ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
USD EUR / All

سیاست رهایی‌بخش در ۲۰۲۵: نسل Z، اخلال در زیرساخت‌ها و همبستگی جهانی با فلسطین

سال ۲۰۲۵ بیش از آن‌که سال خیزش‌‌های سرایت‌پذیر جهانی باشد، معرف پراکندگی تنش‌هایی بود که هم‌زمان در سطوح مختلف فوران کردند. از پیوند خوردن همبستگی با فلسطین به اخلال در بنادر و زنجیره‌های تسلیحاتی اروپا، تا بازگشت ایده فلج‌کردن گردش عادی اقتصاد در فرانسه و عیان‌شدن بحران نمایندگی سیاسی در بریتانیا؛ از اعتراضات نسل Z در کشورهایی چون نپال، کنیا، ماداگاسکار، مراکش و تونس علیه ریاضت، فساد و انسداد افق‌های زندگی، تا افشای دوگانگی نظم جهانی در جرم‌انگاری کمک انسانی و عادی‌سازی جنگ. این تحولات در دل شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته از لجستیک، انرژی، مهاجرت و امنیت رخ دادند و نشان دادند که سیاست رهایی‌بخش امروز از دل گسل‌هایی گذر می‌کند که مرز میان مبارزه محلی و جهانی را عملاً از میان برده‌اند. افق پیش‌رو دوگانه است: گسترش امکان‌های انترناسیونالیستی در دل زنجیره‌های به‌هم‌پیوسته جهانی، و در عین حال، خطر هنجاری‌شدن فاشیسم و تکثیر منطق جنگ.

سال ۲۰۲۵ نه با یک انفجار انقلابی جهانی آغاز شد و نه می‌توان ناآرامی‌های آن را ذیل یک خیزش یا یک لحظه انقلابی واحد توضیح داد. آنچه این سال را متمایز می‌کند، نه هم‌زمانی جنبش‌ها، بلکه فعال‌شدن گسل‌های متعددی است که پیش‌تر زیر سطح نظم جهانی انباشته شده بودند. سیاست جهانی در سالی که گذشت بیش از آن‌که به حرکت موج‌وار سرایت شباهت داشته باشد، به تکان‌های ناهمگون صفحه‌های تکتونیکی می‌مانست: تنش‌هایی که نامرئی مانده بودند، در نقاط مختلف سرباز کردند ـ گاه به‌صورت اعتراضات خیابانی، گاه در قالب مداخلات ضد‌لجستیکی و اختلال در زیرساخت، و گاه به شکل شکاف‌هایی در سیاست نهادی. رخدادها و جنبش‌های اجتماعی لزوماً هم‌جهت نبودند، اما همگی بر یک واقعیت آشنای مشترک دلالت می‌کردند: نظم موجود دیگر قادر به جذب و مهار مطالبات اجتماعی نیست.

اگر ۲۰۲۴ سال شوک اخلاقی بود ـ به‌ویژه در واکنش به جنگ غزه ـ ۲۰۲۵ سالی بود که در آن این شوک توانست، هرچند به‌طور نابرابر و ناهمگون، به کنش‌های مادی ترجمه شود. بدون شک فلسطین نقش یک «کانون گسل» را ایفا کرد: نقطه‌ای که تلاقی تضادهای امپریالیستی، نژادپرستی نظام‌مند، سرمایه‌داری نظامی، زنجیره‌های نابرابر تأمین جهانی و گرایش‌های امنیتی و استبدادی درون کشورهای غربی بیش از پیش برملا شد. همبستگی با فلسطین دیگر صرفاً بیان موضع یا ژستی اخلاقی نبود، بلکه به میدان آزمون راهبردهای نو بدل شد؛ جایی که مرز میان اعتراض، اخلال و مداخله مستقیم به چالش کشیده شد.

