ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
USD EUR / All

استراتژی امنیت ملی ترامپ: گزینه‌های پیش روی ایران «چکش نیمه‌شب» یا «غرق شدن در حاشیه جهان» است

علی رسولی - ایران در این نظم جدید آمریکایی، نه شریک است و نه دشمن محوری؛ بلکه بازیگری است که اگر تهدیدی مستقیم ایجاد کند، «چکش نیمه‌شب» بر سرش فرود خواهد آمد و اگر چنین نکند، در حاشیه نظم جهانی رها خواهد شد.

روز جمعه ۵ دسامبر/ ۱۴ آذر، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا ، از استراتژی امنیت ملی کشورش رونمایی کرد که نشان‌دهنده یک تغییر اساسی در سیاست خارجی ایالات متحده است. نسخه پی‌دی‌اف این سند ۲۹ صفحه‌ای را در اینجا می‌توانید ببینید. اگر از زاویه جمهوری اسلامی به مثابه نظام حاکم بر ایران بخواهیم خلاصه‌ای برای این سند بنویسیم، شروعش چنین عبارتی خواهد بود: پر از خبرهای بد است.

روسای جمهور آمریکا معمولا در طول دوره ریاست جمهوری خود در کاخ سفید یک «استراتژی امنیت ملی» منتشر می‌کنند. استراتژی پیشین که توسط جو بایدن در سال ۲۰۲۲ منتشر شد، حفظ برتری رقابتی در برابر چین و در عین حال مهار روسیه را که «خطرناک» توصیف شده بود، در اولویت قرار می‌داد.

با انتشار سند جدید «استراتژی امنیت ملی» ایالات متحده در دولت دوم دونالد ترامپ، پرسش مهمی پیش روی تحلیلگران در خاورمیانه و اروپا قرار گرفته است: آمریکا چه می‌خواهد و این خواست جدید چه تاثیری بر منطقه‌ای خواهد گذاشت که چهار دهه است سیاست واشنگتن یکی از عوامل اصلی بی‌ثباتی، جنگ و نظم‌های شکننده آن بوده است؟

سند تازه، پس از ماه‌ها تاخیر، اکنون به‌عنوان مهم‌ترین قطعه از پازل سیاست خارجی دولت ترامپ عرضه شده و برخلاف بسیاری از اسناد مشابه در گذشته، نه یک متن رسمی و محتاطانه بلکه نوعی بیانیه سیاسی تمام‌عیار است که جهان را از زاویه‌ای تهاجمی، ایدئولوژیک و «ملی‌گرایانه» ترسیم می‌کند.

در نخستین نگاه، اهمیت این سند برای تحلیلگران ایرانی و منطقه‌ای این است که از یک‌سو نشان می‌دهد ایران و خاورمیانه دیگر در مرکز سیاست خارجی آمریکا نیستند و از سوی دیگر آشکار می‌سازد که واشنگتن در حال عبور از دوره‌ای است که در آن خود را «پلیس جهان» می‌دانست. این عبور اما به معنای رها کردن جهان نیست؛ بلکه به معنای بازتوزیع منابع، اولویت‌ها و بازتعریف فهرست دوستان و دشمنان است. سیاستی که ترامپ با لحنی صریح بیان می‌کند و می‌گوید آمریکا دیگر نمی‌خواهد «مانند اطلس (اسطوره یونانی)، کل جهان را روی شانه‌های خود حمل کند».

نیم‌کره غربی؛ محور اصلی استراتژی جدید ترامپ

از همان صفحات نخست سند، روشن می‌شود که واشنگتن در حال بازگشت به نوعی نسخه مدرن‌شده از دکترین مونرو است؛ دکترین قدیمی‌ای که در سال ۱۸۲۳ اعلام می‌کرد هیچ قدرت فرامنطقه‌ای حق مداخله در نیم‌کره غربی را ندارد و آمریکا باید قدرت مسلط در این حوزه باشد.

سند جدید این مفهوم قدیمی را با عنوان «ترامپ کورالری» بازآفرینی کرده و آن را به ستون اصلی استراتژی امنیت ملی تبدیل کرده است.

