ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

از خط سبز حمایت تا خط قرمز علیه جنایت

تحول پارادایم افکار عمومی هلند در قبال دولت اسرائیل پس از ۷ اکتبر

پروین شهبازی در این دیدگاه به تحول پارادایم افکار عمومی هلند در قبال اسرائیل پس از ۷ اکتبر می‌پردازد؛ از حمایت قاطع دولت هلند از «حق دفاع» اسرائیل تا تظاهرات عظیم مردمی علیه جنایات جنگی در غزه. این دگرگونی، شکاف بین احترام به یهودیان و انتقاد از صهیونیسم سیاسی را در جامعه هلند نمایان می‌سازد.

دیدگاه

پس از حمله شاخه نظامی حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، بسیاری از مردم هلند در شوک این حمله «تروریستی»، بر حق دفاع اسرائیل تاکید کردند. جامعه یهودی ساکن هلند اما بیش از همه نگران بازتولید «یهودی‌ستیزی» بود. دولت هلند هم بر حمایت همه جانبه و قاطع از «حق دفاع» اسرائیل تأکید کرد.

اما شدت و دامنهٔ واکنش نظامی اسرائیل در نوارغزه، سبب شد تا افکار عمومی، حمایت بی دریغ دولت هلند از عملیات نظامی دولت اسراییل را به چالش بکشد. نتایج تحول تدریجی افکار عمومی با دیدن دو مراسم در یک روز آمستردام بارز بود.

صبح یکشنبه، پنجم اکتبر سال جاری، مراسمی در کنیسه بزرگ یهودیان آمستردام، با حضور سفیر اسراییل و تعدادی از مقام‌های سیاسی هلند، به مناسبت دومین سالگرد حمله «تروریستی» حماس به اسرائیل برگزار شد. سفیر اسرائیل در این مراسم با نگرانی گفت «اجازه دادن به اوج‌گیری یهودی ستیزی، بنیان‌های جهان متمدن را به لرزه در خواهد آورد. اما علی‌رغم این نفرت، ما ایستادگی می‌کنیم.» تدابیر شدید امنیتی از این مراسم بسیار شدید و چشمگیر بود.

در بعد از ظهر همان روز، آمستردام با حضور ۲۵۰ هزار تظاهرکننده، «خط قرمز»ی کشید علیه حمایت دولت هلند از کشتار مردم در غزه. این راهپیمایی با همکاری چشمگیر ۱۳۲ سازمان، از جمله چندین سازمان یهودی‌تبار، صورت گرفت. سخنگوی این سازمان‌ها در مصاحبه خبری گفت: «آمده‌ایم تا نسل‌کشی که به نام ما انجام می‌‌گیرد، محکوم کنیم». حضور جوانان یهودی با گپه‌های ویژه یهودیت اما با رنگ قرمز، مورد استقبال تظاهرکنندگان قرار گرفت.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

خیرت ویلدرز رهبر «حزب برای آزادی» (PVV) حامی سرسخت نتانیاهو، پس از راهپیمایی «خط قرمز» با انتشار یک ویدیو در شبکه‌‌های اجتماعی با اشاره به شرکت کنندگان گفت: «این اوباشان (تهی‌مایگان) خواستار یهودی‌کشی جدید هستند. آن‌ها را دستگیر و به غزه بفرستید.»

دگرگونی در افکار عمومی سبب شده که جامعه مدنی و بخش‌هایی از سیستم سیاسی هلند برای اولین‌بار، بین احترام به یهودیان و انتقاد از صهیونیسم سیاسی مرز کشی کند.

متن زیر حاصل کاوشی است در تحول تدریجی یک پارادیم: از خط سبز حمایت بی‌دریغ حق دفاع اسرائیل تا خط قرمز محکومیت «نسل‌کشی» و جنایات جنگی در فلسطین.

پیشگفتار

حمایت قاطع هلند از اسرائیل، پدیده‌ای چند وجهی است. 

احساس گناه پس از جنگ جهانی دوم (بدهی اخلاقی هولوکاست) آمار بالای دستگیری و انتقال یهودیان هلند به اردوگاه‌های کار اجباری در آلمان نازی، لکهٔ ننگ اخلاقی عمیق در وجدان مردم برجای گذاشت. حمایت از یک کشور امن برای یهودیان، نوعی ادای دین اخلاقی به قربانیان هولوکاست به شمار می‌رفت. 

