در انتظار جنگ، در هراس از شورش: کرختی جمهوری اسلامی در میانه بحران
علی رسولی - منابع محدود صرف چه چیزی بشود؟ پاسخ جمهوری اسلامی به این سوال شاید سرنوشتش را تعیین کند. در چند ماهی که از جنگ ۱۲ روزه میگذرد جمهوری اسلامی درگیر روزمرگی بوده ولی به زودی باید از خود حرکتی نشان بدهد.

دیوارنگاره میدان ولی عصر در تهران با موضوع جنگ- همشهری
«خاورمیانه وارد دوران جنگ سرد شده است»؛ این گزارهای است که هفته گذشته در رسانههای دولتی و وبسایتهای نزدیک به سپاه پاسداران چندین بار تکرار شد.
روزنامه ایران، ارگان رسانهای دولت جمهوری اسلامی روز ۲۰ مهر مصاحبهای با حسین آجرلو، تحلیلگر اتاقهای فکر نزدیک به سپاه پاسداران منتشر کرد که این «جنگ سرد» را چنین فرموله میکرد:
- توافقهای صلح اسرائیل با فلسطینیها و عادیسازی رابطه با کشورهای عربی یک تهدید امنیتی برای جمهوری اسلامی است. این توافقها به صلح پایدار منجر نمیشود و مقدمه تنشهای بزرگ است.
- اسرائیل در خاورمیانه از فاز دفاعی به فاز تهاجمی تغییر وضعیت داده و به دنبال تعیین تکلیف با «ماموریت ناتمامش» در رابطه با ایران است.
- اروپا و کشورهای عربی هر کدام به دلایلی در تعارض با جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند و هزینه سیاسی درگیری با ایران به شدت پایین آمده است.
گزارههایی که در بالا آمده است را هر تحلیلگری میتواند به شکلی که میخواهد تفسیر کند و حتی نتیجه متضاد بگیرد.
ایران و خاورمیانه مردد است و مشخص نیست که وضع کنونی به یک «درگیری فعال کوتاه ولی شدید» منتهی میشود یا «جنگ سرد چند ساله». با آن گزارههایی که تحلیلگران اتاقهای فکر جمهوری اسلامی مطرح میکنند نتیجه روشن نمیشود: هم میتوان وقوع جنگ را حتمی دانست و هم با تلطیف برخی سویهها گفت که «جنگ سرد» با «درگیریهای محدود و نقطهای» در جریان است.
«جنگ سرد» وضعیتی است که طرفین مناقشه به هر دلیلی هزینههای رویارویی مستقیم را بیش از فایده آن میدانند ولی نزاع را هم خاتمهیافته نمیبینند. به بیان دیگر، جنگ پنهان و نقطهای در جریان است ولی چیزی به صورت رسمی اعلام نمیشود.
در روایت رسانههای نزدیک به سپاه، اطلاق عنوان «جنگ سرد خاورمیانه» بر وضع کنونی، دو کارکرد دارد: اول اینکه سطح تنش را «عادیسازی» میکند و میگوید این وضع نه استثنا که وضعیت پایدار جدید است؛ دوم اینکه فضای افکار عمومی را برای هزینهکرد بیشتر در بودجه نظامی، آماده میکند. یعنی اگر بپذیریم وارد «جنگ سرد» بلندمدت شدهایم، پس باید اولویت بودجه نه سفره مردم که پدافند و آفند باشد.
بلاتکلیفی در خاورمیانهای که هنوز «سست است و بیبنیاد»
جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه با یک سوال بنیادین روبهرو شده است که پاسخی برای آن ندارد: نقشه آمریکا و اسرائیل برای ایران چیست؟
مشغول بودن به این سوال را در اظهارات مقامهای ارشد جمهوری اسلامی به وضوح میتوان شنید. رهبر جمهوری اسلامی با اینکه در تلاش است روایت فتح از ۱۲ روز جنگ بسازد میگوید «وضعیت نه جنگ و نه صلح» به نظام آسیب میرساند و باید فکری به حال آن کرد. او هم نمیتواند به قطعیت بگوید که وضعیت دوباره به ثبات بازگشته و لاجرم توصیه به مردد نبودن دستگاه اجرایی را به صورتی بیان میکند که مردد بودن خودش بیشتر برجسته میشود.