حکومت ترامپ اعلام می‌کند که «پیشتازی مطلق آمریکا در نیم‌کره غربی، شرط امنیت ملی و شکوفایی اقتصادی کشور است» و به همین دلیل، تمام سیاست خارجی آمریکا باید نخست بر کنترل این منطقه متمرکز شود.

این جهت‌گیری به معنای استقرار گسترده‌تر نیروهای نظامی، تقویت حضور دریایی در اقیانوس اطلس و کارائیب، و فشار بر دولت‌های آمریکای لاتین برای محدود کردن نفوذ چین و روسیه است.

برای تحلیلگران ایرانی، عرب و اروپایی، این تغییر معنایی دوگانه دارد. نخست اینکه آمریکا بخشی از توان نظامی خود را از خاورمیانه و شرق اروپا به نیم‌کره غربی منتقل می‌کند و این به معنای کاهش تعهد عملی در مناطق سنتی بحران است. دوم اینکه آمریکا سیاست مهاجرت را در قالب یک تهدید امنیتی تعریف کرده و آن را یکی از اصلی‌ترین دلایل ضعف ساختارهای سیاسی و اقتصادی غرب می‌داند. از نگاه واشنگتن، کنترل مهاجرت در مبدا و نه در مقصد، جوهره امنیت ملی است و این نگاه می‌تواند زمینه حمایت بیشتر از دولت‌های اقتدارگرا در سراسر جنوب جهانی را فراهم سازد.

اروپا؛ متحدی که به تهدید بدل شده است

در بخش مربوط به اروپا، زبان سند بی‌سابقه و بی‌پرده است. برای نخستین‌بار در یک سند رسمی امنیت ملی آمریکا، اروپا نه به‌عنوان شریک استراتژیک بلکه به‌عنوان قاره‌ای بحران‌زده، دارای دولت‌های «غیردموکراتیک»، «اقلیت‌محور»، «دچار زوال تمدنی» و ناتوان در کنترل مهاجرت تصویر می‌شود.

سند هشدار می‌دهد که به‌زودی برخی کشورهای عضو ناتو «اکثریت غیراروپایی» خواهند داشت و این تغییر هویتی احتمالا اروپا را از آمریکا دور می‌کند. حتی گفته می‌شود که کشورهای اروپایی به دلیل سیاست‌های مهاجرتی و سرکوب مخالفان (گروه‌های راست افراطی)، ساختار دموکراتیک خود را تضعیف کرده و با رویکردهایشان به «پاک‌کردن هویت تمدنی قاره» کمک می‌کنند.

این تغییر لحن، برای خاورمیانه پیام مهمی دارد. اگر اروپا از نگاه آمریکا در حال از دست دادن کارآمدی است، واشنگتن احتمالا انتظار نخواهد داشت که شریک قابل‌اتکایی در مدیریت بحران‌های منطقه باشد.

می‌شود از این زاویه به موضوع نگاه کرد که برای نمونه، اروپایی که روزگاری در نقش «مدیر اجرایی غرب» برای پرونده هسته‌ای ایران بود، اکنون خود با بحران هویت، مهاجرت و اختلافات داخلی دست‌وپنجه نرم می‌کند. نتیجه طبیعی این وضعیت آن است که نقش اروپا در پرونده‌های مرتبط با ایران، چه در حوزه هسته‌ای و چه تنش با اسرائیل، احتمالا کمتر و بی‌اثرتر خواهد شد.

چین؛ شریک خطرناک اما قابل معامله

در بخش چین، سند بین زبان سخت‌گیرانه و مفاهیم محتاطانه در نوسان است. از یک‌سو، چین به‌عنوان بزرگ‌ترین رقیب بلندمدت آمریکا معرفی می‌شود و سند به‌صراحت می‌گوید که تجربه سیاست «درگیرسازی» اقتصادی با چین یک اشتباه تاریخی بود که به رشد بی‌سابقه پکن انجامید. اما از سوی دیگر، سند تاکید می‌کند که تجارت با چین باید «متعادل» و «دو سر برد» باقی بماند و روابط اقتصادی باید با هدف جلوگیری از جنگ مدیریت شود. در واقع ترامپ در حال تعریف یک رقابت کنترل‌شده با چین است، نه یک جنگ سرد ایدئولوژیک.

