ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

از لشکرهای سایبری تا مهندسی انتخابات: تحول جنگ روانی و چالش‌های دموکراسی دیجیتال

لشکرهای سایبری اولیه، مانند گروه‌های نیمه‌سازمان‌یافته در ایران، با اقدام‌های ساده‌ای نظیر هک وب‌سایت‌ها فعالیت می‌کردند؛ اما با حرفه‌ای‌شدن نهادهایی مانند «فرماندهی دفاع سایبری» سپاه، به عملیات پیچیده‌ای چون استفاده از بدافزارهای هدفمند و پروپاگاندای الگوریتمی روی آوردند. این تحول، همراه با فن‌آوری‌های شخصی‌سازی و پروفایل‌سازی روان‌شناختی، امکان دستکاری ادراک شهروندان را در انتخابات فراهم کرده و با ایجاد «حباب‌های فیلتری» و تقویت قطبی‌سازی، دموکراسی را تهدید می‌کند.

آنچه که پیش از این گفته شد:

الی پارایزر در فصل «آنچه می‌خواهید، چه بخواهید و چه نخواهید» به بررسی فن‌آوری‌های شخصی‌سازی و تأثیرات عمیق آن‌ها بر کنترل اجتماعی و رفتار کاربران می‌پردازد. او با مثال «آواتارهای تبلیغاتی»—پروفایل‌های جعلی که برای جمع‌آوری داده در پلتفرم‌هایی مثل فیس‌بوک طراحی شده‌اند—و پیشرفت حسگرها و واقعیت افزوده، نشان می‌دهد که این فن‌آوری‌ها با ردیابی و شکل‌دهی ترجیحات، محیط‌هایی هوشمند اما مصرف‌گرا خلق می‌کنند که می‌توانند کاربران را به سوی مقاصدی ناخواسته هدایت کنند. پارایزر از منظر جامعه‌شناختی و با استناد به نظریه‌هایی چون «مهندسی انتخاب» و «حباب‌های فیلتری»، هشدار می‌دهد که الگوریتم‌های شخصی‌سازی، مانند آنچه در ماجرای کمبریج آنالیتیکا دیده شد، با دستکاری ادراک و تقویت قطبی‌سازی از طریق محتوای هیجانی، نه‌تنها انتخابات آزاد را تهدید می‌کنند، بلکه روابط قدرت نابرابر بین شرکت‌های فن‌آوری و کاربران را بازتولید می‌کنند. او برای مقابله با این تهدید، شفافیت الگوریتمی، قوانین محدودکننده مانند GDPR، و تقویت سواد دیجیتال را پیشنهاد می‌کند تا مفهوم «آزادی انتخاب» در عصر دیجیتال حفظ شود.

اکنون این بحث را پی می‌گیریم:

لشکرهای سایبری، که در دهه‌های گذشته به‌صورت گروه‌های نیمه‌سازمان‌یافته یا تحت حمایت دولت در کشورهایی مانند ایران ظهور کردند، می‌توانند به‌عنوان شکل ابتدایی و بدوی سازمان‌های جنگ سایبری مدرن دیده شوند. این گروه‌ها، که عمدتاً از هکرهای داوطلب یا بسیج‌شده تشکیل می‌شدند، بدون ساختارهای رسمی نظامی و با تمرکز محدود بر اقداماتی مانند هک وب‌سایت‌های دشمن یا انتشار محتوای تبلیغاتی فعالیت می‌کردند. برای مثال، در ایران، گروه‌هایی مانند «شورای سایبری بسیج» با بهره‌گیری از داوطلبان غیرحرفه‌ای تحت نظارت سپاه پاسداران، حملاتی واکنشی و بدون برنامه‌ریزی بلندمدت، مانند هک وب‌سایت‌های دولتی اسرائیل یا عربستان در دهه ۲۰۱۰، انجام می‌دادند. این اقدامات، هرچند تأثیرگذار، فاقد پیچیدگی و استراتژی‌های عملیاتی منسجم بودند.

با گذر زمان، این لشکرهای سایبری به ساختارهایی حرفه‌ای‌تر و نظامی‌شده تحول یافتند. در ایران، ایجاد «فرماندهی امنیت سایبری» زیر نظر سپاه پاسداران نقطه عطفی بود که متخصصان حرفه‌ای، بودجه‌های کلان و ابزارهای پیشرفته را به خدمت گرفت. برخلاف روش‌های ابتدایی مانند تغییر محتوای وب‌سایت‌ها، این نهادها اکنون از بدافزارهای هدفمند و عملیات روانی سایبری بهره می‌برند. ایران، به‌ویژه پس از تجربه حملات سایبری علیه خود (مانند استاکسنت)، با الگوبرداری از این تهدیدات، توانایی‌های تهاجمی و دفاعی خود را به‌طور چشمگیری ارتقا داد. این تحول نشان‌دهنده گذار از اقدامات پراکنده به عملیات‌های برنامه‌ریزی‌شده و چندلایه است که تأثیرات عمیق‌تری بر اهداف استراتژیک دارند.

