ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بازگشت به سحرگاه خونین ۲۳ خرداد؛ ایران چگونه اسرائیل را ارزیابی می‌کند؟

علی رسولی ـ پس از جنگ ۱۲روزه و «توقف درگیری» بدون آتش‌بس رسمی، در تهران تصویری در حال غلبه است که طرف مقابل را در وضعیت «آماده‌سازی برای جنگ» و برنامه اسرائیل و آمریکا را حرکت به‌سمت فروپاشی نظام و حمله به «قلب محور مقاومت» می‌بیند.

پنج ماه بعد از جنگ ۱۲روزه خرداد و تیر ۱۴۰۴، در تهران هنوز کسی این وضعیت را «آتش‌بس» نمی‌نامد؛ ادبیات رسمی بیشتر از «توقف درگیری» حرف می‌زند. در سطح راهبردی، این همان وضعیتی است که در ادبیات علی‌ خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی از آن با عنوان «نه جنگ و نه صلح» یاد می‌شود؛ وضعیتی تعلیقی که نه بازگشت به قبل از ۲۳ خرداد است و نه آغاز یک جنگ تمام‌عیار جدید، اما همه بازیگران را در آماده‌باش دائمی نگه می‌دارد.

در چند روز گذشته اما کفه ترازو به سمت وضعیتی دیگر سنگین شده است: وضعیت «نه صلح و احتمالا جنگ». یک مرحله بالاتر از وضعیتی که طرف ایرانی صلح و جنگ را هم‌وزن می‌بیند. وضعیتی که بروز جنگ را بیشتر از صلح محتمل می‌بیند.

نشانه‌های یک وضعیت غیرعادی در تهران

نشانه‌های «غیرعادی بودن» وضعیت در تهران فقط محدود به مسائل امنیتی نیست و حتی اقتصاد هم منتظر «یک صدای مهیب» است. برنامه دیدارهای عمومی و سخنرانی‌های رهبر جمهوری اسلامی همچنان محدودتر از الگوی معمول روزهای قبل از جنگ است و بخش مهمی از جلسات او، به‌جای سخنرانی‌های پرجمعیت، به دیدارهای محدود با فرماندهان و مسئولان سیاسی و نظامی اختصاص یافته است؛ امری که می‌توان از آن به‌عنوان نشانه‌ای از تداوم «شرایط جنگی بالقوه» یاد کرد.

در چنین وضعی است که سخنان عجیب اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی معنادار می‌شود. خطیب شنبه اول آذر در جلسه شورای تامین استان کهگیلویه و بویراحمد، خامنه‌ای را «عمود و محور» جمهوری اسلامی خواند و گفت:

دشمن تلاش می‌کند که رهبری را هدف قرار دهد... گاهی با ترور و گاهی با هجمه‌های خصمانه‌ای که امروز احیانا در درون کشور هم به آن می‌پردازند.

در سطح نظامی هم حساسیت نسبت به ریسک‌ها بیشتر شده است. نمونه‌ای از این فضا، واکنش انتقادی برخی کانال‌ها و رسانه‌های نزدیک به سپاه به سفر همزمان محمد پاکپور و علیرضا تنگسیری، فرمانده کل و فرمانده نیروی دریایی سپاه، به بندرعباس و بازدید مشترک از پروژه پالایشگاهی «مهر خلیج‌فارس» در روزهای اخیر بود؛ منتقدان می‌گفتند در شرایطی که تاسیسات انرژی و فرماندهان ارشد در فهرست تهدید اسرائیل هستند، تمرکز این حد از فرماندهی در یک نقطه، ریسک امنیتی غیرضروری ایجاد می‌کند.

این حساسیت‌ها را باید در پرتو ارزیابی جدید تهران از رفتار اسرائیل دید؛ ارزیابی‌ای که دیگر بر فرض «مهارپذیری» طرف مقابل استوار نیست، بلکه اسرائیل را بازیگری می‌بیند که بعد از جنگ ۱۲روزه، هدفش را «زدن منبع تهدید» در داخل ایران و شاخه‌هایش در لبنان، سوریه، عراق و یمن تعریف کرده است.