صدها تظاهرکننده حامی فلسطین در تظاهراتی به مناسبت هفتاد و هفتمین سالگرد نکبت در تورنتو، انتاریو در ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ راهپیمایی می‌کنند.
تورنتو، کانادا - ۲۷ اردیبهشت - تظاهراتی علیه حملات اسرائیل به غزه- (عکس از مرت آلپر درویش / آنادولو / از طریق خبرگزاری فرانسه)

در این میان، درهم‌تنیدگی وضعیت بازتولید نظم سرمایه‌دارانه در مقیاس جهانی ـ از زنجیره‌های تأمین و انرژی گرفته تا لجستیک جنگ، مهاجرت، و کنترل مرزی ـ افق مبارزه را انترناسیونالیستی‌تر کرده است. آنچه در نقاط مختلف بروز یافت، نه صرفاً همبستگی نمادین میان جنبش‌ها، بلکه پیوند مادی فزاینده‌ مبارزات بود: این‌که اختلال در یک بندر، یک کارخانه، یا یک مسیر ترانزیت، می‌تواند اثراتی فراتر از مرزهای ملی داشته باشد. در برخی گره‌گاه‌ها این افق انترناسیونالیستی بالفعل شده است؛ و مبارزه محلی خود را به‌مثابه گره‌ای در شبکه‌ای جهانی از ستم و مقاومت بازتعریف کرده است. 

در ایتالیا، این دگرگونی به‌وضوح دیده شد. تظاهرات گسترده همبستگی با فلسطین در شهرهای بزرگ، به‌تدریج با اقداماتی پیوند خورد که مستقیماً زیرساخت‌های جنگ را هدف می‌گرفتند: اخلال در فعالیت بنادر، کارخانه‌های تولید سلاح و مسیرهای انتقال تجهیزات نظامی. جنبش‌های ضد تأمین تسلیحاتی نشان دادند که سیاست ضد‌امپریالیستی در شرایط کنونی نمی‌تواند به سطح گفتمان یا محکومیت اخلاقی محدود بماند، بلکه باید در زنجیره‌های واقعی تولید و توزیع خشونت مداخله کند. پیوند کارگران بنادر، دانشجویان، فعالان مهاجر و شبکه‌های ضد‌نظامی‌گری، شکافی را آشکار کرد که پیش‌تر کمابیش پنهان مانده بود: جنگ در غزه پدیده‌ای «بیرونی» نسبت به اروپا نیست، بلکه در دل اقتصادهای اروپایی جریان دارد.

چگونه می‌توان هم‌زمان با جنگ‌های جاری مقابله کرد و هم از هنجاری‌شدن نظامی‌سازی جلوگیری کرد؟

فعالیت ناوگان آزادی نیز در همین چارچوب قابل فهم است. اهمیت آن نه در ظرفیت عملی‌اش برای شکستن محاصره غزه، بلکه در کارکرد افشاگرانه‌اش بود. توقیف خشونت‌بار این ناوگان بار دیگر نشان داد که نظم جهانی چگونه کمک انسانی را جرم‌انگاری می‌کند، در حالی که صادرات سلاح و حمایت از اشغال را به‌عنوان رویه‌ای عادی می‌پذیرد. این تضاد، برای بسیاری از جنبش‌ها، لحظه‌ای تعیین‌کننده بود: ژست اخلاقی همبستگی، بدون مداخله مستقیم، معنایی ندارد. 

۱۸ اکتبر ۲۰۲۵: سرتاسر آمریکا شاهد تظاهرات حدود هفت میلیون تن علیه دونالد ترامپ با شعار No Kings بود، در معنای رد اقتدارگرایی سلطان‌وار
۱۸ اکتبر ۲۰۲۵: سرتاسر آمریکا شاهد تظاهرات حدود هفت میلیون تن علیه دونالد ترامپ با شعار No Kings بود.