در مقایسه با نیروهای سایبری مدرن، لشکرهای اولیه فاقد هماهنگی بین‌المللی و قابلیت اجرای عملیات‌های پیچیده بودند. امروزه، واحدهای سایبری پیشرفته، مانند آن‌هایی که در ارتش آمریکا یا روسیه فعالیت می‌کنند، از فن‌آوری‌هایی نظیر هوش مصنوعی و حملات زیرساختی (مانند قطعی برق در ترکیه توسط هکرهای ایرانی در ۲۰۱۵) [۱]استفاده می‌کنند و از مشروعیت قانونی و حمایت دولتی برخوردارند. این در حالی است که گروه‌های بدوی اغلب به‌صورت غیررسمی و بدون چارچوب‌های حقوقی عمل می‌کردند. لشکرهای سایبری اولیه، با وجود محدودیت‌هایشان، بستری برای شکل‌گیری جنگ سایبری به‌عنوان یک حوزه استراتژیک فراهم کردند. ایران نمونه‌ای برجسته از این سیر تحول است، جایی که گروه‌های داوطلب اولیه اکنون به نهادهای حرفه‌ای مانند «سپاه سایبری» تبدیل شده‌اند که مأموریت‌هایی پیچیده، از جاسوسی سایبری تا تخریب زیرساخت‌ها و عملیات روانی، را دنبال می‌کنند.

تحول لشکرهای سایبری و جنگ روانی

مقابله با پدیده «مهندسی انتخابات»  (Election Engineering)، که از طریق فن‌آوری‌های شخصی‌سازی، پروفایل‌سازی روان‌شناختی و دستکاری الگوریتمی در انتخابات به‌ظاهر آزاد رخ می‌دهد، نیازمند ترکیبی از آگاهی فردی، اقدامات جمعی و اصلاحات ساختاری است. این پدیده، که با استفاده از داده‌های رفتاری و الگوریتم‌های پیش‌بینی‌کننده، ادراک و تصمیم‌گیری شهروندان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، چالشی نوظهور در دموکراسی‌های دیجیتال است.  

برخی جامعه‌شناسان استدلال می‌کنند که فن‌آوری‌های شخصی‌سازی، با تبدیل رفتارهای انسانی به داده‌های قابل‌معامله، کنترل نامحسوسی بر کنش‌های اجتماعی و سیاسی اعمال می‌کنند. این فرآیند، از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، به عدم تقارن قدرت بین شهروندان و نهادهای دارای دسترسی به داده‌ها منجر می‌شود و دموکراسی را به خطر می‌اندازد. با این حال، جامعه‌شناسی همچنین چارچوب‌هایی برای مقابله ارائه می‌دهد که بر بازسازی عاملیت اجتماعی (Agency) و مقاومت جمعی تأکید دارند.

یکی از مفاهیم کلیدی در این زمینه، کنترل معکوس (Counter-Control) است که توسط جامعه‌شناسانی مانند مانوئل کاستلز [۲]مطرح شده است. این مفهوم به توانایی گروه‌های اجتماعی برای بازپس‌گیری کنترل بر جریان‌های اطلاعاتی اشاره دارد. برای مثال، جنبش‌های اجتماعی دیجیتال، مانند اعتراضات علیه سیاست‌های حریم خصوصی فیسبوک، نشان‌دهنده تلاش‌هایی برای بازتعریف رابطه بین کاربران و پلتفرم‌ها هستند. این جنبش‌ها با ایجاد آگاهی جمعی و فشار بر نهادها، به شهروندان کمک می‌کنند تا از حالت سوژه‌های منفعل به کنشگران فعال تبدیل شوند. این مقاومت می‌تواند از طریق شبکه‌سازی اجتماعی (مانند تشکیل انجمن‌های مدنی دیجیتال) یا بازسازی هنجارهای دموکراتیک (مانند تأکید بر شفافیت و پاسخگویی) تقویت شود.

علاوه بر این اهمیت سرمایه اجتماعی در مقابله با مهندسی انتخابات را نباید نادیده گرفت. سرمایه اجتماعی، که از اعتماد و همکاری بین افراد در جوامع ناشی می‌شود، می‌تواند به‌عنوان سپری در برابر قطبی‌سازی و عملیات روانی عمل کند. برای مثال، جوامعی با سطح بالای سرمایه اجتماعی، مانند برخی کشورهای اسکاندیناوی، به دلیل فرهنگ گفت‌وگوی باز و اعتماد به نهادهای عمومی، کمتر در معرض تأثیر محتوای دستکاری‌شده قرار می‌گیرند. تقویت این سرمایه از طریق آموزش عمومی، گفت‌وگوهای بین‌گروهی و ایجاد فضاهای بحث غیرالگوریتمی (مانند جلسات حضوری یا رسانه‌های محلی) می‌تواند مقاومت جامعه در برابر مهندسی انتخابات را افزایش دهد.

