چرا نام «خلیج فارس» فراتر از سیاستهای منطقهای است؟
حسین نوشآذر – در اینجا با نقد دیدگاه مارکسیستی-پساساختارگرایانه علی جوادی، به بررسی نامگذاری خلیج فارس میپردازم و استدلال میکنم که این نام ریشه در تاریخ مردمان منطقه دارد، نه تحمیل دیوانسالاری. تغییر نامها به بهانه رهاییبخشی، خود ابزاری برای اعمال هژمونی سیاسی بوده است. تأکید میکنم که دفاع از این نام تاریخی با مبارزه علیه نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی نه تنها تناقضی ندارد، بلکه مکمل آن است و میتواند روایتی عدالتمحور و فراملی از هویت منطقهای ایجاد کند.

خلیج فارس، بخشی از تاریخ زندگی ما. ردی از تاریخ در منابع عربی

مقاله آقای علی جوادی که در ادامه مباحثات پیشین منتشر شده با رویکردی مارکسیستی و پساساختارگرایانه، نامگذاری خلیج فارس را نمادی از سلطه دولتها و نادیده گرفتن صدای زحمتکشان میبیند، اما این دیدگاه با چالشهایی مواجه است.
۱. آیا نامها به راستی «مالکیت نمادین»اند؟
علی جوادی استدلال میکند که نامهای جغرافیایی مانند خلیج فارس بازتابی از روابط قدرتاند و نه حافظه مردمی. اما این دیدگاه چند اشکال اساسی دارد:
بر اساس تاریخ مستند، همانطور که در نوشتههای قبل توضیح دادیم و هر بار هم اگر لازم باشد باید یادآوری کرد که نام خلیج فارس در اسناد یونانی، اسلامی، و حتی عثمانی (دشمنان تاریخی ایران) ثبت شده است. آیا تمام این منابع «درباری» بودهاند؟ حتی جغرافیدانان عرب مانند ابن خردادبه از عبارت «بحر فارس» استفاده کردهاند.
علاوه بر این تجارت و دریانوردی در خلیج فارس قرنهاست که توسط بازرگانان، صیادان، و ملوانان انجام میشود. آیا میتوان گفت این نام صرفاً توسط «دیوانسالاران» تحمیل شده است؟ پس بنابراین نامها اگرچه ممکن است در بستری از قدرت شکل بگیرند، اما با گذشت زمان به بخشی از حافظه جمعی تبدیل میشوند. نادیده گرفتن این واقعیت، آگاهانه یا ناآگاهانه تحریف تاریخ است.

۲- آیا تغییر نامها همیشه «رهاییبخش» است؟
علی جوادی به تغییر نامهایی مثل «بمبئی» به «مومبای» اشاره میکند و آن را نمونهای از مبارزه با استعمار میداند. اما تغییر نامها همیشه و الزاماً مترقی نیست. نام خلیج فارس آورده استعمارگران نبود که اکنون با تغییر آن بتوان خود را از میراث استعمار رهایی داد. بلکه برعکس تغییر نام خلیج فارس به «خلیج عربی» [کذا] در دهه ۱۹۶۰ یک پروژه پانعربیستی بود که با حمایت قدرتهای خارجی برای حذف هویت ایرانی منطقه انجام شد.
دوگانگی معیار را هم نباید از نظر دور داشت: چرا کسی نام «اقیانوس هند» یا «دریای مدیترانه» را زیر سؤال نمیبرد؟ آیا این گزینشی بودن نشاندهنده سیاستزدگی بحث نیست؟ بنا بر این استدلالها نتیجه میگیرم که تغییر نامها زمانی مشروع است که ضداستعماری باشد، نه وقتی که خود ابزار سیاستهای هژمونیک جدید شود.
۳. آیا ناسیونالیسم ایرانی با ناسیونالیسم عربی یکسان است؟
دفاع از خلیج فارس بر اساس اسناد تاریخی را نمیتوان ناسیونالیسم تلقی کرد. تاریخ خلیجفارس تاریخ باشکوهی نیست. تجارت برده از این آبراه از نقاط ننگین تاریخ ماست اما در همان حال تجارت و صید مروارید زمینهساز تبادل فرهنگی بین ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس، شبهقاره هند، شرق آفریقا و حتی آسیای جنوب شرقی بوده است. چرا باید بخشی از حافظه تاریخی ایران را که با خلیج فارس درآمیخته به دلیل بیلیاقتی حاکمان در دو قرن گذشته به ناسیونالیسم عربی به عنوان یک پروژه سیاسی قرن بیستمی واگذار کنیم؟ این به نفع کدام مردم است؟ دفاع از یک نام تاریخی به معنای تأیید تمام سیاستهای دولت ایران نیست، همانطور که مخالفت با «ناسیونالیسم عربی» به معنای تأیید اسرائیل نیست. پس نمیتوان هر دو طرف را یکسان دانست. یکی مبتنی بر اسناد است و دیگری بر سیاستهای هویتی معاصر.
آیا مردم واقعاً «بیصدا» هستند؟
علی جوادی استدلال میکند که مردم منطقه ممکن است تحت تأثیر تبلیغات دولتی باشند. اما حتی در گویش عربهای خوزستان یا دبی، نام رایج «الخلیج الفارسی» است. از این گذشته اگر مردم مخالف بودند، مانند موارد دیگر (مثل اعتراضات محیط زیستی یا کارگری) مقاومت میکردند. سکوت لزوماً به معنای «تحمیل» نیست. بنابراین ادعای «تحمیل نام» بدون بررسی میدانی، نوعی پدرسالاری روشنفکری است که فکر میکند بهتر از مردم میداند چه چیزی برایشان خوب است.
همچنین، جوادی تأکید میکند که به جای بحث بر سر نام، باید به فقر و ستم پرداخت، اما دفاع از هویت تاریخی و مبارزه با نابرابری مکمل یکدیگرند، نه متضاد. تغییر نام خلیج فارس خود بخشی از سیاستهای امپریالیستی برای تضعیف ایران بوده و نادیده گرفتن آن، نادیده گرفتن یک ابزار سلطه است. در نهایت، نام خلیج فارس یک واقعیت تاریخی است، نه صرفاً برساخته قدرت، و مبارزه برای عدالت نباید به حذف هویت تاریخی منجر شود. به جای رد این نام، باید همزمان از هویت تاریخی آن در برابر تحریفهای سیاسی دفاع کرد، با نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی مبارزه کرد و روایتی فراملی و عدالتمحور از خلیج فارس ساخت که هم تاریخی باشد و هم صدای مردم را بازتاب دهد.
در یک نگاه: تاریخ، سیاست، و انسان
- تاریخ را نمیتوان یکسره انکار کرد. نام خلیج فارس یک واقعیت تاریخی است، نه صرفاً برساخته قدرت.
- سیاستزدگی بحث: تغییر نام خلیج فارس یک پروژه سیاسی علیه ایران بوده، نه حرکتی مردمی.
- انسان در مرکز است: بله، باید به فقر و ستم پرداخت، اما نه با حذف هویت تاریخی که خود میتواند عاملی برای مقاومت باشد.
پیشنهاد نهایی:
به جای رد کامل نام خلیج فارس، باید همزمان:
۱. از هویت تاریخی آن در برابر تحریفهای سیاسی دفاع کرد.
۲. به مبارزه با نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی در منطقه پرداخت.
۳. روایتی فراملی از خلیج فارس ساخت که هم تاریخی باشد و هم عدالتمحور.
این دو هدف نه متناقض، بلکه مکمل یکدیگرند.
نظرها
نظری وجود ندارد.