ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
USD EUR / All

چهره‌ها:

مهسا برکت، حفاظتگری در گذار از تاریک‌روشنای سنت‌ها به افق‌های حرفه‌ای

ساسان نویدی - در میانه چالش‌های ساختاری و فرهنگیِ محیط‌زیست ایران، از نگاه سنتی تا شکاف نسلی، صدای مهسا برکت، حفاظت‌گر جوان، روایتی است از گذار از مبارزه برای بقا به سوی طلبِ کیفیت، استقلال حرفه‌ای و تأثیری پایدار. او با پذیرش واقعیتِ آینده‌ای تیره، اما نه در انتظار آن، بلکه با تأکید بر «حرفه‌ای‌گری» به مثابه سلاح، نقشه‌راهی برای مقاومت هوشمندانه ترسیم می‌کند.

مهسا برکت، فعال محیط‌ زیست و پژوهشگر ایرانی، در سال ۱۳۸۰ در بهبهان خوزستان به دنیا آمد. او از سال ۱۴۰۰ برای تحصیل در رشته محیط‌ زیست به دانشگاه تهران آمد و عضو گروه محیط‌ زیست طبیعی دانشکده منابع طبیعی شد. مهسا در تدوین و اجرای چندین پروژه پژوهشی مرتبط با سرشماری علف‌خواران در پارک ملی و ذخیره‌گاه زیست‌کره گلستان نقش داشته است.

او باور دارد که حفاظت مؤثر از محیط‌ زیست نیازمند عبور از نگاه‌های سنتی و جنسیتی از طریق «حرفه‌ای‌بودن، استمرار و رفتار مسئولانه» است. مهسا در گفت‌وگو با پیام ما بر روایت‌سازی اثرگذار به‌عنوان پلی بین دانش علمی و دغدغه‌های انسانی برای جذب سرمایه تأکید می‌کند، و معتقد است تصمیم‌گیری‌ها باید بر پایه شایستگی فردی باشد نه جنسیت. اگرچه او به دلیل ساختارهای فرسوده، تصمیم‌گیری‌های غیرکارشناسی و رقابت‌های بی‌ثمر، آینده حفاظت در ایران را تاریک می‌بیند، اما با تغییر مسیر در زندگی حرفه‌ای‌اش و تأکید بر یادگیری متقابل بین نسل‌ها، راهی برای تأثیرگذاری پایدار جست‌وجو می‌کند.

چالش‌های ساختاری حفاظت از محیط‌ زیست ایران

مهسا برکت چالش‌های ساختاری حفاظت از محیط‌ زیست ایران را در کندی فرآیندها، تصمیم‌گیری‌های غیرکارشناسی، کمبود منابع مالی مستقل و رقابت‌های بی‌ثمر به جای هم‌افزایی می‌بیند. او معتقد است این مسائل به فرصت‌سوزی‌هایی انجامیده و آینده حفاظت را تیره کرده. در گفت‌وگو با پیام ما می‌گوید:

روند کارها کند و فرساینده است، تصمیم‌گیری‌ها اغلب غیرکارشناسی و پراکنده‌اند و فضای همکاری به‌جای هم‌افزایی، بیشتر سرشار از رقابت‌های بی‌ثمر شده است.

 این چالش‌های ساختاری، نه تنها انرژی و انگیزه کنشگران را تحلیل می‌برد، بلکه به گفته او منجر به «فرصت‌سوزی‌های مکرر» در لحظات حساس برای حفاظت از گونه‌ها و زیستگاه‌ها می‌شود.

