سانسور در سینمای ایران - «آقای هیروگلیف»: سند مقاومت، یک فیلم آواره
آقای هیروگلیف، ساختهی غلامعلی عرفان، معمایی شاعرانه از دل انقلاب ۵۷ است که با نشانههای مرموز و گزارشهای چریکی، حافظهی مدفون یک ملت را کاوش میکند. این فیلم سندی از مقاومت و به همین دلیل هم یک فیلم «آواره» است.

نمایی از فیلم آقای هیروگلیف. اسکرین شات از تیزر فیلم
فیلم آقای هیروگلیف، ساختهی غلامعلی عرفان در سال ۱۳۵۹، اثری در ژانر معمایی است که به دلیل اتهامهایی چون بدآموزی و گرایشهای الحادی توسط وزارت ارشاد برای همیشه توقیف شد. این فیلم تنها سه اکران رسمی داشت: یکی در اواخر دههی ۵۰ در جشنواره سهقاره نانت به نمایندگی از ایران، دیگری در دههی ۶۰ برای گروه محدودی از منتقدان و اهالی سینما، و آخرین بار در سال ۱۳۹۷ با نمایش نسخهی ترمیمشده در باغ فردوس، در رویداد «نمایش گزیدهی چهل سال سینمای ایران».
داستان فیلم دربارهی مردی به نام آقای هیروگلیف است که در روزی تعطیل، پریشان از خواب بیدار شده و به ادارهاش میرود. روی صفحهی کامپیوترش، نشانههایی نامفهوم از اعداد، حروف و شکلها ظاهر میشود. او که بهتازگی دخترش را در حادثهای مشکوک از دست داده، برای رمزگشایی از این نشانهها به کتابخانه میرود. در آنجا، علاوه بر جزوهای دربارهی خط هیروگلیف، کتابی نوشتهی دخترش مییابد که گزارشهایی از زندگی کارگران معدن بهعنوان یک چریک را در بر دارد، و این کشف معمایی عمیقتر را دربارهی هویت و گذشتهی او رقم میزند.
نمادی از سینمای «حذفشده»
فیلم «آقای هیروگلیف» در سال ۱۳۵۹، در فضای انقلابیِ ایران و همزمان با تحولهای سیاسیِ عمیق ساخته شد، اما بهسرعت با اتهامهایی مانند «بدآموزی» و «الحاد» توقیف شد. این اتهامها که اغلب به فیلمهای روشنفکرانهٔ دههٔ ۶۰ و ۷۰ زده میشد نشانگر نگرانی نظام جدید از روایتهای چندپهلو و انتقادی بود. فیلم عرفان، با ترکیب تماتیکِ مرگ، اسرار چریکی، و نشانهشناسیِ نامفهوم، بهصورت ناخواسته به نمادی از سینمای «حذفشده» تبدیل شد. محدودیتِ اکران به سه نمایشِ نادر (جشنوارهٔ نانت، نمایش خصوصی، و ترمیمِ باغ فردوس) و انتشارِ نسخهٔ ناقص در یوتیوب، بر ماهیتِ آوارگی تاریخی این اثر تأکید دارد.
داستان فیلم پیرامون شخصیتی روی میدهد که با نشانههای مرموز روی کامپیوترش (ابزاری مدرن و نمادین در آن دوران) مواجه میشود و در پییافتن معنا، به کتابخانه - نمادِ حافظهٔ جمعی - پناه میبرد. کشفِ گزارشهای چریکیِ دختر مرحومش، فیلم را به سمتِ یک روایتِ چندلایه از مقاومت و فراموشی سوق میدهد.
صحنهٔ کتابخانه در «آقای هیروگلیف» به مثابهٔ هستهٔ مرکزی فیلم عمل میکند؛ در اینجا آقای هیروگلیف، در مواجهه با نشانههای مرموز کامپیوتر به دنبال پاسخ در میان قفسههای غبارگرفته میگردد. این فضا با نورپردازیِ کممایه و سایههای بلند، حافظهٔ جمعیِ زخمخوردهای را تصویر میکند که هم روایتگر است و هم سانسورگر. کشف کتاب دختر مرحومش (حاوی گزارشهای چریکی) نهتنها یک گرهگشایی روایی، بلکه استعارهای از بازیابیِ تاریخِ مدفون است: صفحههای کتاب مانند پارههای یک هیروگلیف، هم واقعیت را فریاد میزنند و هم به دلیل ناتمامبودنِ متن، بر ابهام میافزایند. ترکیب نماهای بسته از دستهای لرزان هیروگلیف روی کتاب و نماهای باز از قفسههای بیانتهای کتابخانه، تنهاییِ فرد در برابر انبوهِ روایتهای سرکوبشده را تشدید میکند. این صحنه، با پیوند زدنِ «کتاب» به «کامپیوتر»، دوگانگیِ سنت/مدرنیته و امید/یأس را در جامعهٔ پساانقلابی به چالش میکشد.
عرفان از ترکیب تصاویر سیاهوسفید، فلاشبکهای نامشخص، و دیالوگهای کمحجم استفاده میکند تا فضایی آشوبزده و ابهامآلود خلق کند. این سبک، یادآور سینمای اکسپرسیونیستی و فیلمهای «معمایی-سیاسی» دههٔ ۷۰ اروپاست.
تکههای شکسته خاطره و تاریخ
عنوان فیلم اشاره به زبانِ ناخوانا دارد — هم به عنوان نمادِ سانسور، هم به عنوانِ امکانی برای رمزگذاریِ مقاومت. گمشدنِ ۱۳ دقیقهٔ آغازینِ فیلم در نسخهٔ یوتیوب، بهطور تصادفی این استعاره را تقویت میکند.
این فیلم یکی از نخستین نمونههای سینمای پساانقلابی است که به جای روایتِ خطی، به «تکههای شکستهٔ خاطره و تاریخ» میپردازد. سرنوشتِ توقیف و نایابیِ فیلم، آن را به خودِ گفتمانِ مقاومت تبدیل کرده است. امروز، تحلیلِ این اثر نهتنها بررسی یک فیلم، بلکه کندوکاو در تاریخِ سینمایِ سانسورشدهٔ ایران است.
هر دو فیلم توقیف شده غلامعلی عرفان به بازخوانی روایتهای سرکوبشده و پیامدهای سیاسی-اجتماعی خشونت میپردازند، اما با رویکردی متفاوت: «آقای هیروگلیف» با زبان استعاری و فرمی انتزاعی، حافظهٔ تاریخی را از طریق نمادهایی مانند کتابخانه و هیروگلیفهای دیجیتال بازمیکاود، در حالی که «گفت هر سه نفرشان» با نگاهی واقعگرایانهتر، مستقیماً به بازسازی یک واقعهٔ خاص (اعدامهای دههٔ ۶۰) میپردازد. تفاوت در این است که «آقای هیروگلیف» از منظر فردی و شاعرانه به تروما مینگرد و «گفت هر سه نفرشان» از دریچهٔ جمعی و مستندگونه.
نظرها
نظری وجود ندارد.