همزمان لیبرال‌های هلندی، اسرائیل را به عنوان یک دموکراسی غربی حامی منافع غرب می‌دانند و سوسیالیست‌ها به عنوان بهشت کارگران.

احزاب مسیحی نیز تاسیس دولت اسرائیل را به عنوان تحقق واقعی وعده خدا در تاریخ رستگاری و یک پروژه سیاسی-الهیاتی تلقی می‌کنند. بازدیدکنندگان طرفدار این نظر از اسراییل، بر «سنگ‌های مرده» (مکان‌های کتاب مقدس) تمرکز می‌کنند.

واکاوی تحول پارادایم هلند در قبال اسرائیل، نیازمند فهم بهتر از حافظهٔ جمعی این کشور در قبال اشغال، همکاری با اشغالگران و پیشینه استعماری این کشور است.

زمینه تاریخی حافظه جمعی

هلند از جمله کشورهایی بود که در جنگ جهانی دوم اعلام بی‌طرفی کرد. ارتش آلمان با ادعای خنثی‌سازی اهداف انگلیس و فرانسه در حمله به آلمان، ماه مه ۱۹۴۰، وارد خاک هلند شد. فرار ملکه و دولت هلند به تسلیم سریع ارتش هلند منجر شد؛ اشغالی که پنج سال طول کشید. قبل از شروع جنگ جهانی دوم جنبش ملی سوسیالیست (NSB) در هلند، با الهام از حزب نازی آلمان به‌وجود آمده بود؛ حزبی که نمایندگانی در پارلمان هلند داشت. هزاران داوطلب این حزب به جبهه‌های جنگ علیه متفقین پیوسته بودند. پس از اشغال با همکاری اعضا و طرفداران این حزب، ادغام تدریجی در سیستم آلمان نازی آغاز شد.

مراحل اشغال و واکنش مردم به دو مرحله تقسیم می‌شود: فاز اول به سیاست «دستکش مخملی» با شعار کمک به «ملت برادر ژرمن» در برابر دشمن مشترک و نجات اروپا معروف است. با انتصاب یک حقوق‌دان اتریشی و فعال حزب نازی، «کمیساریای رایش» در هلند تاسیس شد. حاکمیت جدید بر عادی جلوه دادن روند زندگی تاکید داشت.

واکنش اولیهٔ اکثریت مردم، نه مقاومت قهرمانانه و نه همکاری فعال، بلکه «تطبیق برای حفظ بقا» بود. اما سرقت منابع اقتصادی، انتقال تجهیزات (حتی دوچرخه‌های هلندی) و اقدام‌های ضد یهودی (ثبت‌نام اجباری، ستارهٔ داوود) به سرعت توهم «ملت برادر ژرمن» را شکست.

مقاومت پنهان با آشکار شدن واقعیت‌های خشن، به شیوه‌های مختلف شکل گرفت؛ برجسته‌ترین شکل آن، نجات خانواده‌های یهودی و کمک به مخفی‌شدن کودکان آن‌ها بود. اولین زمستان بسیار سرد تحت اشغال و تحمیل جیره‌بندی غذایی، آغاز مشکلات واقعی بود. در مورد پیامدهای شوک ناگهانی کمبود مواد غذایی بر جنین زنان باردار پژوهش‌های زیادی صورت گرفته است. داده‌ها نشان می‌دهد که کودکان متولد این دوره در برابر استرس‌های زندگی تاب‌آوری کمتری دارند و رشد اختلالات روانی (مانند اسکیزوفرنی و دوقطبی) در آن‌ها حتی پس از بیست سالگی بارز بود.

جشن پیروزی: درهم‌تنیدگی شادی و خشم

آزادی هلند در مه ۱۹۴۵ با جشن پیروزی و خشم انتقام از «خائنان» و همکاران هلندی آنان در هم تنید. اجرای عدالت خیابانی چهره دیگر روز پیروزی بود. از تراشیدن موی زنانی که با سربازان آلمانی رابطه داشتند تا تنبیه سخت حامیان اشغال و تصفیه‌حساب‌های خصوصی دیگر.

