سانسور در سینمای ایران
«میراث من جنون»: گذار از سینمای تجاری به فروپاشی اخلاقی
ساختهی مهدی فخیمزاده، درامی جنایی از دل آشوب ۵۷ است که داستان عشق دیوانهوار و انتقام را روایت میکند. گلی، قربانی خشونت، در چرخهای خونین به عدالتخواهی برمیخیزد. این فیلم جنجالی، به دلیل نمایش بدن زن و فضای ملتهب انقلابی سانسور شد و از بین رفت.

میراث من جنون ساختهی مهدی فخیمزاده، درامی جنایی از دل آشوب ۵۷
«میراث من جنون» به نویسندگی، بازیگری و کارگردانی مهدی فخیمزاده تولید سال ۱۳۵۸ است. فیلم به علت نداشتن حجاب برای بازیگران زن، پیش از تصویب قانون حجاب اجباری در سال ۱۳۶۰ اکران شد ولی بعد از مدت زمانی کوتاه به علت ایام عزاداری، ادامه اکران آن متوقف و دیگر هیچوقت به نمایش عمومی در نیامد.
مهدی که دیوانهوار شیفتهٔ گلی است، همهجا او را تعقیب میکند و امیر، نامزد گلی را به قتل میرساند. گلی در پیگیری غیبت نامزدش با مهدی روبرو میشود و مورد تجاوز قرار میگیرد. مهدی دستگیر و محاکمه میشود، اما به دلیل فقدان مدارک کافی آزاد میشود و مجدداً به آزار گلی میپردازد. پدر گلی که بیماری قلبی دارد، در برخورد با مهدی سکته میکند و میمیرد. گلی متوجه میشود که مهدی به دنبال خواهرش، رؤیا است. جسد امیر کشف میشود و پلیس در جستجوی قاتل او با گلی تماس میگیرد. وکیل مدافع مهدی، که ماجرا را دریافته است نقشهای برای به دام افتادن مهدی طرح میکند، اما او پلیس را میکشد و به تعقیب رؤیا میپردازد. گلی درآخرین لحظه به کمک خواهرش میشتابد و مهدی را به قتل میرساند.
نمایش بدن زن بدون حجاب
این فیلم در سال پرالتهاب ۱۳۵۸، در فاصله میان انقلاب و استقرار قوانین جدید، تولید شد. توقف اکران آن به بهانه «ایام عزاداری» و بعدها ممنوعیت دائم، بیش از آنکه به دلیل محتوای جنایی یا خشونت باشد، به نمایش بدن زن بدون حجاب (پیش از قانون اجباری ۱۳۶۰) مرتبط بود. این تصمیم نشان میدهد که چگونه حتی پیش از تصویب رسمی قوانین، گفتمان انقلابی در حال بازتعریف مرزهای مجاز سینمایی بود.
فیلم با ترکیب عناصر فیلم نوآر (قاتل روانپریش، زن فریبخورده) و درام خانوادگی، تصویری از یک جامعهٔ پساانقلابی ارائه میدهد که در آن قواعد اخلاقی پیشین فرو ریخته و جایگزینی برای آن وجود ندارد. شخصیت مهدی (با بازی خود فخیمزاده) نه یک شرور کلاسیک، بلکه نماد خشونتِ بیهدفِ برآمده از بینظمی اجتماعی است.
گلی ابتدا به عنوان ابژهٔ جنسی و قربانی نمایش داده میشود، اما در پایان با کشتن مهدی، انتقامجوی فعال میشود. این تحول، اگرچه کلیشهٔ «نجاتیافته توسط خشونت» را تکرار میکند، اما برای سینمای آن زمان ایران غیرمعمول بود.
صحنهٔ تجاوز که احتمالاً یکی از دلایل حساسیتها به فیلم بود نه برای نقد ساختار مردسالارانه، بلکه به عنوان ابزاری برای تشدید حادثهپردازی استفاده شده است. این رویکرد، تناقض فیلم را نشان میدهد: از یک سو به بهرهکشی سینمایی از بدن زن میپردازد و از سوی دیگر، با پایانبندی خشن زنانه، نوعی عدالتخواهی را القا میکند.
مسأله عدالت
جنونِ مهدی در فیلم، تجلی خشونتِ خودسرانهٔ مردانه است که عدالت را نه در چارچوب قانون، بلکه در سلطهٔ فردی میجوید؛ در مقابل، انتقامِ گلی در پایان فیلم هرچند واکنشی طبیعی به خشونت سیستماتیک علیه او و خواهرش است اما به «عدالت» تبدیل نمیشود، چرا که در چرخهٔ همان خشونتِ اولیه باقی میماند. این تقابل، تناقضی کلیدی در سینمای آن دوران را نشان میدهد: زن برای رهایی از قربانی بودن، ناگزیر به بازتولید خشونت است. مقایسه با گفتمان رهایی بخش زنانه در سال های اخیر را آشکار میکند . «یرای من جنون» با وجود پیشرو بودن در نمایش مقاومت زن، نتوانست از کلیشهٔ «زنِ نجاتیافتهبا-قتل» فراتر رود، در حالی که سینمای امروز ایران به سمت روایتهایی از رهایی جمعی و نفیِ ساختارهای مردسالارانه حرکت کرده است.
«میراث من جنون» در مرز میان سینمای پیش از انقلاب (با آزادیهای نسبی در نمایش بدن) و سینمای پس از انقلاب (با محدودیتهای جدید) ایستاده است. ممنوعیت آن، پیشدرآمدی بر تحولات بعدی سینمای ایران بود.
گم شدن این فیلم در تاریخ سینمای ایران، آن را به نمادی از حذفِ بخشی از حافظهٔ سینمایی تبدیل کرده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.