کتابی متفاوت: «هشت میلیارد و ۱۵۶ میلیون نگاه به صلح جهانی»
در گفتوگوی پیشِ رو، حسن آزاده، نویسنده و فعال صلح، از روند شکلگیری کتاب تازهاش «۸ میلیارد و ۱۵۶ میلیون نگاه به صلح جهانی» میگوید؛ اثری که از زبان پسر دوازدهساله او نوشته شده و با نامههایی خطاب به رهبران پنج قاره، خواست کودکان برای پایاندادن به جنگها و پاسداری از زمین را روایت میکند.

حسن آزاده، نویسنده و فعال صلح، عضو انجمن نویسندگان پن کوردی آلمان و پن سوئیسی آلمان، کتاب تازهای با عنوان «۸ میلیارد و ۱۵۶ میلیون نگاه به صلح جهانی» را منتشر کرده است. اثری که از طریق انتشارات 49Books در سوئد در دسترس قرار گرفته است.
این کتاب از زبان پسر دوازدهساله اونوشته شده؛ کودکی که در قالب نامههایی صمیمانه و صادقانه خطاب به رهبران پنج قاره جهان، از آنان میخواهد جنگ را پایان دهند، از زنان و کودکان حفاظت کنند و زمین را پاس دارند. صدای ساده اما روشنِ یک کودک که آیندهاش را در گرو صلح و امنیت میبیند، در سراسر کتاب طنین دارد. در بخشهایی از این اثر نویسنده به رنج کولبران و فرزندانشان، بهعنوان نمادی از انسانهایی که با وجود سختیهای طاقتفرسا، امید، شرافت و میل به زندگی را پاس میدارند، نیز پرداخته است.
در گفتوگویی که به مناسبت انتشار کتاب با حسن آزاده انجام شده، به انگیزههای شکلگیری این اثر، نگاه انسانی و جهانی آن و بازتابهای اولیهاش پرداخته شده است. حسن آزاده به زمانه گفت که قصد دارید نسخه انگلیسی کتاب را پس از انتشار، با حضور خبرنگاران و فعالان صلح، به چند نهاد بینالمللی از جمله سازمان ملل، یونیسف و برندگان جایزه صلح نوبل اهدا کند. در ادامه مصاحبه کامل زمانه با حسن آزاده را خواهید خواند.
- ممکن است درباره خودتان برای مخاطبان زمانه بگویید؟
حسن آزاده - من «حسن آزاده» هستم؛ نویسندهای که رنج مهاجرت را از پیرانشهر تا زوریخ در گامهای خود ثبت کردهام و اکنون، بهعنوان پناهندهای مقیم سوئیس، تلاشم بر این است تا صدای امید و انسانیت را از دل سفرها و تجاربم به گوش جهان برسانم. دغدغه اصلی من نه صرفاً ادبیات، بلکه کشف وجدان انسان است؛ نگارش را گفتوگویی میدانم برای یافتن آرامش در زمانهای که جهان، غرق در سروصدای تکراری خشونت است. صلح، پیش از آنکه مسئله سیاست باشد، مسئله قلب است.
تازهترین و شخصیترین اثر من، پروژهای است گسترده و عمیق با عنوان «هشت میلیارد و ۱۵۶ میلیون نگاه به صلح جهانی»؛ این کتاب، گفتوگوی یک نسل با نسل دیگر است و ریشه در پرسشی حیاتی دارد که اگر جدی گرفته نشود، بشر دیر یا زود پاسخ آن را در ویرانی خواهد یافت. این اثر، در لایهای عمیقتر، صدای یک نویسنده است برای بازگرداندن «انسان» به مرکز بحث صلح.
نقطهٔ تمایز این کتاب، زبان آن است؛ این اثر از نگاه پسرم روایت شده؛ کودکی دوازدهساله که خود سفر پناهندگی را از پنجسالگی آغاز کرد و اکنون در سوئیس مشغول تحصیل است. در این کتاب، او نامههایی صمیمی به رهبران پنج قاره و سازمانهای جهانی نوشته و از آنان خواسته است تا برای توقف جنگها، امنیت کودکان و زنان، و حفظ محیط زیست متحد شوند. این، دعوتی صادقانه از سوی یک کودک به جهان برای صلح، مهربانی و انسانیت است.
آثار قبلی من، بازتاب دقیق سفری طولانی از رنج تا امید است. کتاب «همچون درنای سفید» (فارسی و انگلیسی): روایت سفر زندگی من که از هفت سالگی آغاز شد و با ازدواج، مهاجرت به ترکیه و توقف در کمپ موریا در جزیرهٔ لیسبوس یونان، فصلهای پرفراز و نشیب خود را پیمود. بزرگترین رویداد این کتاب، دیدار با رئیسجمهور یونان در کمپ بود.

