ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
USD EUR / All

جمهوری اسلامی ۲۰۲۵؛ قصر سلیمان و جسدی تکیه‌داده بر عصا

علی رسولی ـ در سال ۲۰۲۵ این «عقاب‌بازی» و «اقتدار امنیتی» یک‌شبه رنگ باخت. چه پیش آمد: تامین امنیت خلق‌الله که پیشکش، جمهوری اسلامی توان حفاظت از رهبر و فرماندهان سپاهی خودش را هم ندارد. عزرائیل در سال ۲۰۲۵ جان جمهوری اسلامی را ستاند، هرچند جسدش هنوز بر زمین نیفتاده؛ در قصر قدرت، جنازه‌ای تکیه داده بر عصا، نگاه ماتش را به شهر دوخته. شک در دل اهالی شهر افتاده و صدای جویدن موریانه‌ها به گوش می‌رسد.

شاید سال ۲۰۲۵ را بتوان سخت‌ترین سال دوران حکومت جمهوری اسلامی دانست. حتی سخت‌تر از سال‌های ابتدایی انقلاب که نزاع بر سر قدرت در اوج بود و سال‌های نخستین حمله عراق به ایران که بخشی از سرزمین ایران اشغال شده بود.

سختی‌های سال ۲۰۲۵ برای جمهوری اسلامی پش از نخستین روز این سال آغاز شد. در ماه نوامبر که دونالد ترامپ برای دومین بار به ریاست‌جمهوری آمریکا رسید، تشویش‌ها آغاز شد. آن هم تازه یک ماه پس از آنکه سید حسن نصرالله، رهبر کاریزماتیک حزب‌الله لبنان در بیروت کشته شده بود.

نخستین ماه سال ۲۰۲۵، آنکه فرمان کشتن قاسم سلیمانی را داده بود به سر کار برگشت. همین سابقه کافی بود که گره کار پرونده هسته‌ای ایران و هر نوع توافقی با آمریکا و سه کشور اروپایی کورتر از قبل شود. رهبر جمهوری اسلامی در هنگام پایان دور نخست ریاست‌جمهوری‌ ترامپ در سال ۲۰۲۰ گفته بود «با لگد و افتضاح از کاخ سفید اخراج شد و به زباله‌دان تاریخ رفت». پیش‌بینی رهبر جمهوری اسلامی درست نبود. نسخه دوم ترامپ با سیاستی به مراتب تهاجمی‌تر از دور نخستش دوباره به کاخ سفید برگشت.

شاید نباید داستان جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۵ را از کاخ سفید و نتیجه انتخابات آمریکا آغاز کرد. همه آنچه در ۲۰۲۵ گذشت به این داستان ارتباط ندارد. اما آغازهای دیگر هم برای چنین روایتی چندان سفید و حتی خاکستری هم نیست. برای نمونه: ۱ ژانویه ۲۰۲۵ اگر در خیابان فردوسی تهران گشتی می‌زدید و هوس خرید دلار به سرتان می‌زد، هر دلار را چیزی حدود ۸۰ هزار تومان به شما می‌فروختند. تازه ۱ ماه قبلش ۷۰ هزار تومان بود و ۶ ماه قبلتر حدود ۴۵ هزار تومان. انگار قرنی از آن روزها گذشته. نه. فقط ۱۸ ماه سخت سپری شده است.

در روزهای پایانی سال ۲۰۲۵ دلار از ۱۳۰ هزار تومان هم گذشت و پیش‌بینی برخی بدبین‌ها دلار ۲۵۰ هزار تومانی پایان ۲۰۲۶ و خوشبین‌ها، دلار ۱۸۰ تا ۱۹۰ هزار تومانی است.

شاید دلار هم آغاز خوبی نباشد.

در چهارمین روز از سال ۲۰۲۵، دولت گاز تعداد زیادی از صنایع و پتروشیمی‌ها را قطع کرد. کمبود گاز در زمستان بار دیگر به صورتی شدیدتر از قبل رخ عیان کرده بود. دعوا بر سر کمبود گاز و برق و پر نکردن مخازن نیروگاه‌ها در فصل تابستان بالا گرفت. طرفه آنکه این داستان قطع و وصل شدن گاز نهایتا به مدد گرم شدن هوا متوقف شد. اما هوا که گرم شد از دو جای دیگر مشکل بالا زد: برق و آب.