این نگاه برای ایران هم اهمیت فراوان دارد. تهران طی سال‌های اخیر کوشیده است خود را بخشی از پیوندهای راهبردی چین–روسیه معرفی کند، اما سند ترامپ نشان می‌دهد که واشنگتن تلاش دارد چین را در قالب یک شریکِ قابل‌مدیریت نگه دارد، نه دشمنی ساختاری. چنین رویکردی ممکن است به محدود شدن نقش ایران در راهبردهای آسیایی چین بینجامد و فضای مانور تهران را کاهش دهد.

روسیه، اوکراین و پایان ایده‌آل‌گرایی غربی

در بخش مربوط به روسیه و جنگ اوکراین، سند جدید شکافی جدی با رویکردهای دولت بایدن و حتی دولت‌های پیشین جمهوری‌خواه ایجاد می‌کند. سند نه‌تنها تاکید می‌کند که باید «به‌سرعت» جنگ اوکراین پایان یابد، بلکه می‌گوید دستیابی به «ثبات راهبردی» با روسیه در اولویت است. آمریکا به‌جای تاکید بر اصول دموکراسی یا مقابله با تهاجم روسیه، خواستار «مدیریت روابط اروپا با روسیه» برای کاهش خطر تقابل در قاره شده است.

این نگاه، از دید تحلیلگر خاورمیانه‌ای، پیام‌های دوگانه‌ای دارد. روسیه طی سال‌های اخیر در سوریه شریک کلیدی ایران بوده و با فروش سلاح، فشار بر اوکراین و رقابت با غرب، نقش مهمی در توازن منطقه‌ای ایفا کرده است. اگر آمریکا به سمت کاهش تنش با روسیه برود، ممکن است ایران حمایت‌های سیاسی و نظامی مسکو را محدودتر ببیند؛ نقش روسیه در خاورمیانه تغییر کند و مسکو در معاملات جهانی امتیازات مهمی به واشنگتن بدهد و تهران بیش از گذشته تنها شود. تهدید تبدیل شدن ایران به ثمن معامله ترامپ و پوتین، اینجا است که خودش را نشان می‌دهد.

مهاجرت؛ گره اصلی بحران جهان در نگاه ترامپ

یکی از جنجالی‌ترین بخش‌های سند، این ادعا است که «ریشه بسیاری از بحران‌های جهانی، مهاجرت انبوه» است. سند می‌گوید مهاجرت بنیان اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی را تضعیف کرده و موجب ناامنی، بی‌ثباتی سیاسی و شکاف اجتماعی شده است.

این نگاه ایدئولوژیک، سیاست خارجی آمریکا را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. پیام روشن است: آمریکای ترامپ دیگر علاقه‌ای به «مداخله بشردوستانه» یا «ملت‌سازی» ندارد و تنها چیزی که برای او اهمیت دارد، جلوگیری از موج‌های مهاجرتی جدید است.

برای خاورمیانه، این به معنای گرایش بیشتر آمریکا به همکاری با دولت‌های اقتدارگرا است؛ دولت‌هایی که می‌توانند ثبات داخلی خود را حفظ کنند و مانع از سرازیر شدن موج‌های مهاجرتی به اروپا و آمریکا شوند. برای نمونه، این نگاه می‌تواند فشار بر عربستان سعودی یا امارات را در موضوع حقوق بشر کاهش دهد و نوعی معامله‌گرایی امنیتی را جایگزین «ارزش‌های لیبرال آمریکایی» کند که همواره تبلیغش را می‌کرد.

