«نان» یا «موشک»: سیاست رسمی حکومت در سال بلوا
علی رسولی ـ دغدغه «مردم در خیابان» «بقا» است و دلمشغولی نظام و مردمِ جمهوری اسلامی، «بقای نظام». هر دو طرف ماجرا برای بقا تلاش میکنند ولی صحنههای بزرگ، بیلبوردها، بلندگوها و امواج تلویزیونی تنها دغدغه دومی را بازتاب میدهند.

رونمایی از مجسمه شاپور ساسانی در میدان انقلاب تهران- فارس
«(کشور) از لحاظ نظامی باید جلو برود که به توفیق الهی نظامیان ما شب و روز کار میکنند و تلاش میکنند و انشاءالله جلوتر از این هم خواهد رفت.»
این بخشی از سخنرانی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در روز ۱۲ آبان بود. یک سخنرانی به کلی سیاسی که خطوط محوری تصمیم نظام را در وضعیت «نه جنگ و نه صلح» با آمریکا و اسرائیل روشن میکرد.
ایران پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و تشدید فشارهای تحریمی پس از فعال شدن مکانیسم ماشه درگیر دو بحران همزمان است: اقتصاد و احیای بازدارندگی. در سخنرانی روز ۱۲ آبان رهبر جمهوری اسلامی حتی یک کلمه هم به موضوع اقتصاد و برنامهریزی برای آن اشارهای نشد.
خامنهای در سخنرانیاش علاج مخمصه کنونی نظام را در «قویشدن» دانست و بلافاصله آن را به قدرت نظامی متصل کرد و گفت نظامیها با قوت کارشان را میکنند.
او در این سخنرانی این پالس را به داخل و خارج داد که از نظر او بحران ورشکستگی آب و برق و گاز و تورم و فرونشست و آلودگی هوا در حدی نیست که بتواند گلوی جمهوری اسلامی را بفشارد و آن را خفه کند. او بی آنکه نامی از این بحرانها بیاورد صرفا آنها را اموری خواند مربوط به دولت و بی ارتباط مستقیم به جایگاه رهبری و قاعدتا «دولت در بخشهای مختلفِ مربوط به خودش» برود کارش را انجام بدهد.
از دید رهبر جمهوری اسلامی معنای «قوت و قدرت» در وضع کنونی، «نظامی» است و اقتدار نظام هنوز در رد دود موشکها در آسمان نمایش داده میشود.
صحنه اول: آنکه بر در میکوبد شباهنگام
در ماههای اخیر، هر روز یک خبر از بحران اقتصادی در ایران منتشر میشود: تورم بالای ۴۵ درصد، گزارشهای رسمی از ۲۴ میلیون نفر در فقر مطلق، هشدار درباره ورشکستگی صنعت برق و آب، و خشکسالی بیسابقهای که حتی مقامات مجبور شدهاند واژه «فاجعه» را در توصیف آن به کار ببرند. مسعود پزشکیان از جیرهبندی آب در تهران از آذرماه میگوید و حتی تخلیه پایتخت را در صورت نباریدن باران منتفی نمیداند.
تخلیه پایتخت؟ به کجا؟ با کدام پول و امکانات؟ جمعیت چند میلیونی تخلیه شده از پایتخت از کجا بیاورند شکمشان را سیر کنند؟
جمهوری اسلامی برای این سوالات پاسخی ندارد. مدتها است که کار مقامهای جمهوری اسلامی «توصیف بحران» است. «راهحل برای بحران» یا «توان حل بحران» در هیچ سطحی دیده نمیشود. نه در دولت و نه حتی در سخنرانیهای بیخاصیت نمایندگان در مجلس شورای اسلامی. کار به جایی رسیده که حتی «وعده حل بحران» هم نمیدهند. امید واهی دادن هم شاید گروهی را دلگرم میکرد ولی دشواری وضع به شکلی است که کسی در جمهوری اسلامی حوصله همین کار عبث را هم ندارد.
مجید میر لطیفی که مدرس اقتصاد است در رسانههای رسمی نظام از این میگوید که گوشت و مرغ که جای خود دارد تا چند ماه دیگر حتی نان و ماست هم از عموم مردم دریغ میشود. نه اینکه نباشد بلکه دیگر پولی در بساط مردم نیست که بتوانند غذا بخرند.
همزمان، رسانههای نزدیک به سپاه و فرماندهان نظامی، پیدرپی از «ضرورت افزایش بودجه دفاعی»، «خریدهای بزرگ تسلیحاتی» و «تولید نسل جدید موشکهای بالستیک» سخن میگویند.
سالار ولایت مدار (سردار سالار آبنوش)، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی میگوید مجلس و کمیسیون امنیت ملی فهمیده که علاج در «تقویت بنیه دفاعی و امنیتی کشور در شرایط حساس کنونی منطقه» است. او نتیجه میگیرد که «کمیسیون و به طور مشخص کمیته دفاعی آن، برنامهریزی دقیقی برای اعمال افزایش قابل ملاحظهای در بودجه نظامی ایران در جریان بررسی و تدوین قانون بودجه سال آینده دارد».
پول محدود جمهوری اسلامی باید صرف چه بشود؟ برای سالار ولایتمدار، مجلس شورای اسلامی، سپاه پاسداران و لابد رهبر جمهوری اسلامی پاسخ روشن است.
