دولت قجر» در مکران: نابرابریهای پروژه آبرسانی کهیر و صدای مقاومت بلوچ
ساسان نویدی ـ لولههای عظیم انتقال آب از سد کهیر را بر پهنه کویر در جنوب بلوچستان، بر خاک تفتیده محروم نشاندهاند. در نظر مردمان محلی، این لولهها نه بشارتدهنده رهایی از تشنگی که نشانه سلطهای تاریخیاند؛ یادآور لشکرکشیهای قاجارها که در حافظه جمعی بلوچها همچنان نقش بسته است. دولت اسلامی اینبار نه با شمشیر، که با پروژههای عظیم زیرساختی با مداخله سپاه منابع را تصاحب میکند و شکاف قومی را تعمیق میبخشد.

پروژه آبرسانی به روستاهای زیرمجموعه سد کهیر در قالب طرحهای به اصطلاح جهادی (عکس: ایسنا)
بلوچها دولت مرکزی را «قجر» مینامند. این واژه، خاطرهای از خشونت، مصادره اموال و سلطهی دوره قاجار را زنده میکند. پروژهی سد کهیر و شرکتهای وابسته به آن، در ذهنیت محلی، همان نقش «قجر» معاصر را ایفا میکند. شرکتی مانند «کشت و صنعت مکران» (گوردیم)، با دفتر مرکزی در تهران و مدیرانی که با هواپیما میآیند، برای اهالی، تجسد «غریبه فارس شیعه» است که هرآنچه را که ارزشمند است تصاحب میکند.
تصاحب منابع، تضعیف معیشت
پروژه انتقال آب از سد کهیر به کنارک و چابهار یکی از طرحهای راهبردی استان سیستان و بلوچستان برای تامین آب پایدار شرب، صنعت و کشاورزی به شمار میرود که به ظاهر با هدف تأمین نیازهای آبی شهرستانهای جنوبی استان، از جمله چابهار و کنارک طراحی شده است.
دادهها در پژوهش «دیدن دولت در بلوچستان: مردمنگاری پروژههای توسعهای آبرسانی در کهیر، جنوب بلوچستان»، نوشته سروش طالبی اسکندری به وضوح نشان میدهند که یک شکاف ارتباطی و اعتماد عمیق بین مجریان پروژهها (دولت و شرکتهایی مانند کشت و صنعت مکران) و مردم محلی وجود دارد. مردم اصولاً نمیدانند لولههای عظیم برای چیست (آب شرب، پتروشیمی یا چه بسا پایگاه نظامی؟)
شرکتهای بزرگ مانند «کشت و صنعت مکران» و «ماهان» مراتع دامداران را با اطلاعرسانی ناکافی و پرداخت غرامتی ناعادلانه تصاحب کردهاند. بسیاری از دامداران حتی نمیدانستند پولی که دریافت میکنند به معنای ابطال دائمی حق چرای آنهاست.
اشتغال ایجادشده برای بومیان، موقت، کمدرآمد و فاقد بیمه است. کارگران محلی پس از اتمام هر فاز پروژه، بیکار میشوند و پیمانکاران با تأخیر در پرداخت دستمزدها، از آنها بهرهکشی میکنند.
در حالی که شرکتهای «کشت و صنعت مکران» و «ماهان» به هزاران هکتار زمین و حقابه عظیم سد کهیر دسترسی دارند، مردم محلی با کمبود آب شرب و کشاورزی دست و پنجه نرم میکنند. این امر، احساس «غارتگری» سیستماتیک را تقویت میکند.
اهالی محلی کهیر و روستاهای اطراف (مانند چگردانلاش و شهدادکهیر) در گفتوگوهای میدانی با نویسنده پژوهش «دیدن دولت در بلوچستان» میگویند:
حاجیصفایی [مدیرعامل شرکت کشت و صنعت مکران] حقابه سد را خریده و بابت آن پول بسیار زیادی داده است... کل زمینها را تصرف کردهاند. سههزاروپانصد هکتار زمین گرفتهاند... مردم تشنه هستند. [آن وقت میخواهند آب بدهند به] باغ سههزاروپانصد هکتاری؟... ما شنیدهایم که کشت و صنعت گوردیم پول دارد و رفته است قرارداد بسته است. مردم ماندهاند برای آب شرب و کشاورزیشان. این شرکت آمده است آب سد را خرید کرده است. حقابهاش را مهندس حاجیصفایی گرفته.
