ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«صبح فردا»: ترانه‌ای میان امید، مقاومت و شکاف‌های اجتماعی ایران امروز

وحید امیری ـ ترانه‌ی «صبح فردا» از سوگند، با شعارهای امیدبخش و تصاویر نوستالژیک، در بستر بحران‌های اجتماعی-اقتصادی ایران امروز، هم‌زمان تسلی‌بخش رنج‌های روزمره و بازتاب‌دهنده‌ی شکاف عمیق میان آرمان‌های مرکزگرا و واقعیت زندگی حاشیه‌نشینان است؛ ترانه‌ای که شادی را به‌مثابه حقی سیاسی فریاد می‌زند، اما در جهانی که برای بسیاری شادی رویایی دست‌نیافتنی است، پرسش‌هایی درباره‌ی امید و مقاومت برمی‌انگیزد.

ترانه‌ی «صبح فردا» از سوگند، با وجود سادگی ظاهری، در بستر اجتماعی-اقتصادی ایران امروز که با تورم، گرانی، بی‌آبی، بی‌برقی و پیامدهای اقتصادی جنگ ۱۲ روزه دست‌وپنجه نرم می‌کند، معنایی چندلایه می‌یابد. این ترانه می‌تواند هم فراروی از رنج‌های روزمره باشد و هم اعتراضی پنهان به شرایط موجود. تأکید ترانه بر امید و شادی، با ابیاتی چون «صبح فردا می‌رسه، شادی بکن / خنده تو میدون آزادی بکن» یا «غم و غصه‌های تهران رو بگیر / دلتو به سمت عشق راهی بکن»، تصاویری زیبا اما متناقض با واقعیت‌های دشوار اقتصادی و اجتماعی خلق می‌کند. این امیدواری را می‌توان به عنوان سازواری روانی برای تحمل شرایط در نظر گرفت یا نادیده گرفتن مسئولیت ساختاری در برابر مشکلات، که پرسشی بی‌پاسخ می‌ماند.

نوستالژی و فقدان: حسرت خانه در جهانی ناامن

ترانه همچنین حسرت و فقدان را با ابیاتی چون «این روزا خیلی دلم خونه می‌خواد / یه آغوش گرم و یه شونه می‌خواد» و «بوی نون تازه تو سفره‌مونو / دلم عطر گلدونو می‌خواد» به نمایش می‌گذارد. این خطوط، فقدان امنیت عاطفی و تعلق مکانی را در جهانی ناامن نشان می‌دهند، جایی که «خانه» چه به معنای خانواده و چه وطن به خاطره یا آرزو بدل شده است. در شرایطی که جنگ و تحریم‌ها زندگی را دشوار کرده‌اند، این نوستالژی واکنشی به ازدست‌رفتن یک زندگی روزانه متعارف است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

تکرار «میدون آزادی» و «شادی بکن» پرسش‌هایی درباره‌ی مفهوم شادی ایجاد می‌کند. در جامعه‌ای که شادی جمعی گاه محدود می‌شود، آیا ترانه ادعای حق شادی را مطرح می‌کند یا آن را به تجربه‌ای فردی و درون‌گرا تقلیل می‌دهد؟

تضاد میان به‌رسمیت‌شناختن «غصه‌های تهران» و دعوت به عبور از آن با عشق، ترانه را هم تسلی‌بخش می‌کند و هم برای تسلی، از امر روزانه سیاست‌زدایی می‌‌کند. نمادپردازی‌هایی چون «نمی‌مونه پشت ابرها تا ابد / وقتی که خورشیدو تو داری توی دستت» به قدرت فرد در تغییر شرایط اشاره دارد، اما در واقعیتِ سنگین بحران‌ها، این تصویر هم امیدبخش است و هم توهمی از کنترل.

برخی عبارت‌ها، مانند «میدون آزادی» یا «غم و غصه‌های تهران»، می‌توانند باری سیاسی داشته باشند و تهران را به‌عنوان نماد ایرانِ درگیر بحران نشان دهند. در این خوانش، ترانه به‌صورت غیرمستقیم حق شادی را در برابر ساختارهای سرکوبگر فریاد می‌زند.