توییت عربی لاریجانی؛ وداع با راهبرد «کاهش تنش»؟

در تهران فقط خامنه‌ای نیست که گفتن از او مصداق «حدیث حاضرِ غایب» شده است. اجزای دیگر نظام هم یا غیرعادی رفتار می‌کنند یا غیرعادی سخن می‌گویند. نمونه‌اش توییت عربی علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، بعد از ترور هيثم علی طباطبایی در ضاحیه بیروت در روز یکشنبه ۲۳ نوامبر.

لاریجانی در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس متنی به زبان عربی (و نه فارسی و انگلیسی) منتشر کرد و این ترور را ماجرایی دانست که نشان می‌دهد «راهی جز مقابله با این رژیم جعلی باقی نمانده است» و از ضرورت تغییر رویکرد در برابر اسرائیل گفت.

چه رویکردی باید تغییر کند؟ رویکرد ضربه غیرمستقیم؟ رویکرد مهار؟ رویکرد تنش کنترل‌شده؟

و به سمت چه رویکرد جدیدی بلغزد؟ رویارویی مستقیم تهران با تل‌آویو؟ یا ضربه انتقامی از یمن و بغداد و بیروت؟  

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

اهمیت این موضع در دو نکته است: نخست این‌که از زبان چهره‌ای بیان می‌شود که به دلیل ناتوانی مسعود پزشکیان، عملا در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی برای راهبرد امنیتی جمهوری اسلامی در صندلی دوم بعد از رهبر جمهوری اسلامی نشسته است. دوم این‌که این پیام فقط به زبان عربی منتشر شده است؛ انگار مخاطب اصلی آن نه افکار عمومی داخلی، بلکه متحدان و مخاطبان عربی محور مقاومت هستند.

ترور نفر دوم حزب‌الله لبنان و مسئول شاخه نظامی این گروه ریسک از بین رفتن آتش‌بس شکننده در لبنان را به همراه داشت ولی اسرائیل در انجامش تردیدی به خود راه نداد. چنین رویدادی در تهران این گونه فهمیده می‌شود: وضعیت پیش از حمله به ایران دوباره احیا شده است؛ وارد آوردن ضربات بزرگ و شوک‌آور به مهم‌ترین نیروی برون‌مرزی جمهوری اسلامی یعنی حزب‌الله و فلج کردن آن و سپس حمله به تهران.

چیزی شبیه به ترور فواد شکر، حسن نصرالله، هاشم صفی‌الدین و دیگر سران شاخه نظامی حزب‌الله در اکتبر سال پیش. ضرباتی که متعاقب آن با سقوط بشار اسد در سوریه، اتوبان هوایی تل‌آویو به سمت تهران را باز کرد.

راه واشنگتن از قدس می‌گذرد

در همین فضا، مصاحبه‌های اخیر عباس عراقچی، وزیر خارجه، تکه دیگری از پازل ارزیابی تهران از اسرائیل و آمریکا را روشن می‌کند. او در گفت‌وگویی تفصیلی درباره جنگ ۱۲روزه و تحولات بعد از آن، روایت کرده که چگونه در ماه‌های پیش از جنگ، واشنگتن از طریق کانال‌های محرمانه، از جمله نامه‌ای که دونالد ترامپ به رهبر جمهوری اسلامی فرستاد، دو گزینه روی میز گذاشته بود: یا تعطیلی عملی برنامه هسته‌ای و موشکی و پذیرش «غنی‌سازی صفر»، یا مواجهه نظامی.

عراقچی همچنین به مذاکرات پس از جنگ اشاره کرده و گفته است که استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ، پیش از سفر او به نیویورک برای چانه‌زنی درباره فعال نشدن مکانیسم ماشه، پیامی «دقیقه نودی» به او داده بود: برای آنکه با من جلسه داشته باشی باید شروط آمریکا را قبل از آن بپذیری.

