فرناز جعفرزادگان: در میدان
حرف اصلی شعر فرناز جعفرزادگان در «در میدان» اعتراض به سرکوب و اعدام در ایران است. شاعر با تصاویری از دار، خون، و مرگ، خشونت حاکم را به تصویر میکشد و از بیداری جمعی مردم در برابر این ظلم سخن میگوید. شعر سرزمینی را توصیف میکند که در چرخهای مداوم با مرگ و مقاومت زاده میشود.

فرناز جعفرزادگان
در میدان،
پری،
چادرِ سرخش را به دار سپرد
باران،
نمیگریست
سوگند خورده بود، اینبار
خون را در خود نگه دارد.
هزاران آتش
از چشم زرتشت برخاست،
و اهورا،
دستهاش را
در آستینِ خاموشی پنهان کرد.
سیاوش،
با گلوگیرِ دود،
نه از آتش
از حلقهی دار گذشت.
مردم،
با نیلوفری در دهان
از خوابِ سنگ
به بیداریِ تیغ رسیدند.
این سرزمین،
سالهاست
با بوسهی مرگ
به دنیا میآید.
نظرها
نظری وجود ندارد.