راهکارهای پیشنهادی برای مقابله با مهندسی انتخابات، مانند تقویت سواد دیجیتال، مدیریت داده‌های شخصی، و کنشگری جمعی، در اصل برای مقابله با حملات سایبری و جنگ روانی که با هدف مهندسی افکار و عقاید شهروندان در حکومت‌های توتالیتری مانند ایران انجام می‌شوند، به کار گرفته می‌شوند. با این حال، در چنین نظام‌هایی، ویژگی‌های خاص سیاسی، اجتماعی و فن‌آورانه (مانند سانسور گسترده، محدودیت‌های دسترسی به اطلاعات، و نظارت شدید دولتی) چالش‌های منحصربه‌فردی ایجاد می‌کنند که نیازمند تطبیق این راهکارها و افزودن استراتژی‌های متناسب با شرایط است.  

مقابله با جنگ روانی و مهندسی افکار در نظام‌های توتالیتر به‌عنوان بخشی از مقاومت در برابر نظارت و کنترل هژمونیک تحلیل می‌شود. جامعه‌شناسانی مانند میشل فوکو مفهوم قدرت مقاومتی (Resistance Power) را مطرح کرده‌اند، که نشان می‌دهد حتی در نظام‌های سرکوبگر، افراد و گروه‌ها می‌توانند از طریق اقدامات کوچک و روزمره (مانند اشتراک‌گذاری اطلاعات یا ایجاد شبکه‌های اعتماد) در برابر کنترل مقاومت کنند. در ایران، این مقاومت در قالب‌هایی مانند «شبکه‌های زیرزمینی اطلاعات» (مانند گروه‌های تلگرامی مخالفان) یا «طنز سیاسی» در فضای مجازی دیده می‌شود، که به‌عنوان ابزاری برای تضعیف پروپاگاندای دولتی عمل می‌کنند.

مفهوم کنترل معکوس (Counter-Control) که توسط مانوئل کاستلز مطرح شده، در اینجا نیز کاربرد دارد، اما در نظام‌های توتالیتر باید به‌صورت غیرمتمرکز و ناشناس اجرا شود. برای مثال، جنبش‌های اجتماعی دیجیتال در ایران، مانند کمپین‌های توییتری علیه سرکوب، نشان داده‌اند که شبکه‌سازی ناشناس می‌تواند صدای مخالفان را تقویت کند، حتی در برابر سانسور شدید. با این حال، برخلاف دموکراسی‌های باز که سرمایه اجتماعی از طریق گفت‌وگوی عمومی تقویت می‌شود، در ایران این سرمایه به دلیل ترس و بی‌اعتمادی شکننده است. جامعه‌شناسان پیشنهاد می‌کنند که در چنین شرایطی، شبکه‌های اعتماد محلی (مانند خانواده‌ها یا گروه‌های دوستانه) می‌توانند به‌عنوان هسته‌های مقاومت عمل کنند و به‌تدریج به شبکه‌های بزرگ‌تر متصل شوند.

پانویس:

[۱] بر اساس گزارش‌های منتشرشده، در تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۱۵، قطعی گسترده برق در ۴۴ استان از ۸۱ استان ترکیه، از جمله شهرهای بزرگی مانند استانبول و آنکارا، به مدت حدود ۱۲ ساعت رخ داد. برخی منابع، مانند گزارشی از آبزرور به قلم میکا هلپرن، ادعا کردند که این قطعی نتیجه حمله سایبری هکرهای ایرانی از گروهی به نام امنیت دیجیتال آشیانه بود. این حمله ظاهراً در واکنش به اظهارات رجب طیب اردوغان علیه ایران انجام شد. هکرها به‌جای حمله مستقیم به سامانه‌های اصلی برق، شبکه توزیع برق را هدف قرار دادند و با نفوذ به نقاط ضعف سایبری، باعث خاموشی شدند. با این حال، مقامات ترکیه احتمال حمله سایبری را تأیید نکردند و دلایل دیگری مانند مشکلات فنی در خطوط انتقال را نیز مطرح کردند. شواهد قطعی برای اثبات دخالت ایران محدود است و برخی تحلیلگران این گزارش‌ها را اغراق‌آمیز یا فاقد مدارک کافی می‌دانند.

[۲] مانوئل کاستلز (Manuel Castells)، جامعه‌شناس اسپانیایی (متولد ۱۹۴۲)، از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان عصر اطلاعات و جهانی‌سازی است. او در کتاب سه‌جلدی «عصر اطلاعات» (۱۹۹۶-۱۹۹۸) مفهوم «جامعه شبکه‌ای» را معرفی کرد و نشان داد چگونه فن‌آوری‌های دیجیتال، اقتصاد و روابط اجتماعی را بازسازی می‌کنند. کاستلز بر نقش ارتباطات، قدرت و هویت در دنیای متصل امروزی تأکید دارد و آثارش در حوزه‌های جامعه‌شناسی، ارتباطات و مطالعات شهری تأثیرگذار بوده است.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.