«غرور غزه»: روایتی از صمود در دل ویرانی
نگاهی به کتاب جدید «غرور غزه» نوشته مانوئل درور که به خلاقیت، ابتکار، شجاعت و دیگر کیفیتهای غرورآفرینی میپردازد که به مردم غزه امکان داده است دههها در برابر ستم و محاصره ایستادگی کنند. نویسنده ما را دعوت میکند تا غزه را از منظری دیگر بنگریم؛ از منظر صمود به معنای ایستادگی، پایداری، استقامت و «نپذیرفتن محو شدن» و با روزنامهنگاران، صیادان، درمانگران، کشاورزان و دیگر چهرههای آن آشنا شویم.

مانوئل درور، غرور غزه، انتشارات تر-د-فو، ۲۰۲۵
غزه، در روایتهای غالب جهانی، اغلب به مثابه سرزمینی از ویرانی و مرگ تصویر میشود؛ جغرافیایی که در آن آمار کشتهها بر چهرهها سایه میافکند و تخریب و آوار جای انسان و تاریخ را میگیرد. اما «غرور غزه» اثر امانوئل درور، کتابی است که از دل این تاریکی، تصویری دیگر بیرون میکشد؛ تصویری از زندگی، خلق، دانش، امید و مقاومتی که ریشههایش بسیار عمیقتر از روایت رسانهای «قربانیساز» است. این کتاب نه درباره مرگ، بلکه درباره زندگی در برابر مرگ است؛ نه درباره انکار انسانیت، بلکه درباره بازگرداندن چهرهها، نامها و کرامت به مردمانی که دهههاست در معرض استعمار، محاصره و جنگ زیستهاند.
درور نه میخواهد یک تحلیل سیاسی صرف ارائه دهد، نه قصد دارد رخدادهای جنگی را شرح دهد و نه بر مصائب و رنجها تمرکز کند. پروژه او باز کردن راهی است از دل درک رایج: نشان دادن غزه آنگونه که هست؛ سرزمینی سرشار از نوآوری، استعداد، زیبایی، فرهنگ، سرزندگی و مقاومتی چندلایه در برابر ارادهای که میخواهد آن را پاک کند.
امانوئل درور نویسنده، پژوهشگر، روزنامهنگار موسیقی و فعال سیاسی انترناسیونالیست است. او عضو کمیسیون بینالمللی اتحادیه سندیکایی «سولیدر» است و از جمله در هماهنگی فعالیتهای همبستگی و اطلاعرسانی درباره فلسطین فعال است. همچنین در کارزار بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل و نیز در کلکتیوهایی مانند «هنرمندان برای فلسطین» نقش دارد.
صمود: ارادهای برای زیستن، خلق کردن و ناپدید نشدن
اگر کتاب «غرور غزه» یک نقطه ثقل داشته باشد، آن مفهوم «صمود» است؛ برگرفته از ریشه عربی صمد، صمود به معنای ایستادگی، پایداری، استقامت و «نپذیرفتن محو شدن».
مقاومت صرفاً مسلحانه یا صرفاً سیاسی نیست؛ بلکه از طریق ماندن، ساختن، آفریدن و نپذیرفتن نابودی رخ میدهد. صمود در اینجا معرف نوعی سوژگی جمعی است؛ گونهای ایستادگی در سطح نفس کشیدن، درس خواندن، آشپزی کردن، بچهدار شدن، شعر گفتن، موسیقی نواختن یا ساختن گوشی پزشکی با چاپگر سهبعدی.
درور با مثالهای دقیق و انضمامی نشان میدهد که روحیه صمود در زندگی روزمره مردم غزه جریان دارد: از ورزشکاران معلولی که در میان آوار تمرین میکنند تا پزشکانی که در محاصره با حداقل ابزار و حداکثر خلاقیت جان نجات میدهند؛ از مهندسان جوانی که شیوههای نوین آبیاری هیدروپونیک را در محیطهای بسته آزمایش میکنند تا آشپزانی که با مواد اولیه اندک، خوراکهای سنتی را زنده نگه میدارند.
هنرمندان غزه نیز میان جنگ و محاصره جشنوارهها، بینالها و نمایشگاههای هنری برگزار میکنند: بینال هنر دیرالبلح در سال ۲۰۲۴، یا جشنواره بینالمللی سینمای زنان در پاییز ۲۰۲۵، تنها دو هفته پس از اعلام آتشبس. این رویدادها «نشانه حیات»اند؛ مقاومت فرهنگی در برابر ارادهای که زندگی را حذف میکند.