ولایتمدار میگوید که مجلس طرح جامعی برای «تقویت بنیه دفاعی کشور بهویژه در ابعاد امنیت مرزی، اطلاعاتی، و همچنین بخش انتظامی و امنیتی داخلی» دارد و این «یک اولویت» برای آنها است تا «توان بازدارندگی و واکنش سریع نیروهای مسلح به بالاترین سطح خود برسد».
در همین خبر آمده که کمیته دفاعی مجلس هماکنون در حال انجام نیازسنجیهای فنی و عملیاتی گستردهای است تا تمامی خلاءهای موجود در تجهیزات، آموزش، و زیرساختهای بخش دفاعی، امنیتی و انتظامی کشور شناسایی و با تخصیص بودجه مقتضی در لایحه بودجه آتی، به صورت کامل مرتفع و تامین شوند.
شاید برای ناظر بیرونی هنوز روشن نشده باشد که روزهای آینده چطور خواهد گذشت ولی برای اصحاب قدرت در جمهوری اسلامی وضع روشن است: نظام را غرش موشکهایش بیمه میکند.
این دو تصویر از یک جامعه، بهشدت متضادند. گویی دو جهان و دو روایت در یک کشور جریان دارد.
صحنه دوم: دولت، اقتصاد و کاسه چهکنم
چند صد متر آنطرفتر از مجلس شورای اسلامی، در جلسه دولت، وزرا و رئیس دولت از دنیای دیگری سخن میگویند. وزیر اقتصاد از کسری بودجه و تلاش برای علاج آن میگوید. وزیر جهاد کشاورزی میگوید ارز به واردکنندگان برنج به نرخ ۲۸ هزار تومانی دادهایم ولی یا برنجی نیاوردهاند یا آن را به نرخ آزاد میفروشند. وزیر نیرو از خشکسالی و دعا برای بارش باران میگوید. معاون اجرایی پزشکیان از سهنرخی شدن بنزین سخن میگوید و خبر مصوبه سران قوا برای افزایش قیمت بنزین را تلویجا تایید میکند.
کشوری که در اقتصاد نمیتواند «سر پا بماند»، چگونه میتواند جنگ احتمالی را مدیریت کند؟ این مسالهای است که خامنهای در سخنرانیاش یافتن پاسخ برای آن را به زمین دولت شوت کرده است. آنچه به او ربط دارد فعلا قوای نظامی است.
صحنه سوم: خیابان و بقا
نمایش قدرت به تمامی در جریان است. در وسط میدان انقلاب، از مجسمه زانو زدن امپراتوران رومی در برابر شاپور ساسانی رونمایی میشود. با این وعده: دوباره در برابر ایران زانو میزنید.
چه کسی قرار است زانو بزند؟ اسرائیل؟ آمریکا؟ اروپا؟ مشخص نیست. در جنگ شکست خواهند خورد یا در اقتصاد؟ آن هم روشن نیست. ترکیبی از تراژدی و کمدی روی صحنه رفته است. شاید کمدی سیاه. حال و روز رهگذران میدان انقلاب با مجسمه تازه نصب شده نسبتی ندارد. «مردم جمهوری اسلامی» با «مردمی که در ایران زندگی میکنند» به شکل دراماتیکی متفاوت شده است.
دغدغه «مردم در خیابان» «بقا» است و دلمشغولی نظام و مردمِ جمهوری اسلامی، «بقای نظام». هر دو طرف ماجرا برای بقا تلاش میکنند ولی صحنههای بزرگ، بیلبوردها، بلندگوها و امواج تلویزیونی تنها دغدغه دومی را بازتاب میدهند.
صحنه چهارم: آخرالزمان جمهوری اسلامی
در جلسات اتاق فکر نزدیک به سپاه، تحلیلگران از عبارتی استفاده میکنند که بارها در رسانهها تکرار شده:
«احیای موازنه با اسرائیل فقط با قدرت موشکی ممکن است.»
ترجیح نظام هم مشخص است:
اگر قرار بر انتخاب باشد، موشک بر نان اولویت دارد.
این دوگانهای است که «حکمرانی» را فلج کرده ولی «نظام» آن را دوای درد میداند.
نظامیها قدرت قابل ملاحظهای در ساختار نظام دارند. از همه مهمتر رهبر جمهوری اسلامی یار و یاور همیشه مومن آنها است. تناسب قدرت در ساختار جمهوری اسلامی به ما میگوید که منابع محدود صرف چه خواهد شد؛ وقتی اولویتبندی بودجه نه محصول فرآیند کارشناسی، بلکه نسبت قوای درون نظام باشد، پیروز میدان از هماکنون مشخص است: سپاه.
«تقویت قوای نظامی و تعویق مساله نان» تصمیم کنونی نظام است مگر آنکه سیلی واقعیت وضع را عوض کند. در این میانه، جامعه هر روز فقیرتر میشود و بیلبوردهای موشکی هر روز بزرگتر.
با این حال، این جمله در گوش برخی در درون نظام تکرار میشود: نه آنقدر منابع هست که اقتصاد را نجات دهیم، نه آنقدر توان هست که بازدارندگی احیا شود و هراس از جنگ را رفع کند.
وقتی حکومتی نتواند «حکمرانی» کند، «واقعیت» بهجای او تصمیم میگیرد؛ و واقعیت، بیرحم است.




نظرها
نظری وجود ندارد.