«صبح فردا» میان امید و مقاومت حرکت می‌کند؛ هم می‌توان آن را به عنوان روان‌درمانی جمعی برای تحمل شرایط درک کرد و هم اعلام وجود حق شادی در برابر سختی‌ها. اینکه این ترانه دعوت به تحمل است یا انگیزه‌ای برای تغییر، بستگی به این دارد که شنونده «صبح فردا» را رویایی دست‌نیافتنی ببیند یا آینده‌ای که می‌توان ساخت. سوگند، شاید ناخواسته، وظیفه‌ی هنر در جامعه‌ی بحران‌زده را ایفا می‌کند: تسکین درد یا نشان‌دادن زخم.

از آرمان‌گرایی شیلر تا مقاومت سوگند: رمانتیسم در دو جهان

هر ترانه‌ای که مضمون آن دعوت به شادی باشد، لاجرم با قصیده‌ی شادی فریدریش شیلر خویشاوندی دوری دارد. مقایسه‌ی ترانه‌ی «صبح فردا» از سوگند با قصیده‌ی «شادی» اثر فریدریش شیلر از منظر رمانتیسم، وجوه مشترک و افتراق جالبی را آشکار می‌کند:

هر دو متن، شادی را به عنوان نیرویی رهایی‌بخش می‌ستایند، اما شیلر آن را در قالب آرمان‌گرایی انقلابی قرن هجدهم و سوگند در پاسخ به ناامیدی جامعه‌ی معاصر ایران تصویر می‌کند. شیلر در «قصیده‌ی شادی» (۱۷۸۵) شادی را نیرویی جهان‌شمول می‌بیند که انسان‌ها را فراتر از شکاف‌های طبقاتی و اجتماعی متحد می‌کند، چنان‌که می‌گوید: «همه‌ی انسان‌ها برادر می‌شوند / زیر پرتو بال‌های شیرین تو» (ترجمه‌ی آزاد). این نگاه، بازتاب ایده‌آل‌های انقلاب فرانسه و رمانتیسم آلمانی است که به وحدت انسانی باور داشت. اما سوگند در «صبح فردا»، شادی را فردی و درون‌گرا ترسیم می‌کند: «دلتو به سمت عشق راهی بکن». این دعوت به فراروی ذهنی از رنج، نشان‌دهنده‌ی ضعف امید به تغییر جمعی در ایران امروز است، جایی که شادی از «حق برادری» به «فرار فردی» بدل شده است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

شیلر از طبیعت به‌عنوان همزاد شادی یاد می‌کند و آن را با نظم کیهانی پیوند می‌زند: «تو به ژرفای کیهان می‌روی / جایی که خالق بر فراز ستارگان نشسته است». در مقابل، سوگند از خورشید و ابرها («نمی‌مونه پشت ابرها تا ابد») برای اشاره به تاب‌آوری فردی استفاده می‌کند. طبیعت در ترانه‌ی او نه بازتاب نظم الهی، بلکه تنها منبع باقی‌مانده‌ی امید در جهانی آشوب‌زده است. همچنین، قصیده‌ی شیلر در سمفونی نهم بتهوون (۱۸۲۴) به نمادی از اتحاد انسانی از طریق هنر تبدیل شد، در حالی که ریتم شاد ترانه‌ی سوگند سنگینی غم را به‌صورت موقت تسکین می‌دهد، نه اینکه انقلابی جمعی را نوید دهد. این تفاوت، تحول مفهوم رمانتیک «هنر متعهد» را نشان می‌دهد: از آرمان‌گرایی جهانی شیلر به مقاومت شخصی سوگند.

شیلر شادی را انقلابی و جهان‌شمول می‌بیند، در حالی که سوگند آن را فردی و محلی تصویر می‌کند. هر دو اثر در چارچوب رمانتیسم جای می‌گیرند، اما شیلر به خوش‌بینی عصر روشنگری تعلق دارد و سوگند به واقع‌گرایی تلخ جامعه‌ی بحران‌زده. اگر شیلر شادی را «شراب ازلی طبیعت» می‌داند، سوگند می‌گوید «غم و غصه‌های تهران رو بگیر»، یعنی شادی نه موهبتی الهی، بلکه تصمیمی برای بقاست. به بیان دیگر، «صبح فردا» می‌تواند نسخه‌ی ایرانی «قصیده‌ی شادی» در عصر ناامیدی باشد: همان آرمان‌ها، اما بدون توهم تحقق جمعی آن‌ها.