اجرای عدالت مردمی تلاشی بود برای پاک‌سازی سریع و اغلب بی‌رحمانه، ننگ همکاری با اشغالگر از وجدان عمومی. بزرگترین گروه قربانی پنهان این جنگ، فرزندان و وابستگان بی‌گناه اعضای حزب طرفدار آلمان نازی (NSB) بودند که بار سنگین شرم و گناه والدین را حمل می‌کردند. درباره ترومای این گروه (بیش از چهارصد هزار نفر ) در سال‌های اخیر کتاب‌های زیادی نوشته شده است؛ این‌که چگونه پیامد سکوت آنها پیامدهای سنگینی بر سلامت آنان به جا گذاشته بود.

از هزاران یهودی تبار ساکن هلند که به اردوگاهای کار اجباری فرستاده شدند، تقریباً ۷۳ درصد باز نگشتند. با انتشار عکس، فیلم و اخبار مستند از هولوکاست، مکانیسم دفاعی «من نمی‌دانستم» برای توجیه همکاری، سکوت و فرار از مسئولیت اخلاقی و حقوقی رایج شد. گروهی از بازماندگان هولوکاست در بازگشت به هلند با بی‌تفاوتی عمومی، تصاحب دارایی و خانه‌هایشان روبرو شدند. با این‌حال «شرم ملی» در قبال ناکامی از محافظت شهروندان یهودی، به روایت غالب برای حمایت همه جانبه از تشکیل دولت اسرائیل تبدیل شد.

از سکوت و همراهی با روایت حاکم تا چالش آن

خوانش و گزینش رویدادهای تاریخی میدانی برای نبرد روایت‌هاست. روایت حاکم کارکرد حیاتی برای حفظ قدرت و مشروعیت بخشیدن به وضع موجود دارد. تحول اجتماعی با تغییر روایت حاکم و بدیل گفتمانی، فرآیندی است که نقد را از حاشیه به مرکز آگاهی عمومی می‌آورد که با گذر از مراحل مختلف به جنبش‌های اجتماعی تبدیل می‌شود.

اقلیت منتقد (پژوهشگران، کنشگران به‌ویژه روزنامه‌نگاران مستقل) با کشف تناقض‌های پنهان در روایت رسمی آن را به چالش می کشند. حاکمان کشورهای سرکوبگر تلاش می‌کنند با اتهاماتی چون مزدور دشمن و مخل نظم، صدای مخالفان را با زندانی کردن و حذف فیزیکی در نطفه خفه کنند. در کشورهای «دموکراتیک» چون هلند، برای مقابله با صدای مخالف بیشتر از ابزارهای قانونی، رسانه‌ای و اقتصادی استفاده می‌شود.

تدوین یک روایت جایگزین منسجم با پژوهش و تولید مفاهیم جدید، مقاله‌های دانشگاهی، پرسش‌های چالش‌گرانه روزنامه‌نگاران آغاز می‌شود. نقش منافع قدرت‌های مختلف آشکار شده و بحث‌های انتزاعی (مانند حاکمیت و منافع ملی) به مسائل ملموس زندگی روزمره مردم (مانند تأثیر روایت سیاسی حاکم بر اقتصاد، اشتغال و ایجاد نابرابری و تبعیض و سلطه بیان) تبدیل می‌شود.

گسست شناختی و آگاهی مشترک:

نقد، زمانی به آگاهی مشترک تبدیل می‌شود که شواهد غیر قابل انکار مثل فیلم و گفت‌وگو با ستم‌دیدگان، تناقض‌ها را نمایان می‌سازد. در این مرحله روایت تدوین‌شده از دایرهٔ اولیه خارج و به گروه‌های کوچک‌ و تاثیرگذار مثل دانشجویان منتقل می‌شود. با برانگیختن حساسیت‌ها «ماشین‌های جستجو به کار می‌افتند تا برای پرسش هایی چون «فلسطین، اسرائیل، تاریخچه جدال و نسل کشی» پاسخی بیابند. با جلب حمایت گروه‌ها و نهادهای بزرگتر، «مساله» به دغدغه عمومی و جنبش اجتماعی تبدیل می‌شود.

