ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

برادران عرب کجای مقاومت فلسطین‌ ایستاده‌اند؟

پاسخی تاریخی به چرایی عدم حمایت کشورهای عربی از مردم غزه

سهیل عربی ـ رنه برتیه، نویسنده آنارشیست فرانسوی، در کتاب «اسرائیل ـ فلسطین، جهانی‌سازی و ملی‌گرایی‌های خرد» نشان می‌دهد چگونه دولت‌های عربی و قدرت‌های جهانی از آرمان فلسطین برای حفظ منافع خود بهره‌برداری کرده‌اند. تحلیلی که پس از سه دهه هنوز یادآور است: استعمار شکل عوض کرده، اما همچنان ادامه دارد.

رنه برتیه[1]، پژوهشگر فرانسوی و نویسندۀ آنارشیست، سه دهه قبل در کتاب اسرائیل ـ فلسطین، جهانی‌سازی و ‌ملی‌گرایی‌های خرد[2] به مسائلی پرداخته است که امروز بار دیگر جلوه می‌یابند. از آن جمله، موضع دولت‌های عربی در قبال مسئلۀ فلسطین است که در گزیده‌هایی از کتاب که به‌تازگی در فیسبوک خود منتشر کرد، بازتاب یافت. نویسنده این نوشتار به بهانۀ ترجمۀ این گزیده‌ها به این کتاب پرداخته است.

از آقای برتیه که روی تاریخ آنارشیسم و به‌ویژه آثار میخائیل باکونین[3] تمرکز دارد، کتاب‌هایی چون سوسیال‌دموکراسی و آنارشیسم[4] و علم و جامعه[5] منتشر شده که ترجمه‌های انگلیسی آن در آرشیو‌های آنلاین آنارشیستی در دسترس قرار دارند. همچنین مقالاتی به فارسی ترجمه شده که از آن جمله می‌توان به «مارکسیسم و آنارشیسم: نزدیکی، ترکیب یا جدایی؟» اشاره کرد.

یادآوری کتابی تاریخی

کتاب اسرائیل ـ فلسطین، جهانی‌سازی و ‌ملی‌گرایی‌های خرد (منتشرشده در سال ۱۹۹۸، در انتشارات آکراتی[6]) از دیدگاه آنارشیستی و آزادی‌خواهانه[7]) به بررسی مناقشۀ اسرائیل ـ فلسطین می‌پردازد. اهمیت این کتاب عمدتاً در جنبه‌های زیر است:

  • تحلیل ساختاری و طبقاتی: برتیه این جنگ را به‌عنوان نمونه‌ای از پویایی‌های جهانی‌سازی[8] و میکروناسیونالیسم‌ها (ملی‌گرایی‌های خرد) توصیف می‌کند. او بر نقش خشونت در تشکیل دولت‌ها (با استناد به نظریه‌های میخائیل باکونین) تأکید دارد و نشان می‌دهد چگونه دولت اسرائیل از طریق اخراج و پاکسازی قومی فلسطینی‌ها (که به آن "transfer" می‌گوید) شکل گرفته است. این تحلیل، مناقشۀ اسرائیل ـ فلسطین  را نه تنها مسئله‌ای محلی، بلکه بخشی از روابط جهانی بین قدرت‌های صنعتی و کشورهای تحت سلطه می‌بیند.
  • انتقاد از نقش کشورهای عربی و امپریالیسم: برتیه بر عدم حمایت واقعی «برادران عرب» (هم مردم و هم دولت‌ها) از آرمان فلسطین تأکید دارد. او استدلال می‌کند که نخبگان عرب از مسئلۀ فلسطین برای پنهان کردن مشکلات داخلی مانند مبارزۀ طبقاتی، اصلاحات ارضی و توزیع رانت نفتی استفاده می‌کنند. همچنین، به همدستی پنهان بین کشورهای عربی و اسرائیل (مانند تجارت نفت و روابط اقتصادی) اشاره می‌کند، که این امر جنگ اسرائیل و فلسطین را به ابزاری برای حفظ قدرت‌های محلی تبدیل کرده است.
  • نقد ایدئولوژیک: کتاب حق تاریخی ادعایی یهودیان به فلسطین (بر اساس ۲۰۰۰ سال پیش) را رد می‌کند و آن را فاقد ارزش جهانی می‌داند. در عوض، بر به‌رسمیت شناختن حقوق مردم اسرائیلی و فلسطینی برای زندگی در سرزمین تأکید دارد، بدون مشروعیت‌بخشی به دولت‌ها به‌عنوان ابزار سرکوب.
  • موضع آنارشیستی به موضوع فلسطین: این کتاب در ادبیات آنارشیستی اهمیت دارد، زیرا مناقشه[9] را از منظر ضددولتی و ضدامپریالیستی بررسی می‌کند و نشان می‌دهد چگونه قدرت‌های جهانی (مانند ایالات متحده) استانداردهای دوگانه‌ای در عدالت اعمال می‌کنند. با این حال، از آنجا که کتاب در سال ۱۹۹۸ نوشته شده، تحلیل آن بیشتر تاریخی و ساختاری است و مسائل معاصر (مانند جنگ‌های اخیر در غزه پس از ۲۰۲۳) را پوشش نمی‌دهد، اما پایه‌ای برای درک ریشه‌های بلندمدت فراهم می‌کند. و همچنان که گفته شد، تمرکز اصلی بر فلسطین کلی است و غزه به‌طور خاص کمتر برجسته شده.