هم‌زمان، در اروپا، اشکال دیگری از تلاش برای اخلال در نظم سلطه پدیدار شد. در فرانسه، حرکت‌هایی مانند «همه چیز را مسدود کنیم» با هدف فلج‌کردن گردش عادی اقتصاد، نشان دادند که اعتراض اجتماعی می‌تواند و باید از خیابان فراتر رود و مستقیماً منطق کارکردی نظام را هدف بگیرد. این حرکت‌ها، اغلب بدون رهبری متمرکز و با شبکه‌هایی سیال، بیانگر گذار از خواست اصلاح به ایجاد وقفه در نظم موجود بودند.

در آمریکا، همزمان با برگزاری رژه سربازان و تانک‌ها در واشنگتن، به مناسبت سالروز تاسیس ارتش ایالات متحده آمریکا، معترضان به دونالد ترامپ گسترده‌ترین تظاهرات را علیه او سازمان دادند. مخالفان ترامپ در ژوئن دو هزار تظاهرات در سراسر آمریکا سازمان دادند تا به رئیس‌جمهوری ایالات متحده بگویند هیچ کس فراتر از قانون نیست.

جنبش‌های رهایی‌بخش امروز در حال آزمودن مسیرهای تازه‌اند. آن‌ها در وضعیت جابه‌جایی دائمی قرار دارند: میان خیابان و نهاد، میان اخلاق و اخلال، میان همبستگی جهانی و مبارزه محلی.

در بریتانیا، هم‌زمان با سرکوب فزاینده تظاهرات حامی فلسطین و محدودسازی آزادی‌های مدنی، تلاش برای شکل‌دهی به پروژه‌هایی مانند «حزب شما» را باید نه به‌مثابه احیای سیاست پارلمانی، بلکه به‌عنوان نشانه‌ای از بحران عمیق نمایندگی فهمید. در فضایی که کارکرد حزب کارگر به مدیریت محتاط و محافظه‌کار وضع موجود تقلیل یافته، چنین ابتکاراتی بیانگر نارضایتی از فقدان هرگونه ابزار سیاسی برای ترجمه خشم اجتماعی‌اند. آن‌ها نه بدیل‌های آماده‌اند و نه پاسخ‌های نهایی، بلکه شکاف‌هایی را عیان می‌کنند که سیاست نهادی دیگر قادر به پنهان‌کردنشان نیست.

در جریان درگیری‌ها با نیروهای امنیتی ماداگاسکار در پی اعتصابی که خواستار اصلاحات قانون اساسی و استعفای رئیس‌جمهور آندری راجولینا در آنتاناناریوو بود، در ۹ اکتبر ۲۰۲۵، یک دانشجو پرچمی را در دست دارد که روی آن لوگوی مانگای محبوب ژاپنی «وان پیس» نقش بسته است، نماد جدید جنبش‌های اعتراضی نسل زد در سراسر جهان (عکس از لوییس تاتو / خبرگزاری فرانسه)

در جنوب جهانی، گسل‌ها به‌شکلی عریان‌تر فعال شدند. در نپال، اعتراضات گستردهٔ نسل Z علیه فساد، بیکاری و بن‌بست سیاسی به سقوط دولت انجامید. این جنبش نه از دل احزاب سنتی، بلکه از دل زیست روزمره نسلی برآمد که دیگر به وعده‌های توسعه و ثبات باور ندارد. در ماداگاسکار، اعتراضات جوانان علیه گرانی، نابرابری و وابستگی اقتصادی، بار دیگر نشان داد که «ثبات» تحمیلی نهادهای بین‌المللی چگونه به انباشت خشم اجتماعی می‌انجامد.

در کنیا، اعتراضات گسترده جوانان علیه لایحه‌های ریاضتی، فساد ساختاری و خشونت پلیس، دولت را با بحرانی جدی روبه‌رو کرد. در تیمور شرقی، جنبش دانشجویی علیه هزینه‌های تجملی دولت و بی‌عدالتی معیشتی توانست تغییرات ملموسی را تحمیل کند؛ نمونه‌ای از قدرت جنبش‌های کوچک اما هدفمند. در مراکش و تونس، اعتراضات علیه سرکوب و تمرکز قدرت نشان داد که حتی در شرایط اقتدارگرایانه، گسل‌های اجتماعی همچنان فعال‌اند. در بلغارستان، تظاهرات ضدفساد به استعفای دولت انجامید و نشان داد که اروپا نیز از لرزش‌های سیاسی مصون نیست.