بازپس‌گیری حق شادی برای تهران‌نشینان

 سوگند سهیلی، متولد ۲۲ مرداد ۱۳۶۶ در اصفهان، در سبک‌های پاپ و هیپ‌هاپ فعالیت می‌کند. او با صدای اثرگذار و سبک متفاوتش در میان نسل جوان ایران به شهرت رسیده و در سال‌های اخیر به یکی از چهره‌های مطرح موسیقی ایرانی تبدیل شده است. زندگی هنری او پرچالش بوده؛ سال‌ها در ایران زندگی کرد و حتی به دلایل سیاسی و فرهنگی مدتی در کیش دستگیر شد، اما پس از آزادی از ایران خارج شد و اکنون در لندن ساکن است. ترانه‌هایش، سرشار از امید، شادی، زندگی و نقد اجتماعی، او را به چهره‌ای محبوب میان جوانان تبدیل کرده است. سوگند نه‌تنها خواننده‌ای برجسته، بلکه یکی از معدود زنان فعال در سبک هیپ‌هاپ ایران است که با شجاعت مسائل اجتماعی را به چالش کشیده و ترانه‌هایی انقلابی و امیدبخش ارائه داده است. او صدای نسل دهه ۷۰ و ۸۰ ایران است که با موسیقی خود تأثیر فرهنگی و اجتماعی عمیقی گذاشته و همزمان توانسته سرگرم‌کننده و فعال اجتماعی باشد. انتخاب سوگند برای خلق ترانه‌های امیدبخش در قالب پاپ، پاسخی آگاهانه به بحران‌های جمعی است.

در جامعه‌ای که زنان در موسیقی با محدودیت‌ها و کلیشه‌ها مواجه‌اند، او با ترکیب هیپ‌هاپ انتقادی و پاپ امیدبخش، رویکردی دوگانه در پیش گرفته است: ریتم شاد پاپ را به‌مثابه سلاحی نرم برای مقابله با یأس ناشی از فشارهای اجتماعی به کار می‌برد، چرا که شادی در ایران خود نوعی اعتراض غیرمستقیم است. از سوی دیگر، با پنهان کردن پیام‌های انقلابی در ملودی‌های گیرا، نشان می‌دهد که امیدواری نه صرفاً انتخاب، بلکه مقاومتی ضروری در برابر ساختارهای سرکوبگر است. این رویکرد، پاپ را از سبکی صرفاً سرگرم‌کننده به ابزاری برای بازپس‌گیری حق شادی تبدیل می‌کند؛ حقی که طلب آن در جامعه‌ای پرتنش، خود عملی سیاسی است.

ترانه‌ی «صبح فردا» با وجود شعارهای امیدبخش خود، از منظر مرکزگرایی، تصویری آرمانی از شادی و آزادی ارائه می‌دهد که با واقعیت زندگی حاشیه‌نشینان ایران که با فقر شدید، کمبود آب و برق، بیکاری و محرومیت از حداقل‌های زندگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند بی‌ارتباط است. وقتی ترانه از «غم و غصه‌های تهران» سخن می‌گوید یا آرزوی «خنده در میدان آزادی» را تکرار می‌کند، ناخواسته بر دغدغه‌های طبقه‌ای متمرکز می‌شود که هنوز توان «غمگین بودن» یا «آرزوی آزادی» را دارد، در حالی که بسیاری در حاشیه‌ی شهرها حتی مجالی برای اندیشیدن به این مفاهیم انتزاعی ندارند، زیرا درگیر روزمرگی بقا هستند. حتی نوستالژی ترانه، مانند حسرت «بوی نان تازه» یا «عطر گلدان»، حسرتی طبقاتی است، چرا که برای کسی که در حلبی‌آباد زندگی می‌کند، نان تازه و گلدان لوکس دور از دسترس است. این ترانه، ناخواسته، شکاف عمیق میان مرکز (تهرانِ نمادین) و حاشیه (واقعیت محرومان) را بازتولید می‌کند: شادی و آزادی برای برخی حقی بدیهی است و برای برخی دیگر رویایی دست‌نیافتنی.

از همین نویسنده:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.