذار، بهویژه با تغییر دینامیک وکال و افزایشِ لایههای گیتار، تنشِ شعر را عینیت میبخشد: گویی راوی ابتدا با نوستالژیِ آرامِ «چشمی بفرست» سخن میگوید، اما با رسیدن به «سیب زبانت چاقو را»، موسیقی به شکلی ارگانیک به خشمِ ریتمیک تبدیل میشود. وقفهی میانی با کاهش ناگهانی سازها حسِ «مکثِ پیش از طوفان» را ایجاد میکند و تکرارِ وسواسگونهی «یادم نرود» و «سطرها» در این بخش، مانند تیکِ تاکِ یک بمب ساعتی عاطفی عمل میکند.
آیا گمشدگان را میتوان یافت؟
تکرارها در اجرا با افزایشِ تدریجی حجمِ صدا، دیستورشنِ گیتارها و ضرباتِ درامِ پرشدت به اوج میرسند؛ گویی موسیقی میخواهد از محدودیتِ «سطرها»ی شعر فرار کند. این اوجگیری، هوشمندانه با محتوای ترانه همسو است: تقلای راوی برای ثبتِ «جای پا» در کتابی با نامی اشتباه، در نهایت به بنبستی انفجاری منجر میشود؛ جایی که موسیقی دیگر نمیتواند (یا نمیخواهد) منتظرِ پاسخِ گمشدگان بماند و فریاد را به جای کلمات مینشاند. حتی سکوتِ کوتاه پس از اوجِ نهایی نیز مانند نفسگیری پس از گریه است؛ پایانِ بازِ اثر، شنونده را با همان پرسشِ اولیه تنها میگذارد: آیا گمشدگان را میتوان یافت، یا فریاد تنها پژواکی در خلأ است؟
از نظر سازبندی، تلفیق گیتارهای لیریک (مانی صفیخانی) با وکال احساسی و متنوع، بافتی چندلایه به اثر بخشیده است. طولانیبودن قطعه (۴:۲۷) امکان توسعه موسیقایی و پرداخت به جزئیات را فراهم کرده، بهطوری که شنونده را در یک سفر احساسی از ملودیهای نرم تا دیستورشنهای خشن همراهی میکند. شعر با تصاویر استعاری (سیب زبان، چاقو، کتاب بینام) و تکرار «سطرها»، نیاز به موسیقیای پویا دارد و گروه با هوشمندی از تغییرات ریتمیک و دینامیک برای بازتاب این مفاهیم استفاده کرده است.
حرکت میان خاطره و فراموشی، درد و نجات
شعر «فریاد به سوی گمشدگان» با تصاویر استعاری فضایی از گسست و جستوجو را ترسیم میکند که در آن راوی میان خاطره و فراموشی، درد و نجات در حرکت است. تکرارِ «سطرها» مانند اکوی یک یادداشت ناتمام، بر مفهومِ جستوجوی بیپاسخ در متنی نانوشته تأکید دارد، گویی گمشدگان نه اشخاص، که بخشهای مفقودِ خودِ راوی هستند. این درونمایههای اگزیستانسیال با آن حسِ نوستالژیِ تلخ و فریادِ بیهدف بهخوبی با ذاتِ راک آلترناتیو همخوانی دارد.
به نظر میرسد شعر با تکیه بر تصاویرِ تکراری کمی از نظرِ عمقِ معنایی محدود شده است. این تصاویر با وجودِ بارِ عاطفیِ آشکار احتمالاً بهاندازهی کافی بسط داده نشدهاند تا از کلیشههای رایج در فضاهای شاعرانهی راک/آلترناتیو (مثلِ دردِ مبهم، گمگشتگیِ وجودی) فراتر بروند. با این حال، این «فقر» ممکن است عامدانه باشد: شاعر با انتخابِ عمدیِ کلماتِ کمحجم اما پرسونا شاید میخواسته حسِ گنگیِ خاصی را منتقل کند؛ همانطور که «گمشدگان» در ترانه نامشخص هستند، زبانِ شعر نیز عمداً ناتمام و مبهم باقی میماند. در موسیقیِ آلترناتیو راک، گاهی همین تکرارهایِ بهظاهر ساده وقتی با اوجگیریِ سازها همراه میشوند تبدیل به نقطهقوت میشوند.
نظرها
نظری وجود ندارد.