نکات کلیدی پوشش‌داده‌شده در کتاب برتیه عبارت‌اند از:

  • مسائل ساختاری: اخراج فلسطینی‌ها، مصادرۀ زمین‌ها، تخریب خانه‌ها و ادامۀ استعمار که غزه را نیز شامل می‌شود. برتیه این اقدامات را بخشی از سیاست‌های اسرائیل برای حفظ کنترل توصیف می‌کند.
  • عدم حمایت منطقه‌ای: تأکید بر اینکه کشورهای عربی (مانند عربستان سعودی، کشورهای خلیج فارس) واکنش ضعیفی به خشونت‌های اسرائیل در غزه نشان می‌دهند و حتی روابط تجاری پنهان (مانند فروش نفت به اسرائیل) دارند. او مثال‌هایی مانند خرید نفت اسرائیل از کشورهای عربی (۹۰٪ در سال ۱۹۹۴) و تجارت سالانه بیش از ۱٬۴ میلیارد دلار در ۱۹۹۳ می‌آورد.
  • بهره‌برداری سیاسی: آرمان فلسطین (شامل غزه) توسط رهبران عرب و حتی رهبران فلسطینی (مانند عرفات) برای منافع شخصی یا منطقه‌ای دستکاری می‌شود، بدون پیشرفت واقعی برای مردم.

نقاط قوت کتاب

از نقاط قوت کتاب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • دیدگاه آنارشیستی منحصربه‌فرد:

کتاب برتیه از منظر آنارشیستی (با الهام از نظریه‌پردازانی مانند باکونین) به تحلیل تشکیل دولت‌ها و نقش خشونت در آن‌ها می‌پردازد. این دیدگاه، که دولت‌ها (از جمله اسرائیل) را ابزار سرکوب و استعمار می‌بیند، برای افرادی که به دنبال تحلیل‌های غیرمتعارف و ضددولتی هستند، جذاب است. برتیه به‌جای تمرکز بر روایت‌های ملی‌گرایانه یا مذهبی، بر روابط قدرت، طبقات اجتماعی، و امپریالیسم تأکید دارد.

او ادعاهای تاریخی (مانند حق یهودیان به فلسطین بر اساس روایت‌های باستانی) را رد می‌کند و به‌جای آن بر حقوق انسانی و برابر همه ساکنان (فلسطینی و اسرائیلی) تمرکز می‌کند، که این دیدگاه برای جویندگان حقیقتی که به‌دنبال نقد ایدئولوژی‌های مسلط هستند، ارزشمند است.

  • تحلیل ریشه‌های تاریخی و اقتصادی:

برتیه به روابط پنهان اقتصادی بین کشورهای عربی و اسرائیل (مانند تجارت نفت و مبادلات تجاری به ارزش ۱٬۴ میلیارد دلار در سال ۱۹۹۳) و نقش امپریالیسم در حفظ این روابط پرداخته است. این تحلیل برای درک اینکه چرا کشورهای عربی حمایت واقعی از فلسطین (و به‌ویژه غزه) نشان نمی‌دهند، مفید است.

او همچنین به استفاده ابزاری از آرمان فلسطین توسط رژیم‌های عربی برای سرکوب مطالبات اجتماعی داخلی اشاره می‌کند، که به خوانندگان کمک می‌کند تا پویایی‌های منطقه‌ای را فراتر از روایت‌های ساده‌انگارانه "دوست و دشمن" درک کنند.

  • نقد توافقات صلح و دیپلماسی:

برتیه توافق اسلو (۱۹۹۳) را به‌عنوان یک «توافق فریبنده» نقد می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه این توافقات به جای حل مسئله، به تداوم استعمار و سرکوب (مانند حملات اسرائیل به غزه و کرانه باختری) منجر شد. این دیدگاه برای جویندگان حقیقتی که به دنبال درک شکست فرآیندهای صلح هستند، روشنگر است.