چه شروطی؟ عراقچی در آن مصاحبه از شروط سخن نمی‌گوید ولی در همان ماه سپتامبر که عراقچی سفری ناموفق به نیویورک داشت گفته شد که شرط آمریکا توقف رسمی غنی‌سازی و انتقال تمام مواد غنی‌شده ایران، از جمله ذخایر ۶۰ درصدی به خاک آمریکا و محدودیت ۵۰۰ کیلومتری بر برد موشک‌ها است.

عراقچی در مصاحبه اخیرش گفت که این پیشنهاد «نه مذاکره، بلکه دیکته یک تسلیم» بود و تهران آن را رد کرد.

در روایت عراقچی، جنگ ۱۲روزه و قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس علیه ایران حلقه‌های یک زنجیرند: آمریکا از نظر تهران همزمان با تهدید به حملات بیشتر علیه تاسیسات هسته‌ای و فشار حقوقی و فنی در آژانس، در پی آن است که برنامه هسته‌ای و موشکی ایران را به سطحی برگرداند که دیگر تهدیدی واقعی برای اسرائیل و آمریکا نباشد.

اگر بر اساس محاسبات جمهوری اسلامی، برنامه آمریکا و اسرائیل جلو آمدن تا همین حد باشد شاید جمهوری اسلامی با درد و اندوه بسیار بتواند آن را به شکلی هضم کند. همیشه می‌توان «صلح حسنی» را از صندوقچه بیرون آورد. اما در جای‌جای صحبت‌های عراقچی و دیگر مقام‌های ارشد نظام این پیام شنیده می‌شود: به این حد هم قناعت نخواهد کرد و بعد از موشکی و هسته‌ای به سراغ اصل نظام خواهند آمد.

این تحولات در حالی رخ داده است که یک خط خبری ثابت در رسانه‌ها از «مذاکرات پنهانی میان آمریکا و ایران» حرف می‌زند. حتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در مراسم استقبال از ولیعهد سعودی در کاخ سفید گفت که مذاکراتی با ایران در جریان است و ممکن است به توافق‌هایی منتهی شود.

اما روایت عباس عراقچی در تهران و توضیح شیوه فشار آمریکا پیش و پس از جنگ ۱۲روزه، تا حد زیادی این تصویر را زیر سوال می‌برد و نشان می‌دهد از نگاه تهران، مذاکراتی که جمهوری اسلامی بتواند خروجی آن را به‌عنوان یک «موفقیت» یا چشم‌انداز یک «توافق قابل‌قبول» ارزیابی کند، عملا در جریان نیست.

گیر کار در کجا است؟ از دریچه چشم تهران، اسرائیل فقط یک بازیگر منطقه‌ای نیست؛ بلکه موتور محرک سیاست آمریکا در پرونده هسته‌ای و امنیتی ایران است. توافق توقف تنش با آمریکا می‌خواهید؟ بدون اسرائیل نمی‌شود.

جمهوری اسلامی مدتی است به این نتیجه رسیده است که لاجرم راه واشنگتن از قدس می‌گذرد و بازگشت به پیش از سحرگاه ۲۳ خرداد بدون همراهی اسرائیل ناممکن است. ولی فعلا راه‌ قدس بسته است. مدلی از توافق که حتی در سطح «سازگاری دوفاکتوی جمهوری اسلامی و اسرائیل» باشد روی میز نیست. تهران حتما می‌خواهد این «مدل سازگاری» با حفظ عناصر قدرتش باشد. تل‌آویو همان عناصر را موجد ناسازگاری کنونی می‌داند. چطور باید به مدلی برای حل این نامعادله رسید؟ بازیگران ایده‌ای در موردش ندارند. دست‌کم اگر بنا باشد سر میز مذاکره و بدون تغییرات رادیکال چنین مدلی پیاده شود.

«بازگشت به فردای ۷ اکتبر» یا سحرگاه ۲۳ خرداد

شاید مجموعه توییت‌های مهدی محمدی، مشاور سیاسی رئیس مجلس، در هفته گذشته تصویری نسبتا شفاف از جمع‌بندی درون‌حاکمیتی ارائه کند.