تاکنون بیش از ۷۰۵ میلیارد تومان و ۶۹ میلیون یورو از صندوق توسعه اسلامی برای تکمیل پروژه تخصیص یافته است و تکمیل نهایی آن نیازمند تزریق ۱۳۲۴ میلیارد تومان اعتبار دیگر است. مدیران مرکزنشین در این میان از هر فرصتی بهره میبرند که خود را «ناجی» نشان دهند. حسین صفایی مدیرعامل شرکت کشت و صنعت مکران در برنامه تلویزیونی بیکرانه که از شبکه یک سیما پخش میشود شرکت مکران را سوژه خیرخواهی جلوه میدهد که مبتنی بر دانش و تخصص روز جهانی، به منطقهای مظلوم و عقبافتاده رفته است. او در این برنامه میگوید:
بلوچستان تشنه و گرسنه و دورافتاده و توجهنشده و محروم است. مسألهی این چنددهه هم نیست. چندین قرن مورد توجه نبوده است...
داریوش ارجمند بازیگر، کارگردان و مجری هم خطاب به او میگوید:
خیلی خوشحال شدم از اینکه شما در یک منطقه تشنه، گرسنه، دورافتاده، توجه نشده... رفتید و دارید یک کار تولیدی انجام میدهید... مردان... برای آبادانی مملکت... در دورافتادهترین و محرومترین نقاط... مالشان را بگذارند، جانشان را بگذارند...
مردم محلی اما شاهدند که در پوشش خیرخواهیهای ریاکارانه، آب و زمین پهناور به شرکتهای بزرگ اختصاص مییابد، در حالی که خودشان با کمبود آب شرب و کشاورزی مواجهاند. این امر به احساس «غارت شدگی» دامن میزند.
از شایعه تا تهدید: اشکال مقاومت
مردم منطقه اما به هیچوجه در برابر این روند منفعل نبودهاند. در این میان مقاومت آنان اشکال مختلفی به خود گرفته است: شایعه «انتقال آب به پتروشیمی» تنها یک اطلاعات غلط نیست، بلکه بیانیهای نمادین است برای تقویت این ذهنیت که دولت، منابع بومی را به یغما میبرد.
برخی اما در همان حال به صراحت میگویند: «جلوی کار را خواهیم گرفت»، «خود را به کشتن خواهیم داد» یا «مانند دشتیاری با کلاشینکف مجبور به دادن آب میکنند». این اظهارات، تاکتیکهایی برای بازپسگیری حقوق ازدسترفته و هشداری آشکار است.
مقاومت نهادی اگرچه همراه با ناامیدی است، اما تلاش برای شکایت به رسانهها و دادگستری، نشاندهنده تلاش برای استفاده از مکانیسمهای رسمی است.
در مجموع چنانکه از نمونه پروژه سد کهیر معلوم است «توسعه» در بلوچستان نه به عنوان فرآیندی همهجانبه و مشارکتی، بلکه به مثابه پروژهای سلطهگرانه عمل میکند که توسط مرکز طراحی و اجرا میشود. پروژهای که قرار بود محرومیتزدایی کند، با نادیده گرفتن تاریخ، فرهنگ و معیشت مردم، به عاملی برای حاشیهسازی بیشتر، تخریب محیط زیست و تعمیق شکاف قومی تبدیل شده است. مقاومتهای مردمی، پاسخی اجتنابناپذیر به این شیوه سلطهگرانه است.
ادامه روند کنونی مبتنی بر تصاحب منابع به نام توسعه، بیاعتنایی به مطالبات مردمی و تعمیق نابرابری قومی،آتش بیاعتمادی را در منطقهای حساس از کشور دامن میزند. در چنین شرایطی، این لولههای عظیم آب، دیگر نماد توسعه نیستند، بلکه مجرایی برای انتقال نارضایتی و ناامنی به آیندهای نامعلوم هستند. تنها با به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و مشارکت واقعی مردم بلوچ در سرنوشت خود، میتوان از این مسیر خطرناک خارج شد.
منابع:
نظرها
نظری وجود ندارد.