از منظر فرهنگی، بزرگ‌ترین موانع برای زنان حفاظت‌گر، به‌ویژه در حوزه گوشتخواران، امنیت، پذیرش اجتماعی و نگاه سنتی مدیران است. این نگرش‌های محافظه‌کارانه به صورت عینی و در قالب «ممانعت از حضور زنان» خود را نشان می‌دهد. مهسا در ادامه گفت‌‌وگو با پیام ما همچنین از شکاف نسلی و عدم انتقال تجربه از سوی نسل‌های پیشین گلایه دارد و احساس می‌کند «تمایل واقعی برای همراهی و انتقال تجربه وجود ندارد» و به همین جهت هم گفت‌وگوها با نسل جدید اغلب در «سطح حرف باقی می‌ماند». با این حال، او تأکید می‌کند:

استمرار، حرفه‌ای‌بودن و رفتار مسئولانه به‌مرور اعتماد مسئولان، جامعه محلی و همکاران را جلب می‌کند و درنهایت می‌تواند این سد را بشکند.

این یک نگاه راهبردی‌ست که ممکن است موانع فرهنگی را از طریق اثبات عملی شایستگی‌ها و ساختن اعتماد تدریجی کنار بزند.

شکاف نسلی در فعالان محیط‌ زیست ایران

مهسا برکت تأکید می‌کند که زنان حفاظتگر دهه هشتادی اولویت‌های متفاوتی نسبت به نسل‌های پیشین دارند. نسل جدید، که بر شانه‌های مبارزات پیشینیان ایستاده، دیگر صرفاً به اثبات توانایی یا بقا در فضای مردانه حفاظت فکر نمی‌کند؛ بلکه به کیفیت تجربه، استقلال حرفه‌ای و دیده‌شدن اهمیت می‌دهد. این تغییر پارادایم نشان‌دهنده پیشرفت نسلی است، اما همزمان ممکن است زمینه ساز فاصله‌های بین نسلی شود. مهسا می‌گوید:

به‌نظرم دغدغه‌های زنان حفاظتگر دهه ۸۰ با نسل‌های پیشین تفاوت بنیادین دارد. نسل ما به استقلال حرفه‌ای، دیده‌شدن و کیفیت بالای تجربه میدانی اهمیت بیشتری می‌دهد، درحالی‌که نسل‌های قبل بیشتر درگیر بقا، اثبات توانایی و شکستن کلیشه‌ها بودند.

این تفاوت نه تنها در اهداف حرفه‌ای، بلکه در نحوه مواجهه با چالش‌ها نیز آشکار است. نسل پیشین درگیر شکستن محدودیت‌ها بود اما نسل جدید به دنبال ساختن ساختارهای پایدار و شفاف است که در آن مهارت و عملکرد معیار اصلی باشد، نه جنسیت یا سابقه.

یکی از تلخ‌ترین تجربیات مهسا، عدم همراهی واقعی نسل‌های پیشین با دهه هشتادی‌هاست. او می‌گوید در سطح گفتار، استقبال وجود دارد، اما در عمل، انتقال دانش، حمایت عملی و همکاری عمیق صورت نمی‌گیرد. این شکاف، حفاظت را از پایداری و تداوم محروم می‌کند، زیرا بدون پیوند نسلی، تجربیات ارزشمند از دست می‌رود و نسل جدید مجبور به آزمون و خطای مجدد می‌شود:

در مواجهه اول بسیار پذیرا هستند و مشتاق‌اند که با نسل جدید همکاری کنند؛ اما در اجرا و وقتی با چالش‌ها رو‌به‌رو می‌شویم، انتظاری که داشتم برآورده نشد... اغلب احساس می‌کردم تمایل واقعی برای همراهی و انتقال تجربه وجود ندارد و گفت‌وگو با ما، دهه هشتادی‌ها، بیشتر در سطح حرف باقی می‌ماند.

مهسا این شکاف را تا حدی طبیعی می‌داند، زیرا هر نسل شیوه و دغدغه خودش را دارد، اما هشدار می‌دهد که بدون گذار از رقابت و داوری به تعامل و یادگیری متقابل، حفاظت نمی‌تواند پایدار بماند:

فکر می‌کنم این شکاف نسلی تا حدی طبیعی است؛ هر نسل دغدغه‌ها و شیوه خودش را دارد. امیدوارم در آینده بتوانیم به‌جای رقابت یا داوری، به تعامل و یادگیری متقابل برسیم؛ چون بدون این پیوستگی، حفاظت نمی‌تواند پایدار بماند.