نسل Z در بسیاری از این صحنه‌ها نقش محوری داشت، نه به‌عنوان یک سوژه ایدئولوژیک یکدست، بلکه به‌عنوان نسلی که بحران را زیسته است: بحران اقلیمی، پاندمی، جنگ و ناامنی اقتصادی. این نسل نه الزاماً چپ کلاسیک است و نه وفادار به سیاست نهادی، اما در کنش‌هایش اغلب در تضاد مستقیم با منطق سرمایه‌داری امنیتی و اقتدارگرای معاصر قرار می‌گیرد.

افق ۲۰۲۶ اما تنها با امکان‌های رهایی‌بخش تعریف نمی‌شود؛ خطرها نیز واقعی‌اند. یکی از آن‌ها، هنجاری‌شدن فاشیسم از مسیر انتخابات است. تجربه شیلی نشان می‌دهد که چگونه راست افراطی می‌تواند با سوارشدن بر نارضایتی اجتماعی، گفتمان نظم، امنیت و سلب مالکیت را بازسازی کند. این روند محدود به آمریکای لاتین نیست؛ در بخش‌هایی از اروپا نیز، بحران به‌جای آن‌که به‌عنوان مسئله‌ای ساختاری فهم شود، به تهدیدی فرهنگی یا اخلاقی فروکاسته می‌شود.

هم‌زمان، منطق جنگ همچنان به‌عنوان یک امکان دائمی در حال تکثیر است. تنش‌ها پیرامون ونزوئلا ـ در قالب فشارهای اقتصادی، تهدیدهای نظامی و سناریوهای مداخله ـ یادآور این واقعیت‌اند که امپریالیسم معاصر نه فقط از طریق جنگ‌های بالفعل، بلکه از طریق آماده‌سازی دائمی برای جنگ عمل می‌کند. این وضعیت، جنبش‌های رهایی‌بخش را با پرسشی دشوار روبه‌رو می‌سازد: چگونه می‌توان هم‌زمان با جنگ‌های جاری مقابله کرد و هم از هنجاری‌شدن نظامی‌سازی جلوگیری کرد؟

در چنین شرایطی، مسئله دیگر صرفاً بهبود وضعیت سیاسی و اجتماعی نیست، بلکه زیستن و عمل‌کردن بر روی گسل‌هاست: جایی که تنش‌ها انباشته می‌شوند، ائتلاف‌ها شکننده‌اند و هیچ تضمینی برای حصول نتایج رهایی‌بخش وجود ندارد. جنبش‌های ۲۰۲۵ نشان دادند که ظرفیت مداخله هنوز وجود دارد، اما پراکندگی نیروهای رهایی‌بخش نیز واقعی است. پرسش پیش‌روی نیروهای مترقی برای سال ۲۰۲۶ این است که آیا این تنش‌ها می‌توانند به بازترکیب پیوندهای پایدارتر بدل شوند یا نه ـ بی‌آن‌که به سازمان‌دهی بوروکراتیک فرسوده یا سلسله‌مراتب‌های فروبسته حزبی فروکاسته شوند؟

جنبش‌های رهایی‌بخش امروز در حال آزمودن مسیرهای تازه‌اند. آن‌ها در وضعیت جابه‌جایی دائمی قرار دارند: میان خیابان و نهاد، میان اخلاق و اخلال، میان همبستگی جهانی و مبارزه محلی. سیاست رهایی‌بخش در این لحظه نه در وعده قطعیت، بلکه در پایداری در وضعیت بی‌قراری شکل گرفته است ـ در توان ماندن و فعالیت بر گسل‌ها، در حالی‌که سایه عدم قطعیتی فراگیر در سطح اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر سراسر کره خاکی گسترده شده است.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.