ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«زن، زندگی، آزادی»: جنبشی ریشه‌دار و بادوام

محمدرضا نیکفر – سه سال از آغاز خیزش ژینا می‌گذرد. نام مهسا (ژینا) امینی عنوان دیگر جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. نظر به ریشه‌دار بودن این جنبش و اینکه بنیاد تداوم آن چیست.

توافقی عمومی وجود دارد در این مورد که هر جنبش اجتماعی را می‌توان چونان کنشگری جمعی در نظر گرفت متشکل از افراد و گروه‌هایی که داوطلبانه برای پیگیری مجموعه‌ای از ارزش‌ها یا خواسته‌ها هماهنگ می‌شوند و این امر جمع آنان را در تقابل با نظام‌های قدرت موجود قرار می‌دهد.[۱]

معمولاً پیگیری خواسته‌ها به این صورت است که آنها ابتدا به نحوی از سوی چهره‌هایی یا کانونی تبیین می‌شوند، مثلا در یک بیانیه‌ی مکتوب یا در یک سخنرانی یا مصاحبه، و سپس کنشگری‌ بر روی تحقق آن خواسته‌ها متمرکز می‌شود.

یک ویژگی بارز جنبش «زن، زندگی، آزادی» این است که به این صورت پیش نرفت که خواسته‌ای را مطرح کند و همزمان یا سپس نیرو بسیج کند و طرفداران آن خواسته را به خیابان بکشاند، تا مطلوب حاصل شود. به سخن دیگر، این جنبش از الگوی متعارف حرکت‌های مطالباتی، یعنی «طرح خواسته − حرکت − انتظار برای برآورده شدن خواسته» پیروی نکرد.

پیش‌انگاری

مقایسه کنیم جنبش «زن، زندگی، آزادی» را با «کمپین یک میلیون امضا».

این کارزار را شماری از فعالان حقوق زنان پس از تجمعی در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ در میدان هفت‌تیر تهران از ۵ شهریور ۱۳۸۵ برپا کردند. هدف کارزار، جمع‌آوری دست‌کم یک میلیون امضا در حمایت از رفع تبعیض علیه زنان بود. پس به نظر می‌رسد که «کمپین» طبق الگوی متعارف پیش‌گفته بوده است: برای آن زمان حال، دوره‌ی تلاش برای جمع‌آوری امضا بود، و آینده، زمانی که امید می‌رود خواسته‌های امضاکنندگان برآورده شود. پس در مورد آن تفکیکی وجود داشته است میان اکنون و آینده، میان راه و هدف.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیز خواهان رفع تبعیض جنسیتی بود و افزون بر این، در پیوستگی با بُردار جنبش در کردستان به سوی طرح خواست رفع هر گونه تبعیض حرکت کرد. خود شعار «زن، زندگی، آزادی» طرح خواسته در معنایی که از جنبش‌های مطالباتی می‌شناسیم، نبود؛ بیان هویت بود؛ نه برنامه، بلکه مبنای برنامه بود؛ ایده‌ی راهنما بود.

جنبش، خواستی پیش نگذاشت به این امید که در آینده برآورده شود. آینده را در حال متحقق می‌کرد، آن هنگام که زنان روسری از سر برمی‌داشتند. نمایش‌هایی حماسی هم برپا شد: رقص‌کنان روسری‌ها را در آتش افکندند.

