سانسور در سینمای ایران - «خط قرمز»: تقابل عشق و خیانت در گذار انقلاب
فیلم «خط قرمز» یکی از اولین آثار پس از انقلاب بود که جسارت نشان دادن انسانبودنِ طرفِ مغلوب تاریخ (ساواک) را داشت و این پرسشها را مطرح میکرد: آیا میتوان عاشق کسی بود که به آرمانهای تو خیانت کرده؟ آیا بخشش ممکن است؟ این پرسشها فراتر از دورهی انقلاب، همچنان بهقوت خود باقیاند.

نمایی از فیلم «خط قرمز»
«خط قرمز» فیلمی ایرانی به کارگردانی و نویسندگی مسعود کیمیایی، بر اساس فیلمنامه «شب سمور» نوشته بهرام بیضایی در سال ۱۳۵۹، ساختهشده در سال ۱۳۶۰ است. داستان فیلم درباره امانی، مأمور ساواک، است که با لاله ازدواج میکند، اما در جریان انقلاب، برادر لاله به دست ساواک کشته میشود و امانی در این قتل نقش دارد. لاله با کمک جمال، دوست برادرش، از هویت ساواکی امانی باخبر شده و او را بازخواست میکند.
کیمیایی فیلمنامه را پس از خرید از بیضایی در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ بازنویسی کرد و با بازی سعید راد (امانی)، فریماه فرجامی (لاله)، خسرو شکیبایی (جمال) و دیگران به فیلم درآورد. این فیلم به دلیل قانون حجاب در سینما، بهخاطر بیحجابی بازیگران زن، در سال ۱۳۶۰ توقیف شد و پس از ۳۷ سال، در ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ اکران شد.
بر لبهی گذار به یک دوران دیگر

«خط قرمز» در یکی از حساسترین دورههای تاریخ سینمای ایران، میان انقلاب ۵۷ و تثبیت قوانین جدید، ساخته شد. توقیف آن در سال ۱۳۶۰ به دلیل نمایش بیحجابی بازیگران زن، تنها بهانهای سطحی بود؛ مسئله اصلی، پرداخت غیردوقطبی به شخصیت ساواک (امانی) و طرح پرسشهای اخلاقی درباره تقابل وفاداری شخصی و تعهد سیاسی بود. فیلم در سال ۱۳۹۷ توانست اکران شود، زیرا جامعه ایران به بلوغی رسیده بود که بتواند چنین روایتهای پیچیدهای را بدون شتابزدگی ایدئولوژیک هضم کند.
امانی (سعید راد) یک ضدقهرمان تراژیک است. او برخلاف تصویر کلیشهای از مأمور ساواک، امانی نه یک شرور مطلق، بلکه انسانی است درگیر تعارض بین عشق به همسر (لاله) و وظیفهی حرفهای. این فضای خاکستری برای سینمای انقلابی غیرقابل پذیرش بود.
لاله (فریماه فرجامی) نه یک قربانی منفعل، بلکه زنی است که پس از کشف حقیقت، به عاملیت اخلاقی دست مییابد. صحنهی مواجهه او با امانی، یکی از قویترین سکانسهای سینمای ایران در نمایش تقابل عشق و خیانت است.
لاله، یک سوژهی کنشگر
لاله در این فیلم، از قربانی منفعل به سوژهای کنشگر تبدیل میشود که با کشف هویت ساواکی همسرش (امانی)، نهتنها به بازخوانی گذشته میپردازد، بلکه با مواجههای بیپروا، مرزهای اخلاقی رابطه را بازتعریف میکند. کنش او در صحنه بازجویی از امانی - که در آن هم خشم و هم حسرت عاشقانه را توأمان نشان میدهد - فراتر از انتقامجویی ساده، اعلام استقلال هویتی زنی است که هم عشق و هم تعهد سیاسیاش را فریبخورده میبیند. این نقشآفرینی پیچیده، لاله را به یکی از نخستین شخصیتهای زن سینمای پساانقلاب تبدیل میکند که عاملیت اخلاقی خود را نه از طریق خشونت، بلکه با پرسشگری رادیکال از ساختارهای قدرت (حتی در حریم خصوصی زندگی زناشویی) به نمایش میگذارد.
جمال (خسرو شکیبایی) به عنوان دوست برادر شهید، نمایندهی نسلی است که انتقام را نه در کشتار، بلکه در افشای حقیقت میجوید. فیلمنامه بازنویسیشده توسط کیمیایی (بر اساس طرح اولیه بیضایی) با دیالوگهای کوتاه و پُربار، فضایی فشرده و روانشناختی ایجاد میکند. سایههای بلند و نورهای مایل، حالوهوایی نوآرگونه به فیلم میبخشد که مناسب روایتِ دوپهلوی خیانت است. موسیقی فریدون شهبازیان با ترکیب سازهای سنتی و ملودیهای مدرن، تنش درونی شخصیتها را تشدید میکند.
«خط قرمز» نه یک فیلم سیاسیِ ساده، بلکه تراژدی انسانیِ مطلق است دربارهی شکستن مرزهای عشق تحت فشار ایدئولوژی. اکران دیرهنگام آن در ۱۳۹۷ ثابت کرد که این اثر نه متعلق به دههی ۶۰، بلکه برای همهی زمانهاست.
نظرها
نظری وجود ندارد.