روایتی دیگر: باز تولید پاترون‌های تاریخی

بر اساس روایت غالب دولت اسرائیل و متحدانش، استفاده از اقدام‌های نظامی «دفاع از خود» در برابر گروه‌های «تروریستی فلسطینی» است.

روسان اسمیت (Rosan Smits) و رینکه فرکرک (Rinke Verkerk) نویسنده و خبرنگار رسانه مستقل De correspondent از جمله کسانی هستند که این ادعا را به چالش می‌کشند.

روسان اسمیتس، دانش‌آموخته علوم سیاسی، نویسنده و ژورنالیست است. او ۱۵ سال سابقه کار در وزارت امور خارجه هلند، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد دارد. کارش پژوهش روند توسعه خشونت و جنایات جنگی (به ویژه نسل‌کشی) است. همچنین سال‌ها معاون مدیر واحد تحقیقات منازعات (Conflict Research Unit) در مؤسسه تحقیقاتی کلینگندال (Clingendael) بود.

این پژوهشگر، چند روز پس از آغاز حملات اسرائیل هشدار داد:

جنگ در غزه تمام پتانسیل‌های تبدیل به یک نسل‌کشی را دارد: وجود یک کابینه راست افراطی، ملتی آسیب‌دیده از «هولوکاست» که اکنون با یک عمل تروریستی مواجه شده و نیاز به واکنش دارد.

او پایان اکتبر مقاله‌ای منتشر کرد: «بیدار شوید. من این روند را می‌شناسم که به نسل‌کشی می انجامد.» او تنها نبود بلکه کمیسیون سازمان ملل و پژوهشگران نسل‌کشی از دیگر کشورها هم هشدار دادند.

مهم‌ترین نشانه‌های پیش‌بینی نسل‌کشی:

  • انسان‌زدایی (Dehumanization): استفاده رهبران سیاسی و نظامی اسرائیل (مانند وزیر دفاع گالانت) از عباراتی چون «حیوانات انسان‌نما» برای خطاب قرار دادن جمعیت فلسطینی.
  • تنبیه دسته‌جمعی (Collective Punishment): اعلام محاصره و مسئول دانستن «تمام نوار غزه». با قطع آب، برق، سوخت و سایر کالاها در نوار غزه شهروندان بی‌گناه را هدف قرار می‌دهد و کمبودهای موجود از سال ۲۰۰۷ را تشدید می‌کند. در ۱۳ اکتبر ارتش اسرائیل اعلام کرد یک میلیون فلسطینی ساکن شمال غزه به سمت جنوب کوچ کنند. تنها مسیر ممکن، صحرای سینا در مصر بود. اما دولت مصر به دلیل ترس از تکرار واقعه «نکبت» (آوارگی اجباری ۷۵۰ هزار فلسطینی در سال‌های ۱۹۴۷-۱۹۴۸) و نگرانی‌های امنیتی (ورود افراد مسلح، از جمله مبارزان حماس) تمایلی به همکاری برای پذیرفتن آوارگان جدید را نداشت. تا پایان اکتبر ۲۰۲۳، بمباران اسرائیل به غزه بیش از هشت هزار قربانی به همراه داشت.

کشتار کنونی بر بستر تاریخی تبعیض و اشغال طولانی مدت صورت می‌گیرد. درحالی‌که نیروی اشغالگر مسئولیت حفظ امنیت آن سرزمین و مردم آن را بر عهده دارد. این دیدگاه، مشروعیت اقدام‌های نظامی گسترده را تحت عنوان «دفاع از خود» زیر سؤال می‌برد.