او دو هفته پیش از ترور هیثم علی طباطبایی در بیروت نوشت:

گویی دوباره در حال بازگشت به فردای ۷ اکتبر هستیم. دشمن تصمیم به تهاجم دوباره به کل محور گرفته و متقابلا باید تصمیم گرفت چقدر ریسک‌پذیر و غیرقابل‌محاسبه خواهیم بود و منازعه را تا چه حد وجودی خواهیم دید.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

پس از ترور هیثم علی طباطبایی او با یاد‌آوری توییت قبلی‌اش نوشت که آن لحظه فرا رسیده است؛ لحظه ضربه به محور مقاومت مشابه آنچه پس از ۷ اکتبر اتفاق افتاد.

او پیش از این هم در هفته گذشته نوشته بود که «مدت‌هاست این جمع‌بندی کم‌وبیش اجماعی در میان تصمیم‌گیران ایران وجود دارد که آمریکا و رژیم اسرائیل در اندیشه فروپاشی ایران هستند و کسی در واشنگتن تمایلی به یک مذاکره و توافق واقعی ندارد» و اضافه کرده بود که تجربه جنگ نشان داده «باید برای رویارویی آماده بود و شانسی برای توافق با آمریکایی که اسرائیل آن را هدایت می‌کند وجود ندارد.»

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

او درباره عربستان و تلاش‌های میانجی‌گرانه‌اش نیز نوشت که آزمون چندماهه رابطه با ریاض، با توجه به آنچه در یمن، سوریه و به‌ویژه لبنان رخ داده، «ناامیدکننده» بوده و آمریکا در حال معماری مجموعه‌ای از توافقات منطقه‌ای است که هدف آن «مقاومت‌زدایی کامل و تضمین برتری اسرائیل» است. از این منظر، به‌گفته او، سعودی «نمی‌تواند میانجی بین ایران و آمریکا باشد».

محمدی در بندهای پایانی رشته توییت، بحث درباره «مذاکره یا عدم مذاکره» در فضای داخلی را عمدتا یک «پروژه دوقطبی‌ساز» می‌خواند و می‌گوید برای کسانی که باید تصمیم بگیرند، موضوع روشن است: وقتی آمریکا و اسرائیل برای «حمله بعدی» آماده می‌شوند، انرژی ایران باید صرف آماده‌سازی برای جنگ شود، نه مذاکراتی که هدفشان «خارج کردن مواد از ایران و تکمیل حفره‌های اطلاعاتی برای جنگ» است.

ارزیابی جدید از ریسک‌های جدید

ترکیب این سه سطح یعنی فضای تعلیقی «وضعیت پیشاجنگی» در داخل، روایت عراقچی از «گزینه‌های صفر و یک» آمریکا و خوانش عقل‌های منفصل سران نظام از هدف نهایی اسرائیل و آمریکا، نشان می‌دهد ارزیابی جدید تهران از اسرائیل، نسبت به بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (حمله حماس) و حتی قبل از جنگ ۱۲روزه، سخت‌تر و بدبینانه‌تر شده است.

در این تصویر، اسرائیل دیگر صرفا دشمنی نیست که بتوان او را با «بازی هزینه‌ساز» در غزه، لبنان، سوریه و یمن مشغول و مهار کرد، بلکه بازیگری است که به‌همراه آمریکا، در پی «حذف ظرفیت تهدید» ایران در داخل و خارج مرزهاست؛ از تاسیسات هسته‌ای گرفته تا شبکه‌های نیابتی و البته «عمود خیمه نظام».

در وضع کنونی وقتی جمهوری اسلامی از «بازگشت به ۷ اکتبر» سخن می‌گوید یعنی خود را در شامگاه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ فرض می‌کند. شامگاهی که به سحرگاه خونین ۲۳ خرداد پیوند خورد.

در چنین افقی، پرسش اصلی در تهران دیگر این نیست که «چگونه تنش را کاهش دهیم تا اسرائیل حمله نکند»، بلکه این است که «در جنگ بعدی، چقدر می‌توانیم ریسک‌پذیر و غیرقابل‌محاسبه باشیم»؛ پرسشی که پاسخ آن، هم سطح مواجهه با اسرائیل را تعیین خواهد کرد، هم سرنوشت تعامل تهران با واشنگتن و متحدانش را.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.