کتاب «پناهنده اتاق K104» (کوردی و انگلیسی)، ادامهٔ مسیر مهاجرت و روایت دو سال و نیم زندگی من و پسرم در کمپ موریا یونان تا رسیدن به آتن و آماده شدن برای سفر به سوئیس.
کتاب «شهر آرزوها» (کوردی و انگلیسی)، شروع زندگی جدید در زوریخ و بازل. بخش محوری این کتاب، ارسال نامه قدردانی به شورای فدرال سوئیس بابت حمایت گرم مردم و دولت این کشور بود که با پاسخ سپاسگزارانه شورای فدرال همراه شد.
همچنین، در ادای دین به جنبش «زن، زندگی، آزادی»، دو اثر را به زندگینامهٔ قربانیان اختصاص دادهام. کتاب «گیاه روی ریشههای خودش رشد میکند» (کوردی و انگلیسی)، زندگینامهٔ شهید کومار درافتاده، جوان ۱۶ ساله از پیرانشهر که در این جنبش کشته شد.
کتاب «غروب خورشید» (فارسی و انگلیسی)، زندگینامهٔ شهید امیر فراستیشاد از کشتهشدگان این جنبش.
دیگر اثر من هم کتاب «از پیرانشهر تا زوریخ» (فارسی و کردی چاپ شدە، نسخههای آلمانی در دست بررسی و انگلیسی در دست ویرایش) است. این کتاب بە زبانهای فرانسوی، ایتالیایی، پرتغالی، اسپانیایی، هلندی، سوئدی، نروژی، دانمارکی، لهستانی، عبری، روسی، چینی، هندی، ژاپنی، کرەای، یونانی، عربی نیز ترجمە اولیە شدەاند اما نیازمند ویراستاری حرفەای هستند. از آنجایی کە خودم پناهندە هستم فعلا بە دلیل محدودیت و کمبود مالی نتوانستەام پروژە ۲۱ زبانە را تکمیل کنم. همچنین کتاب «از کابل تا سوئیس، سفری بهسوی امید» (مشترک با دوست افغانستانی) روایتی از همسفری و امید که بهزودی منتشر میشود. امیدوارم هر یک از این آثار، سهم کوچکی در روشن نگهداشتن مشعل امید و صلح در جهان پرهیاهوی ما داشته باشند.
- چه شد که تصمیم گرفتید کتاب «هشت میلیارد و ۱۵۶ میلیون نگاه به صلح جهانی» را بنویسید؟
همه چیز از یک پرسش ساده شروع شد؛ پرسشی که قلبم را لرزاند. یک روز پسر دوازدهسالهام با نگاهی جدی گفت: «بابا، چرا بعضی از بچهها در آرامش درس میخوانند و میخندند، اما بعضیها زیر بمب و آوار بزرگ میشوند؟»
نمیدانستم چه بگویم. نه چون جوابش سخت بود، بلکه چون فهمیدم من و نسل من، همانهایی هستیم که باید جواب بدهیم و نداریم.
آن شب تا صبح به این فکر میکردم که ما بزرگترها چطور عادت کردهایم به دیدن تصاویر جنگ، بیآنکه چیزی در درونمان بلرزد. همانجا بود که تصمیم گرفتم صدای آن سؤال را خاموش نکنم، بلکه تبدیلش کنم به کتابی که از زبان همین کودک با رهبران جهان حرف بزند.
کتاب در حقیقت نامهای است از نسل آینده به قدرتهای امروز، درخواست ساده اما عمیق یک کودک از پنج قارهی زمین: «کمی مهربانتر باشید با هم، با ما، با زنان .با زمین.»

- ممکن است کمی درباره کتاب توضیح دهید که روشن شود از چه زاویههایی به صلح پرداختهاید؟
کتاب از زبان پسر دوازدهساله ام نوشته شده که با صداقت کودکانهاش به رهبران پنج قاره نامه مینویسد. او نه فیلسوف است، نه سیاستمدار، اما سؤالاتی میپرسد که از تمام بیانیههای سازمانهای جهانی واقعیتر است. او از آنها میخواهد جنگها را متوقف کنند، از زمین و حیوانات محافظت کنند، بە حقوق زنان احترام بگذارند و به کودکان اجازه دهند با خیال آسوده به مدرسه بروند.
