ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پرسونای مرگ: روایت قاضی ربیحاوی از قتل مهرجویی و همسرش در آینه سینمای برگمان

حسین نوش‌آذر -در فیلم کوتاه صدثانیه‌ای «خون سینما»، قاضی ربیحاوی با الهام از «پرسونا»ی اینگمار برگمان، قتل داریوش مهرجویی و همسرش را نه‌تنها به‌عنوان یک جنایت، بلکه به‌مثابه تراژدی عمیق انسانی و فرهنگی بازنمایی می‌کند. این اثر با استفاده از صدا، تصویر و ارجاع‌های فلسفی به کاوش در مفاهیم هویت، خشونت و سکوت ابدی قربانیان می‌پردازد و گفت‌وگویی سینمایی میان دو استاد بزرگ را به تصویر می‌کشد.

قاضی ربیحاوی، نویسنده سرشناس که علاوه بر تئاتر در عرصه سینما و فیلمنامه‌نویس هم از دیرباز فعالیت دارد، فیلم کوتاهی ساخته است در یکصد ثانیه برای بازنمایی قتل داریوش مهرجویی و همسرش. او در این فیلم، با تکیه بر فیلم «پرسونا» ساخته اینگار برگمان یک تفسیر فلسفی از قتل مهرجویی و همسرش به دست می‌دهد. فیلم «خون سینما» را می‌بینید:

❗️ توجه: محتوی این فیلم کوتاه حاوی تصاویر خشونت‌آمیز است.

آنچه که بر صفحه تلویزیون درشب قتل در حال پخش است، نماهایی از فیلم پرسونا (۱۹۶۶) اثر اینگمار برگمن یکی از شاهکارهای سینمای مدرن است. انتخاب این فیلم تنها یک ارجاع سینمایی نیست، بلکه یک تفسیر فلسفی از این جنایت است. ربیحاوی با این  انتخاب به ما می‌گوید که قتل مهرجویی فقط یک خبر جنایی تلخ نبود، بلکه یک تراژدی عمیقاً انسانی و فرهنگی بود. فیلم کوتاه او با این انتخاب، از سطح گزارش یک حادثه فراتر رفته و به پرسش های بزرگی درباره هویت، خشونت و نقش هنرمند در جامعه و مرگ می پردازد.

ادغام فیلم با جنایت

فیلم برگمان درباره دو زن است که هویتشان در هم می‌آمیزد و مرز بین «خود» و «دیگری» محو می شود. در ایده فیلم کوتاه ربیحاوی، این مفهوم به شکلی تراژیک و وارونه بازتاب داده می‌شود: قاتلان که با خشونت خود را به زور وارد زندگی مهرجویی کرده‌اند، با گرفتن جان او و همسرش، به یک معنا «هویت» و دنیای او را نابود می‌کنند. این یک ادغام مخرب و تحمیلی است، برخلاف ادغام روانی در پرسونا که داوطلبانه و تدریجی بود.

 صحنه قتل در راهرو، در حالی که تصویر پرسونا روی صفحه تلویزیون پخش می‌شود، فیلم را در جنایت ادغام می‌کند و به این ترتیب خشونت انتزاعی و فلسفی درون فیلم (خشونت روانی) با خشونت فیزیکی و واقعی در دنیای بیرون یکی می‌شود.

الیزابت در «پرسونا» به عمد سکوت می‌کند تا از نقش‌های تحمیلی جامعه فرار کند. در این فیلم کوتاه مهرجویی و همسرش دیگر برای همیشه ساکت می‌شوند. این سکوت، اجباری و نهایی است.  

کلمه «پرسونا» در لاتین به معنای «نقاب» است. فیلم برگمان هم درباره نقاب‌هایی است که افراد به چهره می‌زنند.

قاتلان پشت «نقاب» خصومت شخصی و طمع، هویت واقعی انسانی خود را پنهان کردند. آنها با این نقاب وارد خانه شدند. دوربین فیلم پرسونا که شاهد قتل است، مانند نگاه شاهد و قضاوت‌کننده جامعه است.

در همان حال نمایش فیلم «پرسونا» در خانه مهرجویی، یک ادای احترام سینمایی است. گویی سینمای بزرگ جهان (برگمان) شاهد مرگ یکی از فرزندان بااستعداد خود (مهرجویی) است. با این ترفند ربیحاوی به یک گفت‌وگوی فرامرزی و فرازمانی بین دو استاد تحقق می‌بخشد: یکی روی پرده به کاوش در عمیق‌ترین مفاهیم انسانی می‌پردازد و دیگری در مقابل پرده، قربانی سطحی‌ترین و وحشیانه‌ترین جنبه‌های انسانی می‌شود.

 طراحی صدا

سرانجام برای درک بهتر کار ربیحاوی در این صد ثانیه باید به طراحی صدا توجه کرد.

پروژکتور، به عنوان یک ماشین، بی‌اعتنا به فاجعه انسانی که در چند متری آن در حال وقوع است، به کار خود ادامه می‌دهد. این به یک معنا بیانگر بی‌طرفی و سردی زندگی ماشینی‌ست.

 موسیقی دلهره‌آور انتزاعی با صدای قربانیان برخورد می‌کند و حس وحشت را هم در سطح حسی و هم در سطح عقلانی برمی‌انگیزد. به این ترتیب بیننده در موقعیت شاهد قرار می‌گیرد. ما صدای فاجعه را می‌شنویم اما نمی‌توانیم آن را به طور کامل ببینیم.

ربیحاوی  با نشان ندادن صریح و مستقیم قتل و تنها باز نمایی آن از طریق صدا، هم به قربانیان احترام می‌گذارد و هم به بیننده اجازه می‌دهد تا با استفاده از تخیل خود، که ترسناک‌تر از هر تصویری است، فضاسازی کند.

قاضی ربیحاوی و سینما

قاضی ربیحاوی به عنوان نویسنده و فیلمنامه‌نویس، نقش مهمی در توسعه فیلمنامه‌های ایرانی ایفا کرده است. او که از آغازکنندگان ادبیات ضد جنگ در ایران است، پس از دوران سختی‌های زندان به فیلمنامه‌نویسی روی آورد و در این زمینه نمونه‌هایی همچون «گل‌های داوودی» و «سایه‌های غم» را خلق کرد که هر دو از جمله آثار مهم سینمای خانوادگی و اجتماعی محسوب می‌شوند. ربیحاوی با نویسندگی فیلمنامه این آثار، فضای روایی فیلم‌های ایرانی را به سمت موضوعات اجتماعی و واقع‌گرایانه با نگاه انسانی سوق داد و توانست تجربیات ادبی و اجتماعی خود را به سینما منتقل کند.

داریوش مهرجویی، کارگردان برجسته موج نوی سینمای ایران، و همسرش وحیده محمدی‌فر شامگاه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲ در ویلای شخصی خود در شهرک زیبادشت کرج به قتل رسیدند. اجساد آنان توسط دختر خانواده در خانه پیدا شد؛ بررسی‌های پلیس نشان داد مهرجویی بر