  • مناسب برای مخاطبان آنارشیست یا ضدسرمایه‌داری:

این کتاب به دلیل تأکید بر مبارزه طبقاتی، نقد بورژوازی عرب، و نقش امپریالیسم جهانی (به‌ویژه ایالات متحده) در مناقشه، منبعی ارزشمند است. برتیه به‌جای تمرکز صرف بر اسرائیل، شبکه‌ای از منافع جهانی را تحلیل می‌کند که برای فعالان و محققان این حوزه جذاب است.

محدودیت‌های کتاب

مطالعۀ این کتاب برای جویندگان حقایق جنگ فلسطین و اسرائیل، به‌ویژه از منظر آنارشیستی، می‌تواند مفید باشد، اما با ملاحظات خاصی چون:

  • پوشش محدود کتاب:

کتاب اصلی ۲۵۰ صفحه دارد. این گزیده‌‌ها از کتاب  بر جنبه‌های سیاسی-اقتصادی تمرکز دارند، اما کتاب کامل شامل تحلیل‌های گسترده‌تری مانند نظریه‌های آنارشیستی تشکیل دولت، نقد ایدئولوژیک زایونیسم (صهیونیسم)، و چشم‌اندازهای آینده است.

  • قدیمی بودن تحلیل (۱۹۹۸):

این کتاب در سال ۱۹۹۸ منتشر شده و بنابراین تحولات مهم پس از آن، مانند محاصره غزه (از ۲۰۰۷)، جنگ‌های متعدد در غزه (۲۰۰۸، ۲۰۱۴، ۲۰۲۳-۲۰۲۵)، یا تغییرات ژئوپلیتیکی اخیر (مانند توافق‌نامه‌های ابراهیم در ۲۰۲۰) را پوشش نمی‌دهد. برای محققانی که به‌دنبال اطلاعات به‌روز هستند، این کتاب تنها زمینه تاریخی فراهم می‌کند و باید با منابع جدیدتر تکمیل شود.

به‌عنوان مثال، بحران انسانی کنونی در غزه (مانند کمبود غذا، آب، و زیرساخت‌های بهداشتی) یا ابعاد نظامی اخیر در این کتاب غایب است.

  • تمرکز کلی بر فلسطین، نه صرف غزه:

کتاب به‌طور کلی به مسئلۀ فلسطین می‌پردازد و غزه را به‌عنوان بخشی از سرزمین‌های اشغالی (مثالی از خشونت‌های مداوم با اشاره به حملات اسرائیل در غزه و کرانه باختری پس از توافق اسلو در ۱۹۹۳) بررسی می‌کند. اگر خواننده به‌دنبال جزئیات خاص دربارۀ غزه (مانند شرایط زندگی، مقاومت محلی، یا تأثیر محاصره) باشد، این کتاب اطلاعات محدودی ارائه می‌دهد.

آنچه در ادامه می‌آید، ترجمۀ این گزیده‌ها از متن فرانسوی است.

عناصر پاسخ به: چرا کشورهای عربی از مردم غزه حمایت نمی‌کنند؟

«بسیار از «وحدت عربی» سخن گفته شد، اما این مفهوم تنها در حد یک آرزو باقی ماند، زیرا تحقق آن نیازمند مبارزه‌ای انقلابی و طولانی‌مدت علیه امپریالیسم بود، و بورژوازی محافظه‌کار عرب بیش از هر چیز از ورود توده‌ها به صحنۀ سیاسی، اجرای اصلاحات ارضی و، برای پادشاهی‌های خلیج، به چالش کشیده شدن توزیع رانت نفتی هراس داشت. نوعی همدستی واقعی بین طبقات حاکم کشورهای عربی و کشورهای صنعتی‌شده وجود داشت، و اسرائیل با ارائۀ خود به‌عنوان دشمن مشترک همۀ اعراب، خدمتی بزرگ به رهبران عرب ارائه می‌داد، زیرا این امر به آن‌ها امکان می‌داد تا دشمن واقعی، یعنی امپریالیسم را که نمی‌خواستند علیه آن بسیج شوند، پنهان کنند. برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی خود، این نخبگان عرب حتی به رقابت‌های ناسیونالیستی افراطی علیه اسرائیل روی آوردند که هدفش پنهان کردن مشکلات واقعی، مطالبات اجتماعی و مبارزۀ طبقاتی در خود کشورهای عربی بود. مبارزه با اسرائیل، دیکتاتوری‌های نظامی را تقویت کرد که تنها کارایی نظامی‌شان سرکوب مردم خودشان بود. باید افزود که وضعیت جنگی دائمی همچنین به‌طور مؤثری تناقضات اجتماعی در خود اسرائیل را نیز پنهان می‌کرد.» (...)