آینده‌ای که در راه است

نگاه مهسا برکت به آینده، ترکیبی از واقع‌بینی تلخ و عمل‌گرایی امیدوارانه است. او مشکلات را پنهان نمی‌کند، اما با تغییر مسیر، نشان می‌دهد که حتی در فضای پرچالش، می‌توان از راه‌های جایگزین تأثیر گذاشت. این رویکرد، الگویی برای نسل جوان حفاظتگران است: به جای تسلیم، بازآفرینی نقش خود در سیستم.

او به جای ترک حوزه حفاظت با بازتعریف مسیر حرفه‌ای، به دنبال ایجاد تغییر از راه‌های مؤثرتر است. او فاصله‌گیری موقت از فضای آکادمیک، تمرکز بر جذب سرمایه، روایت‌گری و نگارش پروپوزال را انتخاب کرده تا از حاشیه به مرکز تأثیرگذاری نزدیک‌تر شود. این تصمیم، نشانه‌ای از عزم استراتژیک برای تأثیرگذاری پایدار است، نه انصراف از آرمان. می‌گوید:

آنقدر این وضعیت منجر به فرصت‌سوزی می‌شد که درنهایت تصمیم گرفتم کمی مسیر حرفه‌ای‌ام را تغییر دهم، گرچه همچنان درگیر محیط‌ زیست و حفاظت هستم و خواهم بود.

این تغییر مسیر، نوعی مقاومت هوشمندانه است: او به جای درگیری مستقیم با ساختارهای فرسوده، از ابزارهای غیرمستقیم مانند روایت، مذاکره و جذب حمایت استفاده می‌کند تا پروژه‌های حفاظتی را به حرکت درآورد.

نگاه بالنده به مسئله جنسیت در حفاظت

مهسا برکت جنسیت را نه مزیت و نه مانع، بلکه یک عامل حاشیه‌ای در ارزیابی حرفه‌ای می‌داند. او معتقد است که در حوزه حفاظت، معیار اصلی باید مهارت، دانش و توانمندی عملی باشد، نه برچسب‌های جنسیتی. این نگاه، فراتر از مطالبه برابری، به دنبال استانداردسازی عملکرد است تا زنان و مردان در یک زمین بازی مشترک و عادلانه رقابت کنند. می‌گوید:

آنچه برایم مهم است، این است که کاش تصمیم‌گیری‌ها و فرصت‌ها در این حوزه براساس مهارت، دانش و توانمندی افراد پیش می‌رفت، نه بر مبنای جنسیت.

این دیدگاه، نشانه‌ای از بلوغ فکری نسل جدید است که دیگر به دنبال اثبات «برابری» نیست، بلکه برتری عملکردی را مطالبه می‌کند.

مهسا با نگاهی واقع‌بینانه اما قاطع، کیفیت کار، دقت و مسئولیت‌پذیری زنان را در بسیاری از پروژه‌های حفاظتی قابل‌تحسین‌تر از همتایان مرد می‌داند. این ادعا نه از سر تعصب، بلکه بر پایه مشاهده میدانی و مقایسه عملکرد همکاران زن و مرد استوار است. او معتقد است زمان آن رسیده که این واقعیت به رسمیت شناخته شود و زنان از حاشیه به مرکز تصمیم‌گیری و اجرا منتقل شوند:

بااین‌حال، وقتی به عملکرد خودم و دیگر همکاران زن نگاه می‌کنم، می‌بینم به‌واقع کیفیت کار، دقت و مسئولیت‌پذیری زنان در بسیاری از موارد قابل‌تحسین‌تر است. معتقدم وقت آن رسیده که این واقعیت به رسمیت شناخته شود.

این اعتمادبه‌نفس، نه تنها فردی، بلکه نسلی است: زنان دهه هشتادی حفاظت، خود را قربانی نمی‌بینند، بلکه پیشران تغییر می‌دانند.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.