در بخشهایی از کتاب، به موقعیتهایی اشاره کردهام که صلح فقط در سطح شعار باقی مانده است. مثلاً از کولبران کردستان نوشتهام، پدرانی که برای لقمهای نان از کوه میگذرند، در حالی که کودکانشان با دلهره منتظر بازگشت آنها هستند. در واقع، راوی کودک یادمان میآورد که صلح فقط نبود جنگ نیست، بلکه نبود ترس، فقر، و بیعدالتی هم هست. کتاب تلاش میکند صلح را از پوستهٔ سیاسی بیرون بیاورد و به درون زندگی روزمره، به خانه و دل مردم ببرد.
- به نظر شما علل تحققنیافتن صلح جهانی تا کنون چه بودهاند؟
صلح جهانی تا امروز یک شعار تزئینی برای سخنرانیها بوده، نه یک هدف واقعی برای عمل. قدرتها از آن استفاده کردهاند، اما هرگز نخواستهاند با پرسش اساسی روبرو شوند: «چرا جنگ متوقف نمیشود؟»
بزرگترین مشکل درونی است. ما از بچگی یاد میگیریم که «برنده باش»، نه اینکه «بفهم». یاد میگیریم «دفاع کن»، نه اینکه «درک کن». وقتی ذهنیت ما چنین است، صلح جایی برای رشد ندارد.
دیگر عامل تعیینکننده، تجارت جنگ است. برای بسیاری از کشورها، جنگ یک تجارت پر سود است؛ در صنعت، در سیاست، و حتی در رسانه. تا وقتی «خون» یک کالای با ارزش باشد، «صلح» یک واژهٔ بیاهمیت خواهد ماند.
با این حال، من معتقدم که آغاز هر تغییر عظیم، در ذهن یک نفر است. اگر ذهنهای ما عوض شود، سیاستها هم مجبور به تغییر مسیر خواهند شد.
- برای تحقق صلح جهانی چه باید کرد؟
به گمان من، صلح را نمیتوان از بالا تحمیل کرد. صلح باید از پایین بجوشد، از خانواده، از مدرسه، از رفتارهای کوچک ما.
ما باید به کودکان یاد بدهیم که دوستی و تفاهم نشانه ضعف نیست. باید در نظام آموزشی، «گفتوگو» جایگزین «رقابت کور» شود.
در سطح جهانی، باید مفهوم امنیت را از نو تعریف کرد. امنیت واقعی یعنی آرامش انسان و زمین، نه انباشت سلاح. تا وقتی دولتها بودجههای نظامیشان را مقدس میدانند و بودجههای آموزشی و زیستمحیطی را قربانی میکنند، جهان رنگ صلح را نخواهد دید.
من معتقدم هر انسان، هر خانواده، هر جامعه، میتواند نقطهای برای آغاز صلح باشد. اگر هر کدام از ما فقط در اطراف خود خشونت را کاهش دهیم، جهان بدون نیاز به کنفرانسهای پرهزینه، آرامتر خواهد شد.
- آیا شما روزی را تصور میکنید که کشورها و ملتها از جنگ افروزی با یکدیگر دست برداشته باشند؟
بلە ، تصورش را دارم، اما نه از سر خوشخیالی. زیرا تاریخ نشان داده انسانها پس از هر ویرانی بزرگ، چیزی را میآموزند. ما هنوز زندهایم چون بخشی از بشر همیشه یاد گرفته که مهربانتر شود. البته این راه طولانی است، پر از شکست و تکرار. اما من باور دارم نسل آینده، همانهایی که اکنون در کتاب من حرف میزنند، خستهتر از ما از جنگ خواهند بود. آنها بهدلیل آگاهی و ارتباط جهانی، دیگر بهسادگی فریب شعارها را نمیخورند. امید من به همین آگاهی است، نه به تصمیم سیاستمداران. روزی خواهد رسید که جنگ دیگر افتخار نباشد، بلکه نشانهٔ عقبماندگی باشد ـ درست همانطور که امروز بردهداری را نگاه میکنیم.