این تردید فقط مختص رهبر جمهوری اسلامی نیست و «ساختاری» است. یعنی هم سطح فرماندهی (رهبری، ستادکل نیروهای مسلح، سپاه و ارتش) و هم سطح اجرایی (دولت پزشکیان) نمیدانند باید کشور را برای «سناریوی جنگ خارجی» آماده کنند یا برای «ریسک شورش داخلی». و دشواری کار در این است که این دو سناریو، بودجه و اولویتهای متضاد میطلبند.
مسعود پزشکیان، عباس عراقچی و دیگر اعضای ارشد دولت هم از «تداوم خباثت اسرائیل و آمریکا» سخن میگویند و به دنبال تجهیز دولت برای سناریوی جنگ احتمالی هستند. سخنگوی دولت از برنامه اضطراری تامین ارزاق و کالاهای اساسی برای وضعیت درگیری نظامی میگوید و در عین حال در مذمت پادرهوا ماندن میان جنگ و صلح هم صحبت میکند.
ستاد کل نیروهای مسلح، سپاه پاسداران، نیروی هوافضای سپاه، ارتش و دیگر بخشهای نظامی هر چند روز یک بار بیانیه میدهند و میگویند اگر «غلطی از دشمن سر بزند او را پشیمان خواهیم کرد»؛ بیانیههایی که نشان از حتمیالوقوع دانستن جنگ دارد. همزمان سرداران سپاه و امرای ارتش مصاحبه میکنند و میگویند بعد از جنگ ۱۲ روزه چنان خودمان را بازسازی کردهایم که اسرائیل که سهل است، آمریکا هم جرات حمله به ما را ندارد.
صدا و سیما هم پادرهوا است. در شبکه خبر برای نامحتمل بودن جنگ و ضرورت بازگشت به کسب و کار و توجه به اقتصاد میزگرد برگزار میشود و ساعتی بعد در شبکه افق، کارشناس برنامه از «خوشخیالی جریان غربگرا به تمام شدن نقشه جنگی اسرائیل علیه ایران» و حتمی بودن جنگ بعدی و حتی حمله پیشدستانه ایران سخن میگوید.

در خیال جنگند یا شورش؟ یا هر دو؟
جنگ اما تنها دغدغه جمهوری اسلامی نیست. نگرانی از تبعات بحرانهای اقتصادی هم مزید بر علت شده است.
اینجا مساله فقط تورم و نارضایتی نیست؛ مساله «صندوق جنگ» است. چون منابع نقد دولت محدود است، هر ریالی که برای پدافند، موشک و نیروهای نیابتی خرج شود، دیگر نمیتواند برای «آرام نگه داشتن خیابان» خرج شود.
مسعود پزشکیان و بقیه چهرههای اجرایی از «جراحیهای بزرگ» و «تصمیمهای سخت» برای اقتصاد میگویند. پزشکیان میگوید افزایش قیمت بنزین حتمی است ولی در دو جمله بعد میگوید او نمیخواهد این تصمیم را با کوبیدن چماق بر سر مردم اجرایی کند. آن جملهای که بعد از «ولی» میآید معمولا مهمتر از جمله اولی است. جمله اول ضرورتها را نشان میدهد و آنچه بعد از «ولی» است نگرانیها و ملاحظات.
مقامهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی نگرانند که هر تصمیمی و هر اقدامی میتواند جرقه وقوع یک شورش عمومی شود.
با اینکه نیروهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی از تبعات تلخ «از دست رفتن سنگر حجاب» میگویند ولی حتی تندروترین بخشهای امنیتی جمهوری اسلامی هم توصیه به «اقدام قاطع برای فتح مجدد سنگر حجاب» نمیکنند.
در مورد بنزین هم وضع به همین قرار است. سخنرانیهای قاطع در مورد ضرورت افزایش قیمت بنزین در اتاقهای تصمیمگیری به «تردید» منتهی میشوند چرا که «آبان ۹۸» هنوز دودش در آسمان دیده میشود.
