از ابتکار محلی تا رویداد ملی: همایش یوزپلنگ ایرانی، نماد مردمیشدن حفاظت در ایران
ساسان نویدی - در حالی که یوزپلنگ ایرانی در آستانه انقراض قرار داشت، مردم جاجرم بدون یک ریال بودجه دولتی، با برگزاری چهارمین همایش ملی یوزپلنگ ایرانی، موفق شدند یوز مادر را همراه چهار توله به پناهگاه میاندشت بازگردانند و جمعیت آهو را از ۲۰۰ به ۵۰۰۰ رأس برسانند؛ این تجربه موفق را میتوان به الگویی ملی برای حفاظت مردمی تبدیل کرد.

یوزپلنگ ایرانی
همایش ملی «یوزپلنگ ایرانی» با شماره ثبت ۱۰۴۱۱۱۱۸۵، در تاریخ ۲۰ آبانماه ۱۴۰۴ بهطور رسمی در فهرست رویدادهای گردشگری جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسید.
این همایش هر سال در پناهگاه حیاتوحش میاندشت واقع در شهرستان جاجرم (قدیمیترین منطقه حفاظتشده ایران و یکی از آخرین زیستگاههای امن یوزپلنگ آسیایی) برگزار میشود و اهداف اصلی آن عبارتند از:
- ترویج حفاظت مشارکتی از یوزپلنگ ایرانی
- افزایش آگاهی عمومی
- بررسی چالشهای پیشِرو
- تقویت مشارکت جوامع محلی در حفاظت از محیط زیست
ثبت این رویداد در فهرست ملی رویدادهای گردشگری، در راستای اجرای سند تحول دولت و با هدف ساماندهی، حرفهایسازی و توسعه گردشگری رویدادی انجام شده است. همایش یوزپلنگ ایرانی همچنین نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت فرهنگی و بومی جوامع محلی و پیشبرد گردشگری پایدار در منطقه ایفا خواهد کرد.
تفاوت اساسی این همایش با بسیاری از رویدادهای مشابه این است که حتی یک ریال از بودجه دولتی هزینه نمیشود؛ همهچیز مردمی است و با مشارکت مستقیم مردم، خیرین، فعالان محیط زیست و جوامع محلی تأمین و اجرا میگردد.
حمید غلامی، همیار محیط زیست محلی در استان خراسانشمالی و شهرستان جاجرم در گفتوگو با پیام ما میگوید:
امسال چهارمین سالی است که همایش یوز را با مشارکت مردم برگزار میکنیم. اعتبارات خاصی هم نداریم. سالها با مردم کار کرده بودیم؛ از مدارس و دانشآموزان گرفته تا نشستهای محلی، برنامههای توجیهی، آموزشها و پروژههای مشارکتی. اما اینها پراکنده بود. همایش را طراحی کردیم تا فعالیتهایمان را بهشکلی رسمی مطرح کنیم. مسئولان هم چالشها را ببینند.
یوزپلنگ ایرانی و اهمیت نمادین آن
یوزپلنگ ایرانی به عنوان تنها بازمانده زیرگونه آسیایی یوزپلنگ در جهان، یک گونه کلیدی در اکوسیستمهای خشک و نیمهخشک ایران محسوب میشود. حضور این گربهسان بزرگجثه نشاندهنده سلامت زیستگاههای استپی و بیابانی است، زیرا بقای آن وابسته به جمعیتهای پایدار طعمههایی مانند آهو، جبیر و قوچ و میش است. حفاظت از یوزپلنگ و زیستگاههای آن به طور غیرمستقیم موجب حفظ تنوع زیستی منحصر به فرد، پوشش گیاهی و منابع آبی این مناطق شده و تعادل طبیعی را نگه میدارد. انقراض این گونه نه تنها یک شکاف غیرقابل جبران در زنجیره غذایی ایجاد میکند، بلکه نشاندهنده تخریب گستردهتر محیطزیست ایران خواهد بود.