- برویم سراغ ایران و احتمال افروخته شدن دوباره شعله جنگ. وضعیت را چطور تحلیل میکنید؟
من تحلیلگر سیاسی نیستم، اما با چشم انسان میتوانم بگویم منطقه ما در وضعیت خطرناک و شکنندهای است. در خاورمیانه، جنگ نهفقط یک واقعیت نظامی، بلکه یک ذهنیت تاریخی است. و تا زمانی که ذهنیتها تغییر نکند، خطر همیشه در کمین است. با این حال، من اعتقاد دارم ایران ظرفیت بالایی برای گفتوگو و تعامل دارد. مردم این سرزمین جنگطلب نیستند، حتی اگر سیاستمدارانشان گاهی درگیر منازعه شوند. بزرگترین ترس من از حمله نظامی نیست،
بلکه از فرسودگی امید و عادت کردن مردم به بحران است. امید اگر بمیرد، هیچ سلاحی لازم نیست؛ جامعه خود فرو میپاشد. وظیفه روشنفکران و نویسندگان این است که این امید را زنده نگه دارند.
- در خاورمیانه و ایران، چرا جنبشهای صلحطلب اندکاند؟
پاسخ ساده است: صلح، برخلاف هیاهوی جنگ، نه بودجهای عظیم دارد و نه تریبونی رسمی. در منطقهای که زور و خشونت، خطکش اصلی قدرت است، صلحطلبی اغلب نه نشان افتخار که برچسبی از ضعف تلقی میشود. در کنار این، ساختار حکومتها، مجالی برای رشد جنبشهای مدنی مستقل باقی نمیگذارد و اغلب، نغمهسرایان صلح در انزوا یا خاموشی به سر میبرند.
این سرنوشت تلخ، سایه بر ایران نیز افکنده است؛ اما نباید فراموش کرد که ریشهٔ صلح در گنجینهٔ فرهنگی ما عمیق است. صلح در شعر حافظ، در اندیشهٔ سعدی و در فروغ جاودانهٔ «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» زرتشت جاری است. ما تنها این ریشههای کهن را از یاد بردهایم و از آب دادن به آنها غافل ماندهایم.
و در این میان، باید از سرزمینی چون کردستان سخن گفت؛ سرزمینی که قرنها زیر سنگینی ظلم و نادیدهگرفتهشدن زیسته است. با این وجود، این ملت رنجکشیده، در طول تاریخ خود، همواره دست دوستی و صلح را به سوی همسایگان و جامعهٔ جهانی دراز کرده است. این، گواه آن است که حتی در عمیقترین زخمها نیز، روحیهٔ صلحجویی میتواند پابرجای بماند.
اگر به جامعهٔ مدنی فرصت نفس کشیدن داده شود و این میراث عظیم احیا گردد، جنبشهای صلحخواهانه، مانند رودهایی خروشان، از دل مردم زاده خواهند شد؛ چرا که در ژرفای وجود هر انسان، میل به آرامش و زندگی مشترک، همواره از عطش درگیری و ستیز قدرتمندتر است.
- پس از انتشار کتاب چه بازخوردهایی دریافت کردید؟
پس از انتشار فارسی کتاب، واکنشها فراتر از انتظار من بود. وقتی اثر از طریق شبکههای اجتماعی و برخی تلویزیونها به اشتراک گذاشته شد، بسیاری از خوانندگان از نقاط مختلف ایران و جهان پیام فرستادند و از این اثر استقبال کردند. میگفتند در میان همهٔ هیاهوی سیاست و جنگ، صدای صادق و بیپیرایهٔ این کودک دوازدهساله برایشان یادآور امید بوده است.
از زنان و دوستان افغانستانی گرفته تا فعالان اجتماعی بسیاری نوشتند که این کتاب را برای فرزندانشان تهیە خواهند کرد
و از آن بهعنوان متنی برای گفتوگو درباره صلح، مهربانی و برابری استفاده خواهند کرد. «این نگاه کودکانه جهانیتر از هر بیانیه سیاسی است».
این استقبال باعث شد تصمیم بگیرم نسخهٔ انگلیسی کتاب را نیز منتشر کنم. برنامه دارم با حضور خبرنگاران و حامیان صلح، نسخههایی از این کتاب را به نمایندگان رهبران پنج قاره، رئیس بخش زنان سازمان ملل متحد، رئیس سازمان جهانی کودک (یونیسف)، و دو تن از برندگان جایزه صلح نوبل اهدا کنم.
هدف از این اقدام نه تبلیغ کتاب، بلکه رساندن صدای نسلی است که از رهبران جهان میخواهد به جای رقابت بر سر قدرت، برای حفظ زندگی و زمین متحد شوند. در این مسیر، ما نیازمند همکاری و همراهی رسانههایی هستیم که دغدغهٔ صلح و گفتوگو دارند، از جمله رادیو زمانه. امیدواریم بتوانیم با پشتیبانی چنین رسانههایی، این پیام انسانی را گستردهتر به گوش جهانیان برسانیم.





نظرها
نظری وجود ندارد.