درگذشت محمود فرشچیان؛ پایان یک دوران
جریانی که در هنر ایران در سالهای امیدبخش ۱۳۴۰ تا اواسط ۱۳۵۰ با بازگشت به خویشتن در سبکهایی مانند نقاشی – خط و نقاشی قهوهخانهای متجلی شده بود، بعد از انقلاب در هنر محمود فرشچیان به ثمر نشست. با درگذشت این هنرمند اثرگذار به نظر میرسد که آن دوره هم چه از نظر سیاسی و چه از نظر فرهنگی به پایان رسیده است.

درگذشت محمود فرشچیان؛ پایان یک دوران
محمود فرشچیان (زاده ۴ بهمن ۱۳۰۸ در اصفهان – درگذشته ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ در آمریکا ) نقاش و بنیانگذار مکتبی نوین در نگارگری ایرانی است. فرشچیان با خطوط روان، رنگهای مواج و ترکیببندیهای پویا، روح تازهای در نقاشی به یادگار مانده از عصر صفوی دمید. او جوایز متعددی مانند نشان درجه یک هنر، تندیس طلایی اسکار ایتالیا و نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر را دریافت کرده است. موزهای اختصاصی در کاخ سعدآباد و دانشگاهی به نام او در ایران تأسیس شدهاند. فرشچیان باقیمانده عمرش را در نیوجرسی آمریکا گذراند و همانجا هم درگذشت.
سبک تازهای در نگارگری ایرانی
محمود فرشچیان در برخی مصاحبههایی که با او انجام دادهاند گفته بود که در نگارگری ایرانی سبک تازهای به نام «فراطبیعتگرایی» ابداع کرده است. او در این سبک با تکیه بر «اصالت» و نوآوری، از وابستگی به روایت و ادبیات فاصله گرفته و مفاهیم انسانی، مذهبی و عرفانی را با تکنیکهای مدرن و رنگهای زنده، از جمله اکریلیک، به تصویر میکشید. خطوط نرم و روان، ترکیببندیهای مدور و مارپیچی و خلق فضایی پویا و پرجنبوجوش از دیگر ویژگیهای این سبک بود. او معتقد بود که نگارگری نباید در قالبهای سنتی صفوی محصور بماند و هنرمندان ایرانی باید با حفظ اصالت، از تحولات جهانی هنر بهره گیرند و آن را در آثار خود مستحیل کنند.
در مقایسه با مینیاتور کلاسیک ایرانی، که با رنگهای تخت، بدون سایهروشن و پرسپکتیو و فضاهای چندساحتی شناخته میشود، سبک فرشچیان با رنگهای پویا، خطوط مواج و فضاسازیهای دینامیک از حالت مسطح کلاسیک فاصله گرفته، اما همچنان جوهره نگارگری ایرانی را حفظ کرده است. در قیاس با نقاشیهای شرق آسیا، بهویژه چین، آثار فرشچیان شباهتهایی در تأکید بر خطوط و رنگهای مواج دارد، اما برخلاف واقعگرایی و پرسپکتیو قویتر نقاشی چینی، او به فضاسازیهای خیالی و سورئال وفادار مانده است.
محمود فرشچیان فعالیت هنریاش را در کارگاه نقاشی میرزا آقا امامی در اصفهان آغاز کرد و پس از آنکه از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان فارغالتحصیل شد، راهی اروپا شد و به مطالعه هنر غرب پرداخت. او در بازگشت به ایران، کارش را در اداره کل هنرهای زیبای تهران شروع کرد و بعدها به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رسید.
تفاوت اصلی او با پیشینیان در چند عنصر کلیدی نهفته است: در تابلوهای «عصر عاشورا» یا «شمس و مولانا» برخلاف نقوش ایستای تذهیب خطوط او حرکت و هیجان را القا میکنند و علاوه بر این چنانکه پیشتر هم اشاره کردیم او در آثارش به استقلال روایی دست یافته است. برای مثال «پنجمین روز آفرینش» یا «ضامن آهو» بدون نیاز به متن، داستان خود را روایت میکنند.
