«تانگوی عاشقانه با خرس»؛ جدال ارکان جمهوری اسلامی بر سر روسیه
علی رسولی - به جا آوردن رسم دوستی در «پریشانحالی و درماندگی» برای هیچ کسی رایگان نیست. اینکه ایران چه چیزی برای معامله با روسیه و چین روی میز میگذارد مهم است. آن سطح از اتحاد راهبردی نیاز به ثمن معاملهای بزرگ دارد.

رئیس کنونی مجلس به رئیس دولت پیشین حمله میکند. در دولت فعلی یکی فتوای حرمت صادر میکند یکی هم «قاعده حلیت» را کارساز میداند. دولتیهای سابق به علی خامنهای متلک غیر مستقیم میاندازند. توپخانه حامیان خامنهای به آنها حمله میکنند. فعالان سیاسی در هر دو سمت و لشکر مشاورانِ این نهاد و آن چهره سیاسی همدیگر را در فضای مجازی به صلابه میکشند. همه بر سر یک مساله: روسیه دوست ایران است یا دشمنِ دوستنما.
ولادیمیر لیاخوف، فرمانده بریگاد قزاق در زمان محمدعلی شاه قاجار هنوز در سیاست ایران زنده است. او حدود ۱۱۰ سال پیش مرده و احتمالا استخوانهایش هم پوسیده ولی حضورش در سیاست ایران کم از دورهای که مجلس شورای ملی را در تیرماه ۱۲۸۷ به توپ بست ندارد.
آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات همین دو روز پیش توییت زد و نوشت که لیاخوف فقط یک نام در تاریخ نیست.
این واکنشی بود غیر مستقیم به نطق محمدباقر قالیباف در مجلس شورای اسلامی در روز ۴ آبان که به جواد ظریف و حسن روحانی تاخته بود که شما علیه کشور دوست و متحدمان روسیه حرفهای بیمبنا زدهاید.
قالیباف در آن نطق خطاب به حسن روحانی، رئیسجمهوری پیشین و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین گفت:
در شرایطی که مسیر همکاریهای راهبردی ما با کشور روسیه در حال پیشرفت است، با مواضع خود به این مسیر لطمه زدهاید.
در این مدت روحانی دستکم به صورت علنی چیزی در مذمت دوستی و رفاقت با روسیه نگفته بود و اینکه چرای پای او به دعوای ظریف و سرگئی لاوروف کشیده شد برای مشاور پیشین حسن روحانی هم سوال شده بود.
دوستداران را چه شد؟
دعوا بر سر دوست و دشمن بودن روسیه در ایران چیز جدیدی نیست. از زمان قاجار تا امروز این داستان ادامه دارد. هر دورهای هم این سوال پاسخ متفاوتی گرفته است. تاریخ معاصر ایران را با چند فراز و کلیدواژه میتوان تصور کرد که تعداد قابل توجهی از آنها به همین جدال و کشاکش بر سر روسیه مربوط میشود. یکی همان لیاخوفی که آذر منصوری استخوانهایش را وسط دعوا پرتاب کرد.
اما داغ شدن این جدال در روزهای گذشته، ریشه در ماجراهای پس از فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل دارد. به بیان دیگر آن سوال همیشگی در مورد دوست و دشمن بودن روسیه به حسابکشی سیاسی از رقبای قدرت در داخل نظام هم گره خورده.
روز ۲۳ مهر، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در گفتوگویی اعلام کرد: «بند بازگشت خودکار تحریمها (مکانیسم ماشه) در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) یک «تله حقوقی» بوده که ایران در آن افتاده است.» او گفت که تصمیم نهایی درباره این بند و پخته شدن این آش «به صورت مستقیم» کار مشترک «ظریف و جان کری» بود.
ظریف تنها یک روز خویشتنداری کرد؛ آنهم شاید به این دلیل که روز ۲۴ مهر، علی لاریجانی در مسکو به ملاقات ولادیمیر پوتین رفته بود. او ۲۵ مهر ضربه لاوروف را چنین پاسخ داد:
نه تنها اسنپبک مربوط به روزهای پایانی مذاکرات نبود، بلکه اصلا میان من و کری مطرح نبود. آقای لاوروف و فرانسویها پیشنهاد بسیار بدی داده بودند و ما با تلاش آن را کنار گذاشتیم.
او از اخم به روسیه کم نگذاشت و در جای دیگری هم گفت که روسیه در اصل دو «خط قرمز» برای ایران تعریف کرده بود: «ایران نباید با دنیا روابط عادی داشته باشد؛ ایران نباید وارد درگیری مستقیم با جهان شود».
به این ترتیب، دعوا بر سر مکانیسم ماشه به این سوال استعلا یافت: آیا ایران توانسته از رابطه با روسیه بهرهبرداریِ راهبردی کند، یا اینکه مسکو از «شریک» تبدیل به «شکارچی فرصت» شده؟
«دم در آوردن» بچههای رفسنجانی و «سگبازی» آذر منصوری
اما فارغ از زمینههای دعوا بر سر روسیه، احضار لیاخوف در توییت رئیس جبهه اصلاحات در مجلس هم بیپاسخ نماند. حمید رسایی نماینده مجلس که اصلاحطلبان او را تند و تیز میخوانند به سنت همیشه حملهای شدید به حریف کرد و آذر منصوری را «سگباز» خواند و گفت که دادستان باید به خدمتش برسد.
