دیدگاه هفتگی نهاد حقوق بشر مردم آذربایجان در ایران ـ آهراز؛
آغاز تخلیه مناطق مسکونی اطراف دریاچه اورمیه؛ فاجعه زیستمحیطی و بحران حقوق بشری در آذربایجان
دریاچه اورمیه به نقطه بیبازگشت رسیده است. طوفانهای نمک آغاز شده و تخلیه شهرهای اطراف در جریان است. آنچه زمانی هشدار بود، اکنون واقعیت است: نتیجه دههها سوءمدیریت، سدسازی بیرویه و سرکوب صدای فعالان محیط زیست. فاجعهای که فقط زیستمحیطی نیست، بلکه بحرانی انسانی و حقوق بشری است.

دریاچه خشک شده ارومیه، منبع عکس: AFP

خشک شدن دریاچه اورمیه که سالهاست کارشناسان و فعالان محیط زیست نسبت به آن هشدار دادهاند، اکنون وارد مرحلهای بحرانی و غیرقابل بازگشت شده است. رضا حاجیکریم، رئیس هیأت مدیره فدراسیون صنعت آب ایران اخیراً اعلام کرد:
اکنون طوفان نمک دریاچه شروع شده، تخلیه استانهای مجاور ارومیه در حال آغاز شدن است. طوفان نمک و افزایش درجه حرارت بهخاطر انعکاس خورشید، همه تبعات خشک شدن دریاچه اورمیه است که زندگی و زیستپذیری در منطقه را تحتتأثیر قرار داده و از بین میبرد. این شروع ماجراست.
این سخنان تأییدی است بر تحقق یکی از هولناکترین سناریوهای زیستمحیطی ایران در دهههای اخیر؛ بحرانی که ریشههای آن نه تنها در تغییرات اقلیمی، بلکه به شکل اساسی در سوءمدیریت مزمن منابع آبی، سدسازیهای بیرویه و بیتوجهی به هشدارهای مردمی و علمی قرار دارد.
در سالهای گذشته، فعالان مدنی، فعالان محیط زیست و شهروندان محلی بهویژه در استانهای آذربایجان بارها نسبت به خطر خشک شدن دریاچه و پیامدهای آن هشدار دادند. اما واکنش حکومت نه پذیرش مسئولیت و همافزایی با جامعه مدنی، بلکه برخورد امنیتی و قضایی با منتقدان بود؛ از جمله بازداشت فعالان، اعمال محدودیت بر تجمعات اعتراضی و سانسور رسانهای. این برخوردها نه تنها مانع شکلگیری پاسخ جمعی به بحران شد، بلکه اعتماد عمومی به حکومت را نیز بهشدت تضعیف کرد.
اکنون، با شروع طوفانهای نمک، تخلیه تدریجی شهرها و روستاهای اطراف آغاز شده و زندگی میلیونها نفر در معرض تهدید مستقیم قرار گرفته است. افزایش دمای منطقه، نابودی زمینهای کشاورزی، گسترش بیماریهای تنفسی، آلودگی خاک و آب، و مهاجرت اجباری جمعیت از جمله پیامدهای پیشبینیشده این فاجعه است.
این وضعیت صرفاً یک بحران زیستمحیطی نیست؛ بلکه یک مسئله جدی حقوق بشری است. ساکنان مناطق اطراف دریاچه اورمیه حق برخورداری از یک محیط زیست سالم، حق سلامت، حق مسکن و امنیت معیشتیشان بهطور مستقیم نقض میشود. در عین حال، عدم شفافیت، نبود سیاستهای پیشگیرانه و نادیده گرفتن هشدارهای جامعه علمی، نشانگر ناتوانی ساختاری در حکمرانی محیط زیست در ایران است.
همانگونه که رضا حاجیکریم تأکید کرده، «این تازه شروع ماجراست»؛ اما ابعاد انسانی، اجتماعی و اقتصادی این بحران در صورت تداوم بیعملی حاکمیت میتواند به یکی از بزرگترین فجایع انسانی و زیستمحیطی تاریخ معاصر ایران تبدیل شود. اکنون زمان پاسخگویی، شفافیت، و اقدام فوری بر اساس اصول علمی و مشارکت جامعه محلی است؛ نه ادامه سکوت و انکار.
نظرها
نظری وجود ندارد.