بانکهای ورشکسته و ناتراز را چه باید کرد؟ اگر به آنها دست بزنیم و صاحبان حساب به خیابان بریزند چه میشود؟
جمهوری اسلامی فعلا از ترس وقوع یک شورش احتمالی توان تصمیمگیری ندارد. «نظامِ ناتوان در تصمیمگیری» هم البته عواقب خودش را دارد. به ویژه در صورتی که چنین نظامی، ناکارآمد هم باشد. یعنی هم در تامین نان و آب مردمش ناتوان باشد و هم جرات تصمیمگیریاش از بین رفته باشد. شیر بی یال و دم و اشکم طعمه آسانی است برای شکارچی.
و این دقیقا همان شکاف راهبردی است که نشان میدهد جمهوری اسلامی در موقعیت رتق و فتق اجبارها و ضرورتهای مقطعی است، نه مدیریت بلندمدت و حسابشده.
شاید سخنرانی محمدرضا فرزین، رئیسکل بانک مرکزی ایران در روز ۲۵ شهریور، دقیقترین تصویر غیرمحرمانه از وضع کنونی باشد. فرزین در این سخنرانی گفت که جمهوری اسلامی همانطور که در جنگ ۱۲ روزه تنها بود در اقتصاد هم بییار و یاور شده است:
ما همانطور که در جنگ تنها هستیم در تامین مالی و اقتصاد نیز تنها هستیم که باعث میشود فشار بر نقدینگی و تقاضای آن افزایش پیدا کند. بنابراین نظام بانکی در بخش تامین مالی تنها شد و نقدینگی از کانال ۲۰ درصد فاصله گرفت و به کانال ۳۰ درصد رسید.
رئیسکل بانک مرکزی جمهوری اسلامی در این سخنرانی میگوید که دیگر موضوع توسعه اقتصاد و برنامهریزی برای رشد در میان نیست و مساله «زندهمانی» است:
به دلیل کاهش درآمدهای دولت ناشی از جنگ ۱۲ روزه، وضعیت کسری بودجه تشدید شد که همین مسئله باعث شد تا بر موضوع تامین مالی تمرکز شود تا همچنان اقتصاد کشور بتواند بر روی پای خود بایستد.
«گریز از مرکز» و مطلقهای متنافی
در نگرانی از بروز جنگ هم وضعیت همین است. جمهوری اسلامی نمیخواهد کاری بکند که بهانه به دست طرف مقابل برای شروع جنگ بدهد. اما همین وضعیت خودش میتواند نوعی دعوت به جنگ تلقی شود.
احیای برنامه هستهای؟ آستین بالازدن برای تقویت حزبالله و تغییر وضعیت در عراق؟ همه معطل وضعیت نه جنگ و نه صلحند. نه اینکه به صورت مطلق کاری انجام نمیشود ولی اقدامات در سطح «دلگرم نگه داشتن» است و نه کاری اساسی.
این وضعیتی خطرناک و بیثبات برای جمهوری اسلامی است.
بروز وضعیت «گریز از مرکز» در محور مقاومت میتواند تهدیدی برای سالها سرمایهگذاری نیروی قدس سپاه باشد. سفرهای مکرر اسماعیل قاآنی، فرمانده سپاه قدس به عراق برای جلوگیری از بروز همین وضعیت است. ولی تا کی میتوان با ریش گرو گذاشتن و صحبت با این و آن جلوی گریز از مرکز را گرفت. نیروهای غیردولتی اگر همپیوندی ایدئولوژیک با مرکز نداشته باشند به آسانی میتوانند بادبانشان را با باد مخالف تنظیم کنند.
آنچه «جبهه مقاومت در عراق» نامیده میشود نه یک موجودیت یکپارچه مانند انصارالله یمن یا حزبالله لبنان که ترکیبی از چندین گروه و طایفه و چهره سیاسی است که غلظت همپیوندی ایدئولوژیکشان با جمهوری اسلامی درجات مختلفی دارد.