سالها پیشفرض اسرائیلیها این بود که فلسطینیها سوژهای ناتوان از تعیین سرنوشتاند؛ اما مردم غزه نشان دادهاند که اراده میتواند برنامههای قدرتهای جهانی را متوقف کند. آنان پس از هر جنگ، هر قتلعام و هر تبعید، از نو برمیخیزند و سنگبهسنگ این خاک کوچک را بازسازی میکنند. غزه، با جمعیتی که سهچهارم آن را پناهندگان ۱۹۴۸ تشکیل میدهند، امروز به الگویی جهانی از «مقاومت فرهنگی» و «خلاقیت تحت محاصره» بدل شده است.
درور میپرسد: در جهانی گرفتار بحرانهای اقلیمی، جنگها و فروپاشیهای اجتماعی، آیا ما آماده زیستن در شرایط دشوار هستیم؟
او صمود را نه صرفاً مفهومی فلسطینی، بلکه منبع الهامی جهانی میداند: الگویی برای زیستن در بحران و مقاومت در برابر نیروهای تهدیدکننده زندگی.
غزه درون فلسطین، فلسطین درون غزه: از پزشکان و شاعران تا کشاورزان و صیادان
یکی از نقاط قوت کتاب، تمرکز بر زندگی همه طبقات اجتماعی است. درور همانقدر که از پزشکان، مهندسان، استادان و روزنامهنگاران و در یک کلام بهاصطلاح نخبگان سخن میگوید، درباره کشاورزان، ماهیگیران، کارگران، آشپزان و زنان خانهدار نیز مینویسد. هدف او بازگرداندن چهره انسانی به مردمی است که استعمار میکوشد آنان را «قابل کشتن» و بیچهره نشان دهد؛ و نیز فرو ریختن کلیشه غزه به عنوان سرزمینی یکدست یا بیفرهنگ.
غزه یکی از باسوادترین جوامع جهان است؛ تعداد دانشجویان پزشکی و مهندسیاش از بسیاری کشورهای غربی، از جمله فرانسه، بیشتر است. این تحصیلکردگی محدود به طبقات متوسط نیست؛ بلکه بخشی از پیکره اجتماعی و همان صمود جمعی است.
درور توضیح میدهد که غزه را نمیتوان از بدنۀ فلسطین جدا کرد. از دوران باستان تا امروز، غزه بخشی جداییناپذیر از فلسطین بوده و ویژگیهای کنونیاش محصول شرایط مدرناند: موج پناهندگان ۱۹۴۸، دههها محاصره و جنگهای تکرارشونده.
روایت غزه معاصر از دوران قیمومت بریتانیا آغاز میشود. در ۱۹۱۷، بیانیه بالفور ایده «خانه ملی یهود» را در فلسطین اعلام کرد. شورش بزرگ ۱۹۳۶–۱۹۳۹ آن را متوقف نکرد. با خروج بریتانیا و جنگ ۱۹۴۸، جغرافیای فلسطین ـ از جمله غزه ـ به شکلی تراژیک دگرگون شد.
«نوار غزه» محصول ۱۹۴۸ است؛ یک محصول اسرائیلی. پیش از آن، «نواری» در کار نبود؛ منطقه گستردهتری وجود داشت که اسرائیل بخش اعظم آن را اشغال کرد. ۴۹ روستا ویران شد و موج عظیمی از آوارگی رخ داد. تنها ۳۶۵ کیلومتر مربع باقی ماند؛ جغرافیایی باریکی در ساحل مدیترانه تحت کنترل مصر. جمعیت غزه ناگهان سه برابر شد و بسیاری از مردم عمدتاً در اردوگاههای پناهندگان ساکن شدند.
از دهه ۱۹۵۰، اسرائیل با شهرکسازی و محاصره ساختاری، کنترل این نوار را تنگتر کرد. از سوی دیگر اما، مردم غزه مبارزه برای بازگشت و مقاومت را ادامه دادند.
درور یادآور میشود که جامعه غزه یکدست نیست: اسلامگرایان، ملیگرایان، چپگرایان، لیبرالها، مسیحیان، شیعیان، سنیها و طبقات مختلف کنار هم ساختاری زنده و پیچیده پدید آوردهاند. تقلیل غزه به یک گروه ـ مثلاً اسلامگرایان ـ ترفندی استعماری است. فشارهای ساختاری استعمار و تخریب جامعه مدنی، شکاف میان «بومی» و «پناهنده» را کاهش داده و وحدتی مبتنی بر تجربه مشترک سرکوب و مقاومت ایجاد کرده است.
محاصره، قتلعام، انسانزدایی، نابودی حافظه جمعی، سلب حق سوگواری و غیرقابلسکونتسازی این سرزمین، صمود مردم غزه را از میان نبرده است. و این تاریخ همچنان ادامه دارد.





نظرها
نظری وجود ندارد.