«اغلب از حمایت «برادران عرب» از آرمان فلسطین سخن گفته می‌شود. اما فلسطینیانی که به این حرف باور داشته باشند، به‌ویژه در گفت‌وگوهای خصوصی، بسیار کم‌اند. منظور از «برادران عرب»، مردم کشورهای عربی است؟ در هیچ‌یک از این کشورها، مردم امکان ابراز نظر یا تأثیرگذاری واقعی بر سیاست دولت‌ها را ندارند. منظور دولت‌های عربی است؟ اما این دولت‌ها مانند همه دولت‌های دیگر، بر اساس منطق... منافع دولتی عمل می‌کنند. هیچ‌یک از آن‌ها به‌طور واقعی به ایجاد دولت فلسطینی علاقه‌مند نیستند. همۀ آن‌ها از آرمان فلسطین استفاده می‌کنند و با حمایت یا دستکاری گروه‌های فلسطینی، بر اساس منافع خود در توازن قوای منطقه‌ای عمل می‌کنند. به‌عنوان مثال، صدام حسین با کمک به توقف گفت‌وگوهای آمریکایی ـ فلسطینی، سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف)[10] را به تنگنا انداخت. عملیات فرود کماندوهای ابوالعباس[11] در سواحل اسرائیل در مه ۱۹۹۰ توسط بغداد هدایت شده بود؛ این عملیات به استراتژی دیپلماتیک ساف پایان داد. کسانی که تصور می‌کردند صدام حسین مدافع آرمان فلسطین است، می‌توانستند ترور رهبران فلسطینی توسط گروه تروریستی ابونضال[12]، مستقر در عراق و تحت حمایت بغداد، را به یاد آورند.»

«از مراسم تأثیرگذار واشنگتن [توافق‌نامۀ فریبندۀ امضا شده در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ بین عرفات و رابین[13]] زیاد گفته شد. اما کمتر به سفری که رابین روز بعد به اندونزی برای امضای قراردادهای بسیار سودآور انجام داد، اشاره کردند. این سفر به کشور مسلمان بدون مراسم روز قبل امکان‌پذیر نبود. از آن زمان، مراکش مبادلات خود با اسرائیل را افزایش داد. کشورهای خلیج [فارس] تنها منتظر بهانه‌ای بودند تا سرانجام بتوانند با اسرائیل تجارت کنند. عربستان سعودی برای نشان دادن حسن نیت خود، در ۹ دسامبر ۱۹۹۳، ۱۰,۰۰۰ دلار بلیط برای ضیافت کنگرۀ یهودیان آمریکا خرید. اما روز پس از امضای توافق‌نامه‌ها، دولت اسرائیل مجموعه‌ای از حملات را در غزه و کرانه باختری آغاز کرد. خانه‌ها همچنان تخریب می‌شدند؛ زمین‌ها مصادره می‌شدند؛ و استعمار ادامه داشت و حتی شدت گرفت. واکنش کشورهای عربی به این سیاست‌ها همچنان ضعیف بود. در ۲۵ ژانویه ۱۹۹۴، روزنامۀ یدیعوت آحارونوت[14] گزارش داد که اسرائیل ۹۰ درصد نفت خود را از کشورهای عربی خریداری می‌کند و این تأمین به‌حدی مطمئن به نظر می‌رسد که قراردادهای خرید نفت از مکزیک را لغو کرده است. در ۸ فوریه ۱۹۹۴، هاآرتص[15] گزارش داد که یک صنعتگر بزرگ اسرائیلی به وال‌استریت‌ژورنال[16] گفته بود که «تجارت بین اسرائیل و کشورهای عربی سالانه به ۵۰۰ میلیون دلار می‌رسد»؛ که این رقم تخمینی پایین است، زیرا در سال ۱۹۹۳ این میزان به ۱٬۴میلیارد دلار رسیده بود. حتی به نظر می‌رسد که اسرائیل نفت عراق را وارد می‌کند و دوباره می‌فروشد.»

[1] René Berthier

[2] Israël-Palestine, Mondialisation et micro-nationalisme (1998)

[3] Michail Alexandrowitsch Bakunin (1814-1846)

[4] Social-Democracy & Anarchism in the International Workers’ Association 1864–1877 (2015)

[5] Science and Society: Mr. A. H. Nimtz and Bakunin (2016)

[6] Editions Acratie

[7] libertarian

[8] mondialisation

[9] conflict

[10] Organisation de libération de la Palestine (OLP)

[11] Aboul Abbas

[12] Abou Nidal

[13] Yitzhak Rabin

[14] Yediot Ahronot

[15] Haaretz

[16] The Wall Street Journal

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.