ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
USD EUR / All

از سوگ تا امنیت

صدرا عبدالهی - با حاکمیتی‌ روبه‌رو هستیم که سوگ را هم تاب نمی‌آورد. نه چون خطرناک است، بلکه چون مستقل است. چون سوگواری جمعی، نوعی تصاحب فضاست؛ یعنی مردمی که برای ساعتی تصمیم می‌گیرند معنای فقدان را خودشان تعیین کنند، نه قدرت.

دیدگاه
این مقاله در بخش دیدگاه منتشر شده است. نظرهای مطرح‌شده در این بخش، دیدگاه نویسندگان را بازتاب می‌دهند و نه لزوماً دیدگاه تحریریه زمانه را. زمانه آمادگی دارد نظرهای در برابر این دیدگاه را نیز منتشر کند.

این یادداشت خطاب به خودمان‌است که در نظام و حاکمیتی زندگی می‌کنیم که حتی ساده‌ترین کنش‌های انسانی را «مسئله‌ی امنیتی» می‌داند؛ مردمی که باید برای گریه‌کردن، شادبودن، با هم بودن و حتی خاموش نشستن هم توضیح دهند.

وقتی در مشهد، در یک مسجد و در مجلس سوگواریِ یک انسان آزاده، وکیل شریفِ حقوق بشری «خسرو علیکردی»، خشونت به‌جای امنیت نشست، مسئله فقط ضرب‌وشتم یا بازداشت کسانی مثل نرگس محمدی، عالیه مطلب‌زاده، سپیده قلیان، پوران ناظمی، هستی امیری، علی آدینه‌زاده، حسن باقری‌نیا، جواد علیکردی و دیگران نیست؛ آن‌چه عیان است، منطق حاکمیتی است که سوگ را هم تاب نمی‌آورد. نه چون خطرناک است، بلکه چون مستقل است. چون سوگواری جمعی، نوعی تصاحب فضاست؛ یعنی مردمی که برای ساعتی تصمیم می‌گیرند معنای فقدان را خودشان تعیین کنند، نه قدرت.

در چنین نظام‌هایی، مسئله این نیست که چه کاری «ممنوع» است؛ مسئله این است که هیچ کنشی به‌راستی مجاز نیست. شادی، اگر خودجوش باشد؛ اعتراض، حتی اگر آرام باشد؛ نقد، اگر درست باشد؛ حتی سکوت، اگر جمعی باشد، همگی می‌توانند جرم تلقی شوند. قدرت اقتدارگرا نه فقط رفتار، که خودِ امکانِ رفتار مستقل را هدف می‌گیرد.

پس سؤال اصلی این نیست که «چه باید کرد؟»

سؤال دشوارتر این است: چطور باید مفاهیمی مثل امنیت، حق، و زندگی را در این حاکمیت از نو تعریف کرد، وقتی دیکتاتور تعریف آن‌ها را مصادره کرده است؟

در این وضعیت، امنیت دیگر به‌معنای حفاظت حاکمیت از شهروند نیست؛ بیشتر شبیه امتیازی‌است که مشروط اعطا می‌شود. حق، نه امری ذاتی، بلکه مجوزی موقت است. و زندگی، به‌جای زیستن، به مهارتِ «دچار نشدن» تقلیل پیدا می‌کند: دچار دیده‌شدن، دچار گفتن، دچار جمع‌شدن.

اما شاید نخستین گام، همین جابه‌جاییِ آگاهانه باشد:

پذیرفتن این‌که بسیاری از آن‌چه از ما سلب شده، «امتیاز» نبوده، بلکه حق بوده است؛ و بسیاری از آن‌چه به ما وعده داده می‌شود، نه امنیت، بلکه کنترل و سرکوب است.

در چنین شرایطی، کنش سیاسی لزوماً به خیابان رفتن یا شعار دادن محدود نمی‌شود. گاهی کنش، حفظ زبان دقیق است؛ امتناع از عادی‌سازی خشونت و سرکوب؛ نام‌بردن از آن‌چه اتفاق افتاده بدون اغراق و بدون حذف. این‌که بدانیم حمله به یک مجلس سوگواری، حمله به نظم عمومی نیست؛ حمله به جامعه است. این‌که بازداشت فعالان مدنی و حقوق بشری، پاسخ به «تهدید» نیست؛ نشانه‌ی هراس از استقلال اجتماعی است.

برای مردمی که امکان اعتراض رسمی ندارند، حفظ پیوندهای انسانی اهمیت سیاسی پیدا می‌کند. اعتماد، همدلی، و یادآوری جمعی، شکل‌هایی از مقاومت کم‌صدا اما ماندگارند. این‌ها جایگزین کنش‌های بزرگ نیستند، اما زیرساخت آن‌هایند؛ بدون آن‌ها، هر تغییری ناپایدار خواهد بود.

و شاید مهم‌تر از همه:

نباید اجازه داد که قدرت، معنا را هم مصادره کند.

این‌که چه چیزی سوگ است، چه چیزی خشونت است، چه چیزی بی‌عدالتی است، باید در زبان و حافظه‌ی جامعه حفظ شود، حتی اگر امکان بیان برهم زننده نداشته باشد.

حال یادمان باشد، این متن نه نسخه می‌ پیچد و نه دعوت‌نامه است.
فقط یادآوری به خودمان است که در زمانه‌ای که اختیار از بیرون محدود شده، تعریف‌کردن هنوز از آنِ ماست:

تعریفِ حق، تعریفِ کرامت، و تعریفِ این‌که انسان، حتی در سرکوبگرانه ترین شرایط، صرفاً «موضوعِ مدیریت» نیست.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.