پادشاهیخواهی و آلترناتیوطلبی
محمدعلی میرباقری - منظور از آلترناتیو چیست، و اساساً آلترناتیو را برای چه میخواهیم. آیا آلترناتیو را برای هدایت روند براندازی لازم داریم؟ یا آن را برای فردای پس از براندازی میخواهیم؟


یکی از مطالبی که طرفداران نظام پادشاهی در بحث با جمهوریخواهان بر آن دست میگذارند، این است که جمهوریخواهان رهبری واحد یا اصطلاحاً آلترناتیوی ندارند، درحالیکه پادشاهیخواهان آلترناتیوی مشخص، یعنی آقای رضا پهلوی را، ارائه میکنند. این مطلب آنقدر از سوی پادشاهیخواهان تکرار شده که رفتهرفته در نظر ایشان به گرز سام نریمان همانند شده که به یک زخم حریف را از پای درمیآورد. اما واقعیت امر با این تصویر ذهنی پادشاهیخواهان فاصله داشته و این نقد، برخلاف تصور آنان، بیپاسخ نیست.
نخستین نکته آن است که ببینیم منظور از آلترناتیو چیست، و اساساً آلترناتیو را برای چه میخواهیم. آیا آلترناتیو را برای هدایت روند براندازی لازم داریم؟ یا آن را برای فردای پس از براندازی میخواهیم؟ اجازه بدهید هرکدام از این دو مورد را بررسی کنیم.
اگر منظور از آلترناتیو وجود رهبری است که هدایت جریان براندازی را در دست داشته باشد، پرسشی که پادشاهیخواهان با آن روبرو خواهند بود این است که آلترناتیو خود ایشان تاکنون چه هدایت مشخصی در راستای براندازی حکومت انجام داده که او را از سایر فعالینِ غیرآلترناتیو اپوزیسیون متمایز میکند؟ آیا آقای پهلوی رهبری خیزشهای خیابانی را در دست داشته یا طرح خاصی را برای براندازی حکومت ارائه کرده است؟ روشن است که هیچکدام از این موارد از جانب آقای پهلوی انجام نشده. البته نمیتوان منکر بود که ایشان بیش از هر شخص دیگری برای اتحاد و ایجاد تشکیلات در میان اپوزیسیون تلاش کرده؛ اما اولاً این تلاشها تنها تلاشهای موجود نبوده و دیگرانی نیز برای ایجاد اتحاد و تشکل در اپوزیسیون تلاش کردهاند (برای مثال شورای مدیریت گذار). ثانیاً این تلاشها ارتباطی به مدیریت براندازی نداشته؛ زیرا حتی اگر این تلاشهای موفقیتآمیز هم بود، باز وجود اپوزیسیون متحد، به معنای داشتن برنامه برای براندازی نیست (هرچند که میتوانست به تدوین چنین برنامهای کمک کند). بهاینترتیب، آقای پهلوی را نیز نمیتوان بهعنوان آلترناتیو–به معنای رهبر براندازی–در نظر گرفت.

معنای دیگری که برای آلترناتیو متصور است، آلترناتیو برای فردای برافتادن جمهوری اسلامی است. در اینجا نیز آلترناتیو دو معنا میتواند داشته باشد: آلترناتیو برای جانشینی حکومت فعلی (یعنی تبدیل شدن شخص آلترناتیو به نفر اول در ساختار سیاسی بعدی) یا آلترناتیو برای رهبری دوران گذار. اگر منظور از آلترناتیوْ جانشینی برای حکومت فعلی باشد، نیک روشن است که تکلیف این موضوع پس از براندازی و برگزاری انتخابات روشن خواهد شد. در آن صورت نیز هر شخصیت جمهوریخواهی میتواند اعلام نامزدی کند تا از آن میانه یکی انتخاب شود، یا اینکه اصلاً رقیب غیرجمهوریخواهشان رأی بیاورد. چنین روندی نیازی به آلترناتیوِ ازپیشمشخصشده ندارد. اما اگر منظور از آلترناتیو، آلترناتیوی برای تشکیل دولت گذار است (که احتمالاً در استدلال پادشاهیخواهان این معنا بیش از سایر معانی مورد نظر است) بحث کمی تفصیل میطلبد.
طبق این آخرین معنا از آلترناتیو، آلترناتیو بودن آقای پهلوی بهعنوان رهبر دوران گذار امتیاز ویژهای نیست که معرفی نشدن آلترناتیو از سوی جریان جمهوریخواهی نقصی برای آن جریان تلقی گردد. البته وجود تشکل منسجمتر جمهوریخواهی و معرفی چهرههایی برای اینکه عموم مردم بهتر آنها را بشناسند میتواند برای جریان جمهوریخواهی امتیاز محسوب شود و به پیشرفت امر اپوزیسیون کمک کند. اما برای دوران گذار، چنانکه در ادامه توضیح داده خواهد شد، داشتن آلترناتیو ازپیشمشخصشده ضروری نیست.
در فردای براندازی، زمانی که آقای پهلوی قدم به خاک ایران بگذارد، دو سناریو ممکن است رخ دهد: یا ایشان میخواهد بدون توجه به سایر جریانهای سیاسی کار خود را پیش ببرد، یا اینکه قرار است با چهرههای شاخص جریانهای مختلف سیاسی همکاری کرده و شورایی را برای تصمیمگیری تشکیل دهد. سناریوی اول به معنای برداشتن نخستین گام برای رفتن به سوی دیکتاتوری تازه است که هر فرد دموکراسیخواهی باید تمامقد در مقابل آن بایستد. همچنین این رویه به لحاظ عملی نیز قابل انجام نیست، چراکه با مخالفت بخش بزرگی از مردم و کشمکش سیاسی مواجه خواهد شد (این سناریو–یعنی حرکت به سوی خودمحوری از فردای سقوط جمهوری اسلامی–اگرچه با اظهارات آقای پهلوی در مقابل دوربین ناسازگار است، اما با محتوای «دفترچۀ دوران اضطرار» که چندی پیش از طرف جریان منتسب به ایشان منتشر شد کاملاً همخوان است). اما اگر قرار باشد آقای پهلوی به راه دوم برود–یعنی با جریانهای مختلف سیاسی همکاری کند–شورایی از همۀ طرفهای سیاسی دور هم جمع خواهند شد، و برای مدیریت و رهبری دوران گذار تصمیم خواهند گرفت. در اینجا، مجدداً، نیازی به آلترناتیو ازپیشمشخصشده نیست. حتی از منظر جمهوریخواهی اشکالی وجود ندارد که جمهوریخواهان در این دوره مدیریت آقای پهلوی را، برای تمام یا بخشی از دوران گذار، بر نهاد دموکراتیک شورای گذار بپذیرند.
پس، بنا بر دلایل بالا، نه آلترناتیو موردنظر پادشاهیخواهان تاکنون ماهیتاً نقشی فراتر از سایر اعضای اپوزسیون ایفا کرده (ولو اینکه فعالیتهایش به لحاظ کمّی گستردهتر و پررنگتر بوده باشد)، نه در فردای براندازی الزامی به وجود یک آلترناتیو ازپیشمشخصشده وجود دارد. به عبارتی، برخلاف تصور پادشاهیخواهان، داشتن یک آلترناتیو مشخص پیششرط هیچ اقدامی–اعم از براندازی یا استقرار نظام سیاسی تازه–نبوده و درنتیجه، تأکید بر لزوم داشتن آلترناتیو آن حربۀ برانی که پادشاهیخواهان میپندارند نیست.








نظرها
نظری وجود ندارد.