یوزپلنگ ایرانی فراتر از یک گونه جانوری، به نماد ملی حفاظت از محیطزیست و میراث طبیعی ایران تبدیل شده است. این جانور که روزگاری در فرهنگ و هنر ایرانی جایگاه داشته، امروز محور همبستگی اجتماعی، مشارکت مردمی و فعالیتهای گسترده آموزشی شده است. بقای یوزپلنگ بیانگر تعهد ایران به حفظ ذخایر ژنتیکی منحصر به فرد جهانی و مسئولیت بینالمللی کشور در قالب کنوانسیونهای زیستمحیطی است. همچنین، یوزپلنگ به عنوان یک آماج حفاظتی جذاب، امکان جلب توجه، منابع و همکاریهای بینالمللی را برای کل اکوسیستمهای ایران فراهم میکند. از دست دادن آن، نه تنها یک فاجعه زیستی، بلکه ضربهای به هویت طبیعی و اعتبار محیطزیستی ایران در جهان خواهد بود.
نتایج زیستمحیطی ملموس و قابل اندازهگیری
مهمترین شاهد عینی موفقیت این اقدام مردمی، بازگشت عینی یوزپلنگ ایرانی به پناهگاه حیاتوحش میاندشت پس از سالها غیبت است. این بازگشت تنها یک ادعا نیست، بلکه با مشاهده و ثبت تصویری یک یوز مادر با چهار توله مستند شده است. این پدیده نشان میدهد تلاشهای جامعه محلی در حفاظت مشارکتی، اقداماتی مانند نصب تابلوهای هشدار سرعت در جادهها، آموزش جوامع محلی و پایش منطقه به طور مستقیم به ایمنسازی و احیای زیستگاه انجامیده است. به عبارت دیگر، مشارکت مردمی باعث ایجاد شرایطی شده که یوزپلنگ به عنوان یک گونه حساس و در معرض خطر نه تنها در منطقه حضور یابد، بلکه توانایی تولیدمثل و پرورش تولهها را نیز داشته باشد. این نتیجه، نهاییترین و قویترین شاهد برای اثربخشی الگوی حفاظت مردمی است.
علاوه بر این ثبت رسمی همایش یوزپلنگ ایرانی با شماره ۱۰۴۱۱۱۱۸۵ در فهرست ملی رویدادهای گردشگری، شاهدی عینی بر نهادی شدن و رسمیت یافتن این حرکت خودجوش مردمی است. این ثبت ملی تنها یک مجوز اداری نیست، بلکه به معنای به رسمیت شناخته شدن این الگوی مشارکتی در سطح کلان حکومتی و تبدیل یک ابتکار محلی به یک رویداد ملیِ دارای هویت و چارچوب رسمی است. از سوی دیگر، افزایش چشمگیر جمعیت طعمههای یوز مانند رشد جمعیت آهو از حدود ۲۰۰ به ۵۰۰۰ رأس در میاندشت، نشاندهنده بهبود سلامت کل اکوسیستم تحت مدیریت مشارکتی است. این ارقام عینی ثابت میکند که حفاظت مردمی صرفاً یک شعار نیست، بلکه منجر به احیای زنجیره غذایی و افزایش تابآوری زیستگاه شده است. این موفقیتها، سرمایه اجتماعی و انگیزه جامعه محلی را تقویت کرده و چرخهای مثبت از مشارکت و نتایج ملموس ایجاد کرده است.
بر اساس گزارش پیامما، علیرغم دستاوردهای چشمگیر حرکت مردمی در جاجرم، چالشهای ساختاری مهمی پابرجاست؛ از جمله کمبود شدید نیروی محیطبانی (وسعت ۸۵ هزار هکتاری پناهگاه حیاتوحش میاندشت با تعداد محیطبانان فعلی، در حالی که طبق استاندارد باید پنج برابر باشد)، بیتوجهی تاریخی و حاشیهای شدن میاندشت در مقایسه با سایر زیستگاههایی مانند توران، و همچنین وابستگی روندها به سلیقه و نظر فردی مسئولان محلی بهگونهای که ادامه یا توقف برنامهها میتواند تحت تأثیر تغییر یک مدیر یا فرماندار قرار گیرد.