کیانوش فرید درباره ویژگی آثار فرشچیان در مقالهای در «زمانه» مینویسد:
مینیاتور ایرانی سرشار از صحنههای بزم و رزمی است که به عنوان مثال و عمدتاً برآمده از داستانهای شاهنامه یا پنج گنج نظامی هستند. در کارهای فرشچیان اما، مینیاتورها از بازسازی صرف داستانها و یا تصویرگری آنچه با کلمات توصیف شدهاند، فراتر میرود و نقاشی، خود موضوع و هدف میشود. زبردستی چشمگیر در طراحی، توجه و دقت در ریزهکاریها و پرداختها، حرکت مواج و دایرهوار قلم و ترکیب متنوع رنگهای بیشماری که کنار هم نشستهاند، از ویژگیهای اصلی کارهای او محسوب میشود. شیوه و کارهای محمود فرشچیان که از همان ابتدا تا امروز به شیوه و نگاه خود پایبند بوده، در نقاشی معاصر ایران، خاص خود اوست و همچون گرایشی در کنار دیگر جریانهای نقاشی معاصر ایران حضور داشته است.
فرشچیان: از سنتگرایی تا نوآوریهایی در هنر شیعی
استوارت کری ولش (Stuart Cary Welch Jr.) یکی از مهمترین پژوهشگران و متخصصان بینالمللی هنر اسلامی و بهویژه نگارگری ایرانی، استاد دانشگاه هاروارد و سرپرست بخش هنر اسلامی موزه متروپولیتن نیویورک و هاروارد در مقدمه اثر مشهور خود، کتاب «نقاشی ایرانی: نسخهنگارههای عهد صفوی» (Persian Painting: The Arts of the Book and Portraiture in Iran) هنر مینیاتور ایران را میستاید و سپس با اشاره به فرشچیان میگوید که اگر او در عصر صفوی میزیست، نقاشان آن دوره سبک او را میستودند، اما او به دوران معاصر تعلق دارد، بنابراین، هرچند پایههای فنی او از سنتهای تزئینی آغاز شد، اما با گذر از آنها، هنری مستقل آفرید که دست بر قضا با روحیه سالهای بعد از انقلاب همسو بود.
همسویی فرشچیان با «انقلاب اسلامی» نه در شعار، بلکه در تغییر پارادایم هنر ایرانی بود: از سنتگرایی منفعل به نوآوری آگاهانه، از محدودیتهای محلی به گستره جهانی، و از هنر تزئینی به هنر با درونمایه شیعی.
فرشچیان با خلق آثاری مانند طراحی ضریحهای امام هشتم و امام سوم شیعیان هنر را به خدمت ارزشهای مورد نظر حاکمیت درآورد. او در مصاحبههایی تصریح کرده که هنرش «آب و رنگی به چهره ایران با مدیریت رهبری» میدهد. آثار او توسط وزیران خارجه ایران به عنوان هدیه به دیپلماتهای خارجی اهدا شدهاند.
سبک منحصربهفرد فرشچیان که ترکیبی از عناصر سنتی ایرانی و مضامین شیعی است، بهصورت هدفمند برای تقویت هویت ملی-مذهبی ایران به کار گرفته شده است. فرشچیان از یک سو مورد حمایت نهادهای حکومتی قرار گرفته و از سوی دیگر، هنرش بهصورت غیرمستقیم به تثبیت گفتمان رسمی کمک کرده است. این رابطه را میتوان نوعی «همزیستی متقابل» دانست: نظام از هنر او برای مشروعیتسازی فرهنگی بهره میبرد، و او نیز از حمایتهای نهادی و جایگاه اجتماعی برخوردار میشد.