برخی از گروههای مقاومت عراق به دنبال «ساختن بیزینس» خودشان در این کشورند و حضور در محور مقاومت به آنها توان چانهزنی برای باج گرفتن از دولت میدهد. تعداد وفاداران ایدئولوژیک به آرمان جمهوری اسلامی در میان این نیروها اندک است و به کتائب حزبالله و فراکسیونی در درون عصائب اهل حق محدود میشود. حتی سپاه بدریهای سابق که سالها نان و نمک جمهوری اسلامی را خوردهاند مردد شدهاند و به دنبال خروج امن از سایه سپاه قدساند. البته به صورتی که آلاف و الوفشان در حکومت عراق محفوظ بماند و به جانشان سوءقصد نشود.
معنای این واگرایی برای تهران این است که جمهوری اسلامی برای حفظ شبکه نیابتیاش دیگر فقط با «هزینه ایدئولوژیک» طرف نیست، باید «هزینه نقد» بدهد: پول، سلاح، پوشش سیاسی، چانهزنی برای گرفتن سهم از قراردادهای دولتی عراق برای این گروهها. در شرایطی که هیمنه امنیتی و توان مالی جمهوری اسلامی ضربه خورده و درآمد محدود ارزی در داخل و برای مهار تورم و یارانه و بنزین هم کفایت نمیکند، نگه داشتن این «شبکه وفاداران» هر روز گرانتر میشود.

آفند و پدافند یا سفره مردم؟
به واسطه تحریمهای بینالمللی و دشواریهای فروش نفت، جمهوری اسلامی به شدت با «فقر یا محدودیت منابع» روبهرو شده است. تصمیمگیری در مورد اینکه همین منابع محدود صرف چه کاری بشوند به این برمیگردد که تحلیل جمهوری اسلامی از اقدام بعدی «دشمنانش» چیست.
اگر جنگ را قطعی بدانند باید بر تقویت پدافند و آفند متمرکز شوند و اگر شورش مردم را خطر اصلی بدانند، منابع محدود را باید به سمت نفس کشیدن اقتصاد هدایت کنند. اگر هر دو سناریو در جریان باشد چه؟
رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران میگویند نظام تصمیمش را گرفته است: «آمادگی نظامی» تنها راه خروج از وضعیت کنونی است. فرمانده جدید نیروی هوافضای سپاه میگوید قابلیتهای آفندی جدیدی را تدارک دیدهاند. احتمالا منظورش موشکهای جدید است.
خریدهای دفاعی از روسیه و چین هم هر چند روز یک بار در رسانهها داغ میشود. در صدا و سیما میگویند سیستم پدافندی به وضعیتی به مراتب بهتر از قبل از جنگ ۱۲ روزه ارتقا یافته. اینکه چقدر درست یا نادرست است را نمیدانیم.
در رسانههای نزدیک به نهادهای نظامی تصویر آینده روشن است: جنگ میشود اگر همه منابع را صرف نیروهای نظامی و تسلیحاتشان نکنیم.
در رسانههای اصلاحطلبان و نزدیک به دولت روایت چیز دیگری است: فروپاشی و شورش میشود اگر منابع را صرف سفره مردم و احیای اقتصاد نکنیم.
جمهوری اسلامی بعد از جنگ ۱۲روزه بین دو مطلق معلق مانده: اگر بگوید «جنگ در راه است»، باید بودجه و تمرکز را به سپاه و بازدارندگی موشکی بدهد و خطر شورش معیشتی را به جان بخرد.
اگر بگوید «شورش در راه است»، باید پول را خرج یارانه و بنزین و کنترل خیابان کند و خطر ضعف بازدارندگی را بپذیرد.
منابع محدود صرف کدام بشود؟ جمهوری اسلامی هنوز تصمیمش را نگرفته است. پاسخ جمهوری اسلامی به این سوال شاید سرنوشتش را تعیین کند. در چند ماهی که از جنگ ۱۲ روزه میگذرد جمهوری اسلامی درگیر روزمرگی بوده ولی به زودی باید از خود حرکتی نشان بدهد.
«حیرت» کشته شدن فرماندهان نظامی هنوز برطرف نشده و سلسله اعصاب جمهوری اسلامی همچنان در حالت کرختی است. اما شوکهای اقتصادی و امنیتی بر در میکوبند و منتظر از کرختی درآمدن جمهوری اسلامی نمیمانند.




نظرها
نظری وجود ندارد.