خاورمیانه در حاشیه: از منطقه بحران به منطقه سرمایه‌گذاری

در سند جدید، خاورمیانه نه یک تهدید امنیتی و نه حتی اولویت سیاست خارجی معرفی می‌شود، بلکه «منطقه‌ای برای مشارکت، دوستی و سرمایه‌گذاری» توصیف شده است. برای نخستین‌بار در یک سند امنیت ملی آمریکا، منطقه‌ای که طی دو دهه گذشته محل جنگ‌های پرهزینه، مداخله به بهانه تروریسم و رقابت فرقه‌ای بود، به‌عنوان «منطقه‌ای با اهمیت رو به کاهش» معرفی شده است؛ منطقه‌ای که تمرکز آمریکا بر آن نه به دلیل انرژی، بلکه بنا به ضرورت مدیریت مهاجرت، امنیت اسرائیل و همکاری اقتصادی است.

برای ایران، این نگاه دو پیام کلیدی دارد. تحلیلگران مثبت‌اندیش می‌توانند بگویند که براساس استرانژی امنیت ملی ترامپ، پرونده ایران دیگر «تهدید محوری» نیست و واشنگتن توجه خود را روی نیم‌کره غربی، اروپا و رقابت با چین متمرکز کرده است. در نتیجه، سیاست فشار حداکثری یا برافروختن پرونده هسته‌ای در سطح اولویت‌های آمریکا قرار ندارد. اما در پیوند با بخش‌های دیگر سند، به نظر می‌رسد این بی‌توجهی نسبی، به معنای «آزادی عمل» نیست. واشنگتن اعلام کرده در صورتی که ایران به سمت تسلیحاتی شدن برنامه هسته‌ای یا اقدامات شدید منطقه‌ای برود، پاسخ آمریکا نه از جنس ملت‌سازی بلکه از جنس بازدارندگی سخت و موردی خواهد بود.

پیامدهای سند برای ایران و خاورمیانه

درک پیامدهای این سند برای منطقه نیازمند نگاهی کلان به تغییر نظم جهانی است.

نخستین پیامد این است که آمریکا در حال کاهش نقش مستقیم خود در خاورمیانه است و این خلاء می‌تواند به افزایش رقابت قدرت‌های منطقه‌ای منجر شود؛ رقابتی که می‌تواند میان عربستان، ترکیه، ایران و حتی اسرائیل شدت یابد.

دوم اینکه با تضعیف نقش اروپا، مدل فشارهای سیاسی و دیپلماتیک بر تهران در موضوعاتی مانند حقوق بشر یا مذاکرات هسته‌ای تغییر خواهد کرد.

سوم اینکه اسرائیل، به‌عنوان تنها شریک استراتژیک ثابت آمریکا در منطقه، بیش از گذشته آزادی عمل خواهد داشت و این می‌تواند پیامدهایی برای لبنان، سوریه و حتی ایران داشته باشد.

چهارم اینکه چین و روسیه، برخلاف تصور برخی تحلیلگران ایرانی، در روزهای حساس نمی‌توانند جایگزین آمریکا شوند؛ زیرا چین در سند ترامپ به‌عنوان رقیبی معرفی شده که باید با آن «مدیریت‌شده» تعامل کرد و روسیه به‌عنوان بازیگری تعریف شده که باید با او «توافق کرد»، نه اینکه در صف دشمنان قرار گیرد. به این ترتیب، تکیه تهران بر شرق، در فضای جدید جهانی، ممکن است بازدهی کمتری داشته باشد.

در مجموع، سند تازه نشان می‌دهد که جهانِ موردنظر ترامپ، جهانی مبتنی بر حوزه‌های نفوذ، رقابت قدرت‌های بزرگ، کاهش پیوندهای ایدئولوژیک، تمرکز بر امنیت مرزی، و تقویت هویت فرهنگی است.

در چنین جهانی، ایران باید با مجموعه‌ای از چالش‌ها روبه‌رو شود: از افزایش نقش بازیگران عربی گرفته تا کاهش نقش اروپا و تغییر رفتار آمریکا نسبت به خاورمیانه. اما مهم‌ترین چالش شاید این باشد که ایران در این نظم جدید، نه شریک است و نه دشمن محوری؛ بلکه بازیگری است که اگر تهدیدی مستقیم ایجاد کند، «چکش نیمه‌شب» بر سرش فرود خواهد آمد و اگر چنین نکند، در حاشیه نظم جهانی رها خواهد شد.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.