او وسط دعوا با منصوری بر سر روسیه، گریزی هم به صحبت اخیر فائزه هاشمی زد. فائزه هاشمی روز گذشته در ویدیویی گفت که پدرش، اکبر هاشمی رفسنجانی به مرگ طبیعی از دنیا نرفته و کشته شده. رسایی در پاسخ پای قوه قضاییه را وسط کشید و گفت اگر با اینها برخورد نکنید «دم در میآورند».
این ماجرای «مرگ/قتل رفسنجانی» هم از آن ماجراهایی است که در چند سال گذشته زلفش با روسیه گره خورده. برخی هواداران هاشمی میگویند رفسنجانی میخواست نظام را از تله دشمنی با آمریکا در آورد و یک بار برای همیشه به این نزاع خاتمه دهد ولی روسها که در نظام نفوذی دارند کارش را ساختند.
برای نمونه این مصاحبه علی مطهری:
این احتمال که در موضوع رحلت آقای هاشمی ممکن است دست خارجی از جمله روسیه در کار باشد، احتمال بعیدی نیست. چون به نظر میآید که روسیه در داخل نظام ما نفوذ و رسوخ کرده است. بعید نیست، اما دلیل میخواهد و دلیلی هم فعلا پیدا نکردیم.
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
پس جدال بر سر روسیه و نیت آن کشور در رابطه با ایران چیز تازهای نیست و مدتها است ادامه دارد. اما چرا الان داغتر شده؟ در همان زمانی که هواپیماهای اسرائیلی در آسمان ایران جولان میدادند کمک نکردن روسیه به تهران جنجالی شده بود.
بعد از جنگ ۱۲ روزه هم این بحث به اشکال مختلف ادامه یافت. نزدیک بودن ماجرای جنگ ۱۲ روزه به سقوط بشار اسد در سوریه ماجرا را پیچیده هم کرده است. حتی بخشی از بدنه سیاسی نزدیک به سپاه پاسداران که سالها از «تدبیر قاسم سلیمانی» و فراست او برای قانع کردن پوتین و کشاندن پای روسیه به سوریه در سال ۲۰۱۵ سخن میگفتند، اکنون دودل شدهاند و میگویند نکند پوتین با ما همان کند که با اسد کرد.
آنها هم مطمئن نیستند که آیا در نهایت، مسکو، ایران را بر سر پرونده اوکراین یا یک پرونده امنیتی دیگر با غرب معامله خواهد کرد یا نه.
در تهران اما به نظر میرسد فعلا چارهای جز تانگو با روسیه نیست. مگر رهبر جمهوری اسلامی چند گزینه برای اتکا کردن دارد؟ در جدال با آمریکا و اسرائیل، قدرتهای منطقهای توانی ندارند که معادلات را تغییر دهند. تنها دو کشور روسیه و چین هستند که اگر جمهوری اسلامی را در پناه بگیرند، هزینه «براندازی از بیرون» را برای آمریکا زیاد خواهند کرد.
اما به جا آوردن رسم دوستی در «پریشانحالی و درماندگی» برای هیچ کسی رایگان نیست. اینکه ایران چه چیزی برای معامله با روسیه و چین روی میز میگذارد مهم است. آن سطح از اتحاد راهبردی نیاز به ثمن معاملهای بزرگ دارد. مشخص نیست که جمهوری اسلامی چه چیزی میتواند به این دو کشور پیشنهاد بدهد که در برابر آن «حفاظت از نظام» را بستاند.
همین موضوع سبب شده که نزدیکی با روسیه و چین در سطح عملیاتی، دچار اخلال جدی شود. فارغ از آنکه مجلس و دولت یا فلان چهره سیاسی در مورد روسیه چه میگوید، این تصمیم راهبردی در مرحله «بسته پیشنهادی» دچار بحران است.
علی خامنهای پس از جنگ ۱۲ روزه تنها به یک مقام خارجی پیام داده؛ ولادیمیر پوتین. این پیام را علی لاریجانی در سفر یک روزهاش در روز ۲۴ مهر به دست پوتین رساند و برگشت؛ درست در همان یک روز آتشبس در جدال لاوروف و ظریف.
محتوای آن پیام چه بوده؟ نمیدانیم. ایران در آغاز جنگ اوکراین با کمک مستقیم نظامی به روسیه ریسکی را به جان خرید که احتمالا انتظار داشت پاداشش اتحاد راهبردی با مسکو باشد. وقایع دو سال گذشته نشانهای از این اتحاد راهبردی به دست نمیدهد.
رهبر جمهوری اسلامی شاید در نامهاش به پوتین بر مخاطرات راهبردی «رفتن نظام» برای منافع روسیه تکیه کرده باشد و شاید هم «چشمانداز طلایی اتحاد مسکو و تهران» را پیش کشیده باشد.
هنوز مشخص نیست که این تلاشها به نتیجه خواهد رسید و تانگو با مسکو، عاشقانهای دوطرفه خواهد شد. فعلا و فارغ از دعوای سیاسی بر سر استخوانهای لیاخوف، طرفین میخواهند همدیگر را محک بزنند و ببینند که میارزد تخممرغهایشان را در سبد هم بگذارند یا نه.




نظرها
نظری وجود ندارد.