فرشچیان در این چارچوب، نهتنها یک هنرمند مستقل، بلکه بازیگری فرهنگی در خدمت اهداف کلان نظام بود. هنر او همزمان تبلیغ ارزشهای انقلاب (از طریق مضامین مذهبی)، تقویت دیپلماسی نرم (با نمایش چهره صلحآمیز ایران)، و مقابله با روایتهای غربی (از طریق تأکید بر هویت اصیل ایرانی-اسلامی) را انجام میداد. هنر او اما به شکلی هدفمند در خدمت اهداف سیاسی و فرهنگی نظام قرار گرفته و به یک معنا هنر او به ابزاری برای مشروعیتسازی فرهنگی تبدیل شده است.
مساله اصالت
هرگاه بحث هنر فرشچیان به میان آمده است، از ویژگیهای هنر او «اصالت» را برشمردهاند. اصالت آثار فرشچیان نه تنها در نوآوریهای فنی، بلکه در چگونگی ارتباط او با ارزشهای فرهنگی و سیاسی نیز جلوهگر است. برای درک این موضوع ابتدا باید ببینیم اصالت چیست؟
اصالت در هنر به معنای خلق اثری است که از بیان فردی و منحصربهفرد هنرمند سرچشمه میگیرد، نه تقلید صرف از سبکها یا آثار دیگران، که این نگاه ریشه در تأکید رمانتیسیسم و مدرنیسم بر نوآوری و فردیت دارد. همچنین، اصالت میتواند به وفاداری به ریشههای فرهنگی، سنتی و هویت ملی یا قومی اشاره داشته باشد، مانند آثاری که از فولکلور یا اسطورههای یک جامعه الهام میگیرند. از منظری دیگر، بهویژه در نظریه انتقادی، هنر اصیل در برابر منطق بازار و صنعت فرهنگ مقاومت میکند و از تبدیل شدن به کالای مصرفی انبوه میپرهیزد.
از منظر پستمدرن، اصالت به دلیل تقلیل جهان به نشانهها و بازنماییها، اسطورهای است که ممکن است به ابزاری برای سلطه تبدیل شود. بااینحال یک نگاه پلورالیستی میتواند اصالت را بهعنوان کثرتگرایی در بیان هنری، با حفظ ریشههای سنتی و نوآوری، بدون تبدیل به ابزار سیاستهای متعصبانه هویتی، بازتعریف کند.
اصالت در هنر محمود فرشچیان را میتوان بهعنوان ترکیبی هوشمندانه از پایبندی به سنتهای نگارگری ایرانی و نوآوریهای خلاقانه درک کرد. او با حفظ اصول کلاسیک هنر مینیاتور، مانند خطوط روان، رنگهای مواج و مضامین عرفانی-مذهبی، از تکنیکهای مدرن و نگاه شخصی خود برای خلق آثاری استفاده کرد که هم ریشه در فرهنگ ایرانی-اسلامی دارند و هم از مرزهای هنر سنتی فراتر میروند. بهعنوان مثال، تابلوی «عصر عاشورا» با ترکیببندی پویا و رنگآمیزی تأثیرگذار، به بیانی جهانی از رنج و ایثار تبدیل شده است اما در همان حال به معنایی تکیه داده است که در نوحهخوانیها و مداحیها بارها و بارها تکرار میشود. به همین جهت هم میتوانیم بگوییم اصالت در آثار محمود فرشچیان به معنای پیوند عمیق او با مبانی و سنتهای دیرینه نقاشی ایرانی است. اما در همان حال، با هرچه نزدیکتر شدن فرهنگها به هم از اهمیت آن هم کاسته میشود، چنانکه میتوانیم بگوییم با ورشکستگی فرهنگی حاکمیت، دورانی هم که هنر فرشچیان به عنوان یک هنر اصیل درک میشد به پایان رسیده است. از این نظر مرگ او را میتوان به عنوان یک مرگ نمادین درک کرد: پایان یک دوره و سرآغاز دوران تازهای که هنوز مختصات آن معلوم نیست و این دقیقاً همان ویژگی مشترکیست که همه هنرمندان بزرگ و ملی - از پروین اعتصامی در شعر تا محمد رضا شجریان در موسیقی و عباس کیارستمی در سینمای ایران - را به هم پیوند میدهد.
نظرها
نظری وجود ندارد.