الگوی جاجرم: از موفقیت محلی تا جنبش ملی حفاظت مردمی
با وجود گستره وسیع چالشهای محیطزیستی در ایران، تجربه موفق جاجرم در مورد یوزپلنگ نشان میدهد که الگوی «حفاظت مردمی» میتواند به طور موثری برای حل دو دسته از مشکلات کلیدی به کار رود: مشکلات ناشی از شکاف بین نگرش و عمل در جامعه و مشکلات مربوط به حفاظت از تنوع زیستی و زیستگاهها.
در وهله نخست، این الگو میتواند شکاف عمیق میان «احساس همبستگی با طبیعت» و «رفتارهای مخرب محیطزیستی» را پر کند. تحقیقات نشان میدهد ایرانیان از نظر احساس پیوند عاطفی و معنوی با طبیعت، در رتبه دوم جهانی قرار دارند. اما این نگرش مثبت لزوماً به اقدام عملی برای حفاظت تبدیل نمیشود و کشور با بحرانهایی مانند آلودگی هوا، مدیریت ناکارآمد پسماند و مصرف بیرویه آب مواجه است. الگوی جاجرم با ایجاد چارچوبی عینی و مشارکتی (همچون همایش، نصب تابلو، آموزش در مدارس) این انرژی عاطفی را به کار گروهی ملموس هدایت میکند. این فرآیند، فرهنگ صرفاً «احساسی» را به فرهنگ «مسئولیتپذیری و عمل جمعی» ارتقا میدهد و میتواند در قالب کمپینهای مردمی برای تفکیک زباله، کاهش مصرف آب در شهرها یا حفاظت از سایر گونههای در خطر، در سایر مناطق نیز تکرار شود.
علاوه بر این، الگوی جاجرم برای مقابله با تخریب زیستگاهها و انقراض گونهها که از پیامدهای توسعه ناپایدار و ضعف نظارت است کاربرد دارد. گزارشها از تخریب مناطق حفاظتشده برای اهداف صنعتی یا نظامی، شکار غیرمجاز و کاهش شدید جمعیت گونهها حکایت دارند. تجربه میاندشت ثابت کرد که جامعه محلی سازمانیافته میتواند به عنوان «چشمان و گوشهای» نظارتی قدرتمند و مدافعانی دلسوز عمل کند. وقتی مردم یک منطقه، مانند ساکنان جاجرم، یک گونه (مانند یوز) را به عنوان میراث هویتی خود بپذیرند، برای حفاظت از آن و زیستگاهش که شامل طعمهها و کل اکوسیستم نیز میشود پا پیش میگذارند. این مدل مشارکتی میتواند به سایر مناطق حساس (مانند جنگلهای هیرکانی یا تالابهای در حال خشکیدن) تعمیم یابد و جوامع محلی را به عنوان نگهبانان اصلی این عرصهها تقویت کند، تا جایی که دولت به تنهایی از عهده آن برنمیآید.
گسترش مؤثر الگوی حفاظت مردمی جاجرم نیازمند تسهیل، نهادینهسازی و تکرارپذیر ساختن این تجربه است. نخست، دولت و سازمانهای حامی باید با شناسایی و توانمندسازی هستههای محلی علاقهمند در سایر مناطق، زیرساخت اولیه (مانند آموزشهای فنی و پشتیبانی حقوقی) را فراهم کنند. سپس، با ایجاد سازوکارهای رسمی برای ثبت و حمایت قانونی از چنین ابتکاراتی (مانند ثبت ملی رویدادها یا عقد تفاهمنامههای حفاظت مشارکتی)، پایداری بلندمدت آنها را تضمین نمایند. در نهایت، مستندسازی و اشتراکگذاری سیستماتیک دستاوردها و فرآیندهای موفق (مانند افزایش جمعیت گونهها یا بهبود مشارکت جامعه) از طریق شبکههای محلی و رسانهای، امکان الگوبرداری آگاهانه و انطباق آن با شرایط متنوع زیستی و اجتماعی سایر نقاط کشور را فراهم میآورد. این رویکرد سهگانه، مسیری عملی برای تبدیل یک موفقیت محلی به جنبشی ملی است.







نظرها
نظری وجود ندارد.