حمایت یا سکوت جامعهٔ جهانی و ایجاد شکاف بین دولت‌ها:

علی‌رغم هشدارهای متخصصان، کمیسیون‌های سازمان ملل و دانشمندان نسل‌کشی، واکنش بین‌المللی، به ویژه امریکا و دولت‌های غربی به حمایت خود از دولت اسرائیل ادامه دادند. هلند که میزبان دیوان بین‌المللی دادگستری ICC است، به قطعنامه‌های شورای امنیت رای مخالف داد. سکوت متحدین، حتی پس از تأیید «احتمال بسیار بالای نسل‌کشی» توسط دیوان بین‌المللی دادگستری در فوریه ۲۰۲۴، نشان‌دهندهٔ شکست اخلاقی و سیاسی در اجرای تعهدات بین‌المللی در جلوگیری از نسل‌کشی است. در واکنش اقدام‌هایی هم از سوی جامعه مدنی صورت پذیرفت؛ علیه ارسال تسلیحات از هلند، توسط نهادهایی چون آکسفام نوویب پرونده جدیدی تشکیل شد تا دولت را به رعایت تعهداتش در قبال جنایات جنگی وادار سازد.

بازنگری رویدادهای تاریخی

رینکه فر کرک، روزنامه‌نگار و نویسنده، استدلال می‌کند که حمایت از اسرائیل، لزوماً ناشی از حس گناه اخلاقی محض نبود، بلکه عملکردی از ادامه یهودی‌ستیزی پنهان بود. به گفته او، صاحبان قدرت در اروپا علاقه‌ای به پذیرش مسئولیت بازگشت بازماندگان یا پس دادن اموال مصادره شده آن‌ها را نداشتند. بنابراین، ایده رفتن یهودیان به اسرائیل، به عنوان یک راه‌حل سیاسی و اجتماعی برای انتقال «مشکل» از اروپا بود.

درک جدید از قدرت نامتقارن کنشگران، به‌ویژه نسل جدید، رویدادها را از منظر برابری و عدالت جهانی تحلیل می‌کنند. آن‌ها درگیری را نه به عنوان جنگ بین دو کشور برابر، بلکه به عنوان جدال یک قدرت نظامی قوی (اسرائیل) علیه یک جمعیت تحت محاصره (فلسطینیان در غزه) می‌بینند. این درک از «قدرت نامتقارن» (Inequality of power) منجر به همدردی بیشتر با طرف ضعیف‌تر و انتقاد شدیدتر از سیاست‌های صهیونیستی شد. نقش محوری فشار مستقیم بر مراکز قدرت است مثل خواست تغییر قوانین یا سیاست‌های مشخص.

پارادوکس قربانی-متجاوز

شکل‌گیری اسرائیل واکنشی سیاسی به نسل‌کشی (هلوکاست) بود که هویت «قربانی» ناشی از ضعف مطلق را در حافظه جمعی خود ثبت کرده است. انتخاب استراتژی «بقا به هر قیمت» پاسخ پیچیده به این سیر تاریخی است. آنها استدلال می‌کنند که قدرت نظامی برتر در منطقه‌، نه تنها راه تضمین امنیت ملی بلکه حمایت از یهودیان جهان است. می‌گویند «قدرت ما در سرعت و قساوت ماست»، که بازتاب گفته هیتلر در سال ۱۹۳۹ است. دولت این کشور پس از گذشت ۸۰ سال از فاجعه، همچنان از «اسطوره قربانی بودن» برای کسب مشروعیت اخلاقی اقدام‌های نظامی خود استفاده می‌کند. نتانیاهو برای توجیه دشمنی تاریخی با فلسطینی‌ها، در سال ۲۰۱۵ مدعی شد که «هیتلر نمی‌خواست یهودیان را از بین ببرد، این مفتی بیت‌المقدس بود که در دیداری با هیتلر، در سال ۱۹۴۱، الهام‌بخش راه حل نهایی بود.»

متخصصان هشدار می‌دهند که عدم التیام و ترمیم زخم‌های عمیق قربانیان، بازتولید چرخه تبدیل قربانی به ستم‌گر را در پی خواهد داشت. ترومای التیام‌نیافته و اشتیاق انتقام به نسل‌های بعدی منتقل می‌شوند. فرد یا گروه ستم‌دیده پس از کسب قدرت، از ابزارهای عاملان تروما، برای «تصفیه‌حساب تاریخی» استفاده می‌کنند.

به همین دلیل، گسترش جنبش‌های صلح گسترده در منطقه، بر اساس همدلی و نقد درونی سازنده برای گسستن چرخه معیوب خشونت ضروری است.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.