اگر آب و برق و گاز را تنها ملاک بگیریم و از شاخص‌های دیگر بگذریم، سال ۲۰۲۵ سال ورشکستگی بود. خالی‌شدن سدها، خشک شدن دریاچه ارومیه، قطع برق در تابستان، جیره‌بندی آب و صدها داستان دیگر از این دست. اما اگر شاخص‌های دیگر را هم لحظا کنیم چه؟ تصویر ۲۰۲۵ زیباتر می‌شود؟ تورم بیش از ۵۰ درصدی، ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی و تامین اجتماعی، ناترازی نیمی از بودجه، گسترش فقر مطلق؟ این‌ها همان‌هایی است که به ورشکستگی آب و برق و گاز هم اضافه می‌شود.

سال‌های قبل اگر در امورد این شاخص‌های اقتصادی می‌نوشتید و شرح ماوقع می‌دادید، دستگاه‌های امنیتی و تبلیغی جمهوری اسلامی می‌گفتند دارید سیاه‌نمایی می‌کنید. ماجراهای سال ۲۰۲۵ کار را به جایی رسانده که حتی آن‌ها هم حوصله ندارند بگویند «نزدیک قله‌ایم» و «قلم‌به‌دستان مزدور» می‌خواهند ته دلمان را خالی کنند.

وعده رسیدن به قله همین سه سال پیش داده شد. آن وعده را هم یک مدیر دست چندم در یک وزارتخانه یا سازمان دولتی نداد. رهبر جمهوری اسلامی که «عقل کل» جمهوری اسلامی است با اعتماد به نفس بسیار گفت که آماده باشید و پرچم‌ها را برای به اهتزاز درآوردن بر روی قله آماده کنید.

شاید علی خامنه‌ای تصویر را سر و ته دیده بود. بالا را پایین و پایین را بالا تصور کرده بود و همین سبب شد وعده او توخالی از آب در بیاید.

جمهوری اسلامی در دو سه سال پیش از آغاز ۲۰۲۵ یک خط روایی جدید هم یاد گرفته بود و وقتی صحبت به انتقاد از عملکرد اقتصادی‌اش می‌رسید آن را از صندوق بیرون می‌آورد: عوضش امنیت داریم.

سال ۲۰۲۵ این «عوضش امنیت داریم» هم دود شد و به هوا رفت. سحرگاه ۲۳ خرداد اسرائیل به ایران حمله کرد. شمار زیادی از فرماندهان سپاهی و غیر سپاهی و دانشمند هسته‌ای را کشت. صدا و سیما، شهرهای موشکی، تاسیسات هسته‌ای، تاسیسات ساخت موشک، سامانه‌های پدافندی و هر آنچه به دستش رسید را زد و نابود کرد. هواپیماهایش در آسمان ایران برای ۱۲ روز جولان دادند. در تهران رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که هنوز جوهر حکم انتصابش خشک نشده بود را پس از آنکه از بمباران مقر محرمانه‌اش جان به در برد، تعقیب کردند و کشتند. در روز روشن و در قلب پایتخت. رهبر جمهوری اسلامی به پناهگاه رفت و برای مدت‌ها غایب شد. هنوز هم با گذشت چند ماه او بیشتر در پناهگاهش است تا در بیت رهبری.  

فقط نظامی‌ها و سیاسی‌ها قربانی حمله اسرائیل نشدند. شهروندان عادی هم جانشان را از دست دادند. افسانه روایی «آقا سایه جنگ را از سر ایران دور کرد» و «در شام بجنگیم تا در داخل مرزها مصون باشیم» به فاصله چند ساعت رنگ باخت. جان مردم عادی هم در امان نماند.

سه روز مانده به پایان این جنگ، پای آمریکا هم به معرکه گشوده شد. سه تاسیسات اصلی هسته‌ای ایران که برای ساختشان به روایت محمد جواد ظریف، ۵۰۰ میلیارد دلار هزینه شده بود با بمب‌های سنگر‌شکن آمریکا نابود شدند.

جمهوری اسلامی در آن ۱۲ روز با چیزی روبه‌رو شد که در کابوس‌هایش هم نبود: «سقوط سخت». سقوط نظام سیاسی با هدف قرار گرفتن سران نظام.

زندگی زیر سایه سقوط چیز تازه‌ای برای نظام نیست. البته نه سقوط سخت. جمهوری اسلامی در تمام عمرش در وحشت سقوط بوده است. کلا در این چهار دهه، هر حرکت مخالف خودش در هر سطحی را «براندازی» فرض کرده است. تشکل سیاسی و صنفی و کارگری و حزبی و چاپ کتاب، نشریه، دورهمی کتاب‌خوانی، رفتن سر مزار جانباختگان کشتارها، همه برای جمهوری اسلامی معنایش براندازی بوده است. حتی اگر دانشجویی در یک دانشگاه مجله‌ای سیاه و سفید در ۳۰۰ نسخه درآورده و در آن به ساحت همایونی رهبر جمهوری اسلامی یا اجزاء پایین‌ترش نقد کرده، دستگاه امنیتی نظام «مثل عقاب» بر سر آن دانشجو فرود آمده تا جلوی «براندازی» را بگیرد.

دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی که از جهت تعداد و تنوع شبیه مدادرنگی ۲۴‌تایی استدلر شده‌اند، چند دهه است که مانور امنیت و اقتدار می‌دهند و مخالف و منتقد یک‌لاقبا را یا می‌کشند، یا به آوارگی می‌کشانند، یا مجبور به سکوت می‌کنند.

در سال ۲۰۲۵ این «عقاب‌بازی» و «اقتدار امنیتی» یک‌شبه رنگ باخت. چه پیش آمد: تامین امنیت خلق‌الله که پیشکش، جمهوری اسلامی توان حفاظت از رهبر و فرماندهان سپاهی خودش را هم ندارد. پادشاه لخت و عور بود.  

این همه مدادرنگی در جعبه باشد و یکی از آن‌ها هم نوک نداشته باشد؟ بله! هیچ کدام نوک نداشتند. قبلا هم کسانی می‌گفتند که دستگاه امنیت و سرکوب جمهوری اسلامی کارکردش در حد پرونده‌سازی برای بی‌قدرتان و به تعبیری، عربده‌کش کوچه‌های خلوت است، اما شنیدن کی بود مانند دیدن.  

لازم نیست به سراغ ماجرای هسته‌ای و فعال شدن مکانیسم ماشه و این‌ها برویم تا تصویر ۲۰۲۵ جمهوری اسلامی تکمیل شود. تا همین‌جای کار هم کافی است.

پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، عبدالله گنجی، یکی از چهره‌های رسانه‌ای نزدیک به سپاه و رهبر جمهوری اسلامی با یاد‌آوری سخنرانی نوروزی خامنه‌ای در سال ۱۳۹۹، پای جن‌ها را به ناکامی‌های جمهوری اسلامی باز کرد. او نوشت:

پدیده عجیب! پس از جنگ اخیر در برخی خیابان‌های تهران کاغذهایی حاوی طلسم‌هایی با نمادهای یهودی پیدا شد… سال‌ها پیش رهبر معظم انقلاب فرمودند که کشورهای دشمن و دستگاه‌های اطلاعاتی غربی و عبری از علوم خفی و موجودات جنی برای جاسوسی استفاده می‌کنند.

حالا که پای جن هم به این متن باز شد، شاید بد نباشد که پایان‌بندی ما هم به زبان مالوف جمهوری اسلامی نوشته شود با یادآوری داستان سلیمان نبی و لشکر اجنه‌اش.

عزرائیل به قصر سلیمان نبی آمد و جان او را در حالی گرفت که رو به شهر جنی و انسی‌اش ایستاده به عصایش تکیه داده بود. به روایت قرآن و کتب دینی، سلیمان تا می‌توانست از گرده جن‌ها کار می‌کشید و این جن‌های نگون‌بخت مترصد بودند که از این وضعیت خلاص شوند. تا مدتی جسد بی‌جان سلیمان رو به شهری که ساکنانش زیر بار خرده‌فرمایش‌های حکیمانه سلیمان کمر خم کرده بودند، استوار ایستاده بود. شک در دل جن و انس افتاد که چرا سلیمان نه می‌نشیند، نه آب  و طعام می‌خورد و نه حرکتی از خود نشان می‌دهد. ولی هیچ کدام حتی اجنه جرات نمی‌کردند به سراغ سلیمان بروند و ببینند چه پیش آمده. زیر نگاه خیره سلیمانی که جان در بدن نداشت کار می‌کردند و از جسد حساب می‌بردند. تا اینکه به روایت قرآن، موریانه‌ها مامور شدند، عصایش را جویند و آن جنازه با صورت به زمین افتاد.

راست و دروغ این داستان به گردن قرآن اما ما این روایت را برای پایان‌بندی لازم داشتیم. بگذارید آنچه در این سال بر نظام گذشت را با استفاده از همین داستان در یک جمله خلاصه کنیم: عزرائیل در سال ۲۰۲۵ جان جمهوری اسلامی را ستاند، هرچند جسدش هنوز بر زمین نیفتاده؛ در قصر قدرت، جنازه‌ای تکیه داده بر عصا، نگاه ماتش را به شهر دوخته. شک در دل اهالی شهر افتاده و صدای جویدن موریانه‌ها به گوش می‌رسد.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.