آوردن آینده به اکنون: داشتن تصویری و انگاشتی پیشاپیش از آینده، نه در حرف، بلکه در عمل. جنبش‌هایی این گونه را پیش‌انگار (prefigurative) می‌نامند.[۲] پیش‌انگاری پدیده‌ای جدید در جنبش‌های اجتماعی نیست. همه‌ی جنبش‌ها در پادمکان‌هایشان (Counter-spaces)، پیش‌انگارانه جلوه‌ای از آینده‌ی مطلوب را متحقق می‌کنند. آنچه اما اکنون در جنبش‌های جدید، در سرتاسر جهان چشمگیر است کیفیتی است که پیش‌انگاری به خاطر اهمیت یافتن آزادی در بافتار شکل زندگی یافته است. مقاومتی که در سرتاسر گستره‌ی زندگی روزمره جریان دارد، و اینجا و آنجا به صورت حرکت‌های جمعی و پیش گذاشتن انگاشت‌هایی از آینده‌ی بدیل جلوه می‌کند، آینده‌ای که هم‌اکنون باید متحقق شود. جنبش‌های ضد جنگ، ضد جهانی‌سازی غارتگر، ضد نژادپرستی و ضد تخریب محیط زیست، از این گونه حرکت‌ها هستند.

جنبش ریشه‌دار در ناجنبش‌ها

اما پیش‌انگاری جنبش زنان در ایران، با خیزش ژینا آغاز نشد. بدون مقاومت ریز-ریز و روزانه‌ای که زنان، در میان آنان به ویژه جوان‌ترها، از همان آغاز سلطه‌ی فقیهان پیش بردند، چنین خیزشی شکل نمی‌گرفت.

پیشتر برای نشان دادن تفاوت زمانیت جنبش «زن، زندگی، آزادی» آن را با «کمپین یک میلیون امضا» مقایسه کردیم. اکنون لازم است برداشت خود از این کارزار را تصحیح کنیم. در مورد این کارزار نیز، همان گونه نوشین احمدی خراسانی، از پیش‌برندگان آن می‌نویسد، راه و هدف از هم جدا نبوده‌اند؛ حتا «راه و روش مهمتر از هدف و مقصدی است که ما پیش روی خود می‌گذاریم».[۳]

«زن، زندگی، آزادی» جنبشی بود برآمده از ناجنبش‌ها بی‌آنکه خصلت ریشه‌ی ناجنبشی خو را فروگذارد. آصف بیات، که اصطلاح «ناجنبش» با کار فکری ارزنده‌ی او درباره‌ی جنبش‌های اجتماعی در خاورمیانه و شمال آفریقا گره خورده، در تعریف ناجنبش‌ها می‌نویسد:

ناجنبش‌ها به كنش‌های جمعی فعالانِ غیرجمعی گفته می‌شود؛ آنها برآیند رفتارهای یكسانِ تعداد كثیری از مردمِ عادی‌اند كه كنش‌های پراكنده اما یكسانشان تغییرات اجتماعی گسترده‌ای را به وجود می‌آورد؛ حتی اگر این رفتارها تابع هیچ ایدئولوژی یا رهبری و سازماندهی مشخص نباشند.[۴]

او در ادامه می‌افزاید:

واژهٴجنبش دال بر این است كه ناجنبش‌های اجتماعی با جنبش‌های اجتماعی دارای اشتراكات مهم و چشمگیری هستند، با اینحال موجودیت‌های مجزایی به حساب می‌آیند.

یک تفاوت عمده‌ی ناجنبش‌ها با جنبش‌های اجتماعی در معنای کلاسیک بنابر بحث بالا در منطق زمانی آنهاست: آنها طبق یک نقشه به صورت «اکنون این تا در آینده آن» پیش نمی‌روند. همه چیز در مقاومت اکنون است و این اکنون است که آینده را رقم می‌زند، بی‌آنکه پیشروی به سوی آن بر پایه‌ی یک نقشه‌ی استراتژیک باشد.

تداوم

جنبش «زن، زندگی، آزادی» ادامه دارد، چون بر ناجنبش‌هایی استوار است که مهار نشدنی‌اند. مقاومت‌های روزانه و آنچه آصف بیات به آن «پیشروی آرام» می‌گوید، ادامه دارد. این پیشروی دست‌اندازی ریز−ریز به مواضع قدرت، برهم زدن نظم مقرر و به جریان انداختن گفتمان‌های بدیل گفتمان حاکم است.

در معرفی جنبش «زن، زندگی، آزادی» گرایشی قوی به آرمانی کردن آن وجود دارد، گرایشی که خود می‌تواند همچون گونه‌ای مقاومت تعبیر شود. جامعه منزه نیست که اگر منزه بود و بدان شکلی بود که در روایت‌هایی آرمانی‌شده بیان می‌شود، موضوع انقیاد قرار نمی‌گرفت. جنبش اجتماعی تصویری از جامعه است. جنبش که رهایی‌جو باشد، این سویه‌ی رهایی‌جوی جامعه است که در این تصویر برجسته می‌گردد. توصیف‌های آرمانی‌شده از جنبش «زن، زندگی، آزادی» را باید بیشتر به معنای «چنین باشید» فهید، نه «چنین بود» و «چنین بودید».

اگر معیار را کمیت فعالان پپگیر شرکت‌ در تظاهرات بگذاریم، جنبش «زن، زندگی، آزادی» را هم مثل هر جنبشی دیگر، تنها دربرگیرنده‌ی کسری از جامعه می‌بینیم. تعداد فعالان رانمی‌دانیم، اما در مقایسه با حرکت‌های جمعی پیشین می‌توانیم بگوییم جنبش ژینا به لحاظ جمعیت جذب کرده به خود و گستردگی در شهرهای مختلف در رده‌ی جنبش‌های تراز اول از دوره‌ی انقلاب تا کنون قرار می‌گیرد. اما آنچه آن را برجسته می‌کند، تنها این رتبه نیست، بلکه ژرفای ناجنبشی آن است، ریشه داشتن‌اش در مقاومت روزمره است، در ساحتی که شکل‌های مختلف نارضایتی و اعتراض و پیشروی‌های آرام با هم درآمیخته می‌شوند. در این ساحتِ مبنایی، دیگر مسئله به حجاب و مقاومت در برابر تحمیل آن محدود نمی‌شود.

واکنش‌ها به انواع و اقسام محرومیت و تبعیض و تجربه‌های زیسته‌ی استثمار و خشونت توده‌ گداخته‌ی رونده‌ای را می‌سازند −Magma به قول کستوریادیس[۵]− که از آن هر چیزی ممکن است درآید. هیچ جهت محتومی وجود ندارد و در هر دوره تابع آن می‌شود که چه فرصت و مسیری برای روان شدن یافت شود. ماگما ذخیره‌گاه معناها، امکان‌ها و صورت‌ها است. هر زمان ممکن است از آن نهادها، دلالت‌ها و کنش‌ها و خیزش‌های تازه‌‌ای پدید آیند.

پانویس‌ها

[۱] منبع این تعریف:

Kevin Gillan: "Social Movements: Sequences vs Fuzzy Temporality", in: The Cambridge Handbook of Social Theory, Volume II: Contemporary Theories and Issues. Edited by Peter Kivisto. Cambridge University Press 2021, 407-432.

[۲] کتابی برای آشنایی عمومی با این جنبش‌ها:

Lara Monticelli (ed.): The Future Is Now: An Introduction to Prefigurative Politics. Policy Press 2022.

[۳] نوشین احمدی خراسانی: جنبش یک میلیون امضا، روایتی از درون، ۱۳۸۶، ص. ۱۲۰. در دسترس در اینجا.

[۴] آصف بیات: زندگی همچون سیاست. چگونه مردم عادی خاورمیانه را تغییر می‌دهند. ترجمه: فاطمه صادقی. ۱۳۹۰، ص. ۲۵

در دسترس در اینجا.

اصل انگلیسی:

Asef Bayat: Life as Politics. How Ordinary People Change the Middle East. Stanford University Press 2013, P. 15

[۵] Cornelius Castoriadis: The Imaginary Institution of Society. The MIT Press 1998. 340ff.

محمدرضا نیکفر: در ایران چه می‌گذرد؟

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.