نظام ویران
محمدرضا نیکفر ـ نظام ولایی مدتهاست پا در مرحلهای از حیات خود نهاده که تنها برپایهی از دست ندادن، تصمیم میگیرد. در همهی عرصهها میتوان این رویکرد را دید.

خامنهای، ۱۱ مرداد ۱۴۰۳، دانشگاه تهران

سناتور لیندسی گراهام (سناتور کارولینای جنوبی) ، پشتیبان سرشناس خط ترامپ، به تازگی درباره سیاست خاورمیانهای آمریکا گفته که باید تلاش کنیم، ایران را در «جعبه» نگاه داریم (یعنی مهار کنیم). به واقع تلاش خاصی لازم نیست؛ نظام حاکم بر ایران در «جعبه» است و بر ماندن در آن إصرار دارد.
امتناع از شرکت در کنفرانس شرم الشیخ در مورد آیندهی غزه نمونهای از اصرار بر ماندن در جعبه است؛ اساس آن نه محاسبهای هوشمندانه است و نه به زعم رژیم پیگیری در دفاع از منافع مردم فلسطین. حکومت فکر میکند که از جعبهاش که بیرون بیاید، چیزهایی را از دست میدهد.
روال تصمیمگیری در رژیم ولایی
در تئوری تصمیم (decision theory) بر این نکته توجه خاصی شده که برخی تصمیمها برای به دست آوردن چیزی هستند، برخی دیگر برای از دست ندادن چیزی؛ حالت مرکب هم طبعاً مطرح است.
نظام ولایی مدتهاست پا در مرحلهای از حیات خود نهاده که تنها برپایهی از دست ندادن، تصمیم میگیرد. در همهی عرصهها میتوان این رویکرد را دید. نمیتوانند، چه در سیاست داخلی چه در سیاست خارجی، دست به ابتکارهایی زنند که آوردههایی داشته باشند. مدام از دست میدهند و تنها در تلاش هستند که بیشتر از دست ندهند؛ اما از جمله به همین دلیل مدام خسارت میبینند. قادر نیستند چیزی بسازند، و آن چه ساختهاند چه به خاطر ماهیت آن و چه در تلاششان برای حفظ آن، درهمشکسته و ویران میشود.
نظام بهصورت مجموعهای از ویرانهها درآمده است. از سیاست تحمیل حجاب ویرانهای به جا مانده، اما همچنان در آن مأمن گزیده و بر حفظ آن اصرار دارند. زندانهای سیاسی دیگر نه ترساننده و بازدارنده، بلکه مشوق افشاگری بیشتر علیه نظام و مقاومت در برابر آن شدهاند. سیاست فرهنگی انزجار ایجاد میکند و فرهنگ بدیل را برمیانگیزاند. سیاست اقتصادی، به فساد و تعمیق شکافهای طبقاتی راه برده، همهی شاخصهای رشد را منفی کرده، با وجود این به نفع بهرهوران از آن، بر تداوم روال موجود اصرار دارند. محیط زیست ویران میشود، و نظام حاکم یا در سوزاندن آن دخالت دارد، یا در بهترین حالت در برابر فاجعه، نظارهگر منفعلی بیش نیست. در سیاست خارجی، هر چه در عرصهی نفوذ منطقهای به دست آورده بودند از دست دادهاند؛ اما ناتوان از تجربهاندوزی و پیشبرد حرکتی دگرگونهاند. تنها به فکر حفظ شعارهای پیشین خود و ارتباطهایی هستند که دیگر گسیخته شدهاند. از برنامهی هستهای ویرانهای برایشان به جا مانده، اما همچنان به آن پایبند هستند.
وضعیت تعلیق
رژیم قدرت تصمیمگیری ندارد: این گزاره نادرست است. تصمیم میگیرد اما در جهت نیروی عادت با امید به حفظ داشتهها. معطوف به گذشته است.
حفظ کردنِ محض، از دست دادن است. ظاهراً نیروی دموکراتیک معطوف به آینده باید بتواند بسی بهره برد از حالتی که رژیم در حال از دست دادنِ توش و توان خود است. اما در عمل چنین نیست. گروهها و فعالان آزادیخواه پراکندهاند، برنامهی روشنی ندارند و دچار روزمرگی هستند؛ از وضعیت تعلیقِ چیره شده بر جامعه فراتر نمیروند و هنوز فاقد ابتکاری برای به هم زدن آناند. عادت همیشگی کلیگویی است، بدون تلاش برای پیدا کردن گیر اصلی در وضعیت و چنان درگیر شدن با آن که چارهجویانه چرخهای تغییر به حرکت درآیند.
از مدتی پیش از جنگ ۱۲ روزه، مشخص بود که امکان حمله و محاصرهی اقتصادیِ بیشتر کشور وجود دارد. نیروهای مردمدوست از طرح شعار صلح و مقابله با فقر و فلاکت که حلقهی ضروری تحقق آن پایان دادن به برنامهی هستهای است، واماندند. به هر چیزی پرداختند جز تمرکز بر این هدف. پس از جنگ، ظاهراً تکانی خوردند، بیانیههایی منتشر کردند، اما پی آنها را نگرفتند.
با بیانیه، آن هم با بیانیههایی که خطابشان مردم نیستند و به اقدام راه نمیبرند، چیزی تغییر نمیکند. اگر این وضع ادامه یابد، سرنوشت تغییر نه به ابتکارهای مردمی، بلکه به شکافهایی در نظام، شکافهایی ناشی از زوال، سپرده میشود.
نظرها
نظری وجود ندارد.