«پرنده آبی» از گروه ماخولا؛ برداشتی موسیقایی از شعر نصرت رحمانی
وحید امیری - گروه ماخولا با ترانهی جدید «پرنده آبی» به آهنگسازی و خوانندگی امیر بالافشان، اثری در سبک راک منتشر کرده که برداشتی از شعر «نمک» نصرت رحمانی است. این قطعه عشق ناکام و تباهی را با ملودیهای آرام گیتار و اوجگیریهای فریادگونه به تصویر میکشد. «بالزن» با حفظ روح شعر رحمانی، پیوندی بیننسلی در بازنمایی رنج و حسرت عاطفی برقرار میکند، هرچند تکرار برخی عبارات و سادگی هارمونیک ممکن است آن را به کلیشههای احساسی نزدیک کند.

«پرنده آبی» از گروه ماخولا؛ برداشتی موسیقایی از شعر نصرت رحمانی
گروه ماخولا ترانه تازهای با عنوان «بالزن- پرنده آبی» و با آهنگسازی و خوانندگی امیر بالافشان، منتشر کرده است. تنظیم و نوازندگی سازها توسط نیما رمضان انجام شده و بردیا امیری نوازندگی درامز این اثر را به عهده داشته. میکس و مسترینگ توسط آرمین گنجوینیا و ضبط وکال توسط نیما علیزاده صورت گرفته است. طراحی کاورآرت این قطعه نیز کار امیر رجب است.
امیر بالافشان، خواننده و نوازندهی گیتار الکتریک، از چهرههای شناختهشده در سبک آلترناتیو راک ایرانی و یکی از اعضای اصلی گروه راک «ماخولا» است. او در همکاری با نیما رمضان فعالیت دارد و پروژههایی مانند «بالزن- پرنده آبی» را با ترکیب موسیقی الکترونیک و آلترناتیو دنبال میکند. گروه «ماخولا» از گروههای مطرح آلترناتیو راک در ایران بهشمار میرود که امیر بالافشان بهعنوان خواننده و گیتاریست در آن حضور دارد. همچنین، آثار و اجراهای او ذیل پروژههایی مثل «بالزن» با همکاری نیما رمضان، نشاندهندهی فعالیتهای جدیاش در این زمینه است؛ قطعاتی که تلفیقی از شعر فارسی و موسیقی مدرن را ارائه میدهند و حضور در کنسرتها و پروژههای موسیقی معاصر، بخشی از رزومهی اوست.
ارتباط بین نسلها
قطعه «بالزن – پرنده آبی» برداشتی از شعر «نمک» اثر نصرت رحمانی است.
نصرت رحمانی در شعر «نمک» از مجموعهی «میعاد در لجن» با زبانی نمادین و تصاویری تیره، رنج عشق ناکام و تباهی ناشی از آن را به تصویر میکشد.
ساختار شعر با جملات کوتاه و پرشتاب، اضطراب و بیقراری را منتقل میکند و سرانجام هم با اعتراف به بیخدایی، بحران عاطفی و معنوی شاعر به اوج میرسد. این شعر روایتی از عشقی است که به جای شفا، زخم زده و به جای روشنایی، تاریکی آورده است.
«بالزن- پرنده آبی» با تصاویری استعاری مانند «نمک» عشقی ناکام و تباهکننده را روایت میکند که به جای التیام، رنج و خلأ عمیقی به جای گذاشته است. ترانه، مانند شعر رحمانی، از تقلای بیثمر برای ساختن معشوق از دل تاریکی و حس تهیشدگی سخن میگوید و همان حس حسرت و درماندگی در برابر تقدیرِ پلید را بازتاب میدهد. موتیفهای مشترکی هم بین ترانه و شعر وجود دارد که بیانگر ناکامی در عشق به عنوان یک «زخم»اند. به رغم این اشتراکات ترانه را میشد بدون اتکا به شعر نصرت رحمانی که در بین علاقمندان به موسیقی و شعر بسیار شناختهشده است اجرا و منتشر کرد، هرچند که یادآوری این خویشاوندی بیانگر ارتباط بین نسلها در گسترهی سرخوردگیهای اجتماعی و عاطفیست.
عشق ویرانگر و حسرت درماندگی
این اثر با هوشمندی از تقابلِ دوگانهی ملودیهای آرام گیتار و اوجگیریهای فریادگونه بهره میبرد تا تنشِ میانِ «عشقِ ویرانگر» و «حسرتِ درماندگی» در شعر رحمانی را به زبان موسیقی ترجمه کند؛ کششهای طولانی وکال (مانند «تراشیدم») و سکوتهای سنجیده (سوت، نجوا) فضایی از نفسنفسزدن عاطفی میسازند که با تصاویر شعر («شورهزار زخم»، «سیاهی شب») همخوانی دارد. با این حال، برخی انتخابها مانند تکرارِ بیشازحدِ عبارت «قطرهقطره سفیدِ اندامت» - هرچند از نظر موسیقایی تأثیرگذار است اما ممکن است از عمقِ تفسیرپذیری متن بکاهد و اثر را بهسوی کلیشههای احساسی سوق دهد. نقطهی قوت کار، تبدیلِ «تهی» به یک موتیف آوایی است که با هر تکرار، فروریزیِ تدریجیِ راوی را پیش چشم میگذارد؛ گویی خودِ صدا دارد ذوب میشود.
آلترناتیو راک معمولاً با ترکیب ملودیهای احساسی، بافتهای هارمونیک غیرمتعارف، و دینامیکهای متضاد (از آرام به انفجاری) شناخته میشود.
«بالزن- پرنده آبی» با استفاده از ملودیهای آرام گیتار در کنار اوجگیریهای فریادگونهی وکال، تنش میان عشق ویرانگر و حسرت را بهخوبی بازنمایی میکند. این تقابل دینامیکی، که از ویژگیهای آلترناتیو راک است، در بخشهایی مثل گذار از نجوای «بیشه سینهام تهیست» به فریاد «قطره قطره سفید اندامت» مشهود است. درامز بردیا امیری با ریتمهای پرشتاب، حس اضطراب شعر را تقویت میکند، و گیتار نیما رمضان فضایی مالیخولیایی خلق میکند که با حالوهوای شعر رحمانی همخوان است. با این حال، بافت هارمونیک قطعه میتوانست پیچیدهتر باشد.
اگر سازنده بهجای اتکای صرف به اوجهای صوتی، از بافتِ هارمونیکِ پیچیدهتر (مثل استفاده از دیسونانسهای کنترلشده در گیتار) یا تغییرات دینامیکی ناگهانی (قطعِ ناگهانی سازها در اوج) استفاده میکرد، میتوانست تجربهی شنیداری را از «احساسی» به «وجودی» ارتقا دهد. همچنین، میشد با وامگیریِ برخی تصاویرِ کمتراستفادهشده از شعر اصلی (مثل «پیالهی لب») فضای ترانه را از کلیگوییِ عاشقانه فراتر برد.
زیباشناسی رنج
«بالزن- پرنده آبی» با همهی تواناییاش در تبدیلِ شعر به موسیقی، گاهی در دامِ «زیباییشناسی رنج» میافتد.
مفهوم «زیباییشناسی رنج» در اینجا به گرایش افراد یا جوامع به ستایش و آرمانیسازی تجربههای دردناک، عاطفی یا تراژیک بهعنوان بخشی از هویت فرهنگی یا فردی اشاره دارد. ممکن است که این گرایش بتواند به تقویت همبستگی گروهی کمک کند، زیرا رنج مشترک حس تعلق و همدلی را در میان اعضای جامعه تقویت میکند، اما این خطر هم وجود دارد که رنج به یک کلیشهی احساسی یا مصرف زیباییشناختی بدل شود که در اینصورت عمق واقعی تجربه از بین میرود و بهجای حل مسئله، به تداوم چرخهی رنج در گفتمان اجتماعی منجر میشود.
در مجموع «بالزن- پرنده آبی» نمونهای موفق از تبدیل شعر نمادین نصرت رحمانی به یک قطعهی آلترناتیو راک است که با بهرهگیری از تقابلهای دینامیکی و موتیفهای آوایی، حسرت و تباهی عشق ناکام را بهخوبی منتقل میکند. با این حال، تکرار بیش از حد برخی عبارات و سادگی نسبی بافت هارمونیک، اثر را در معرض خطر «زیباییشناسی رنج» قرار داده است. با پیچیدهتر کردن هارمونیها، بهرهگیری از تصاویر بدیعتر شعر، و تنوع در دینامیک، این قطعه میتوانست از یک اثر احساسی به اثری عمیقاً وجودی ارتقا یابد. در مجموع، «بالزن» با حفظ روح شعر رحمانی، پیوندی معنادار بین موسیقی و ادبیات برقرار میکند و تجربهای تأثیرگذار در سبک آلترناتیو راک ارائه میدهد.
نظرها
نظری وجود ندارد.