مهندسی افکار عمومی: از سانسور متمرکز در رژیمهای اقتدارگرا تا تأثیرگذاری غیرمستقیم در دموکراسیها
رژیمهای اقتدارگرا مانند چین و ایران با ابزارهایی مانند «دیوار آتشین بزرگ»، «فیلترینگ هوشمند»، و نظارت گسترده از طریق هوش مصنوعی، گفتمان عمومی را بهصورت متمرکز کنترل کرده و با سرکوب رسانههای مستقل و ایجاد حبابهای اطلاعاتی، تنوع اطلاعاتی و خلاقیت را خفه میکنند. در هند، ترکیبی از سانسور قانونی و فشار غیرمستقیم بر پلتفرمهای دیجیتال، روایتهای ملیگرایانه را تقویت میکند، اما وجود رسانههای مستقل و جامعه مدنی امکان نقد محدود را فراهم میآورد. این تفاوتها نشان میدهد که هرچند مهندسی افکار در همه نظامها وجود دارد، شدت تمرکز، پاسخگویی، و تأثیر بر گفتمان دموکراتیک در دموکراسیها و رژیمهای اقتدارگرا بهطور قابلتوجهی متفاوت است.
آنچه که پیش از این گفته شد:
الی پارایزر در «حباب فیلتر» هشدار میدهد که الگوریتمهای شخصیسازی اطلاعات در اینترنت، با محدود کردن مواجهه کاربران با ایدههای متنوع و غیرمنتظره، خلاقیت و درک جامع واقعیت را تضعیف میکنند. او با اشاره به مفهوم «شبکههای سیال» استیون جانسون، توضیح میدهد که وب اولیه با تنوع اطلاعاتی خود، بستری برای اکتشافات تصادفی و نوآوری بود، اما حبابهای فیلتر با هدایت کاربران به محتوای همسو با علایقشان، این پویایی را مختل کرده و آنها را به مصرفکنندگان منفعل تبدیل میکنند. پارایزر با مثال تاریخی باور به جزیره خیالی کالیفرنیا، نشان میدهد که پنهان شدن «ناشناختههای ناشناخته» در محیطهای فیلترشده، درک کاربران از جهان را تحریف میکند. او پیشنهاد میکند که الگوریتمها باید برای ترویج «رانش» ذهنی و تنوع اطلاعاتی طراحی شوند و پلتفرمها با تعهد به نمایش محتوای متنوع، از قطبیسازی گفتمان عمومی و کاهش تابآوری فکری جلوگیری کنند، در حالی که کاربران نیز باید فعالانه به دنبال منابع متنوع باشند. این مسئولیت مشترک، برای حفظ خلاقیت، نوآوری و دموکراسی در عصر دیجیتال حیاتی است.
اکنون ادامه این بحث را پی میگیریم:
دولتهای غربی، مانند بسیاری از حکومتها، از سازوکارهای رسانهای و الگوریتمی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی استفاده میکنند، اما این کار لزوماً به معنای یک توطئه سازمانیافته نیست. از طریق تنظیم مقررات، بودجهدهی به رسانههای عمومی، یا همکاری غیرمستقیم با پلتفرمهای فنآوری، این دولتها میتوانند چارچوبهای گفتمانی را شکل دهند - مثلاً با اولویتدادن به روایتهای خاص درباره امنیت ملی، تغییرات اقلیمی، یا رقابتهای ژئوپلیتیک. با این حال، در جوامع دموکراتیک، این فرآیندها معمولاً در معرض نقد و بررسی عمومی قرار دارند، برخلاف نظامهای بسته که مهندسی افکار در آنها متمرکز و بدون پاسخگویی است.
در کشورهای اقتدارگرا مانند چین و ایران، مهندسی افکار عمومی از طریق سازوکارهای متمرکز و سرکوبگر با هدف کنترل کامل گفتمان عمومی انجام میشود. در چین، دولت از «دیوار آتشین بزرگ» و فنآوریهای پیشرفته مانند بازرسی عمیق بستهها (Deep Packet Inspection) برای فیلتر کردن محتوا و مسدودسازی وبسایتهای حساس استفاده میکند. قانون امنیت سایبری ۲۰۱۷ شرکتها را ملزم به ذخیره دادههای کاربران در داخل کشور و همکاری با مقامات برای حذف محتوای «نامناسب» میکند. پلتفرمهایی مانند ویبو با تیمهای بزرگ سانسورگر (تا ۷۰۰ نفر) پستهای کاربران را در زمان واقعی نظارت و حذف میکنند، و الگوریتمهای شخصیسازیشده برای تقویت روایتهای دولتی، مانند تبلیغ سیاستهای حزب کمونیست، طراحی شدهاند. در ایران، رژیم از «فیلترینگ هوشمند» برای هدفگذاری محتوای خاص در شبکههای اجتماعی بدون مسدودسازی کامل آنها بهره میبرد. پروژههایی مانند «اینترنت ملی» و استفاده از هوش مصنوعی برای تشخیص چهره، امکان نظارت گسترده و شناسایی معترضان را فراهم کرده است. هر دو کشور با محدود کردن دسترسی به اطلاعات متنوع و سرکوب صدای مخالفان، حبابهای اطلاعاتی ایجاد میکنند که درک شهروندان از واقعیت را تحریف کرده و خلاقیت و گفتمان آزاد را خفه میکند. این فرآیندها با حداقل پاسخگویی و بدون نقد عمومی انجام میشوند، زیرا رسانههای مستقل و جامعه مدنی تحت فشار شدید قرار دارند.
در هند، مهندسی افکار عمومی ترکیبی از سانسور مستقیم و فشارهای غیرمستقیم است که در چارچوب یک دموکراسی ظاهری اما شکننده عمل میکند. قوانین فنآوری اطلاعات (IT Rules 2021) پلتفرمهای دیجیتال را ملزم به استفاده از ابزارهای خودکار برای حذف محتوایی میکند که بهعنوان «مخل نظم عمومی» یا «ضد حاکمیت» تلقی میشود، مانند مستندهایی که خشونتهای دوران نخستوزیری نارندرا مودی را افشا میکنند. دولت از طریق فشار بر شرکتهای فنآوری و رسانهها، و همچنین حمایت از کانالهای خبری همسو، روایتهای ملیگرایانه را تقویت میکند. برخلاف چین و ایران، هند دارای رسانههای مستقل و جامعه مدنی فعال است، اما این نهادها تحت فشار فزایندهای از طریق آزار و اذیت قانونی و قطع بودجه قرار دارند. الگوریتمهای شخصیسازیشده در پلتفرمهایی مانند یوتیوب و فیسبوک، که تحت نظارت دولت هستند، اغلب محتوای همسو با ایدئولوژی حاکم را ترویج میدهند و محتوای انتقادی را کمرنگ میکنند. این فرآیند، اگرچه در مقایسه با چین و ایران کمتر متمرکز است، همچنان با محدود کردن تنوع اطلاعاتی و تقویت روایتهای دولتی، خطر تحریف واقعیت و تضعیف گفتمان دموکراتیک را به همراه دارد، هرچند نقد عمومی و بررسیها در هند تا حدی امکانپذیر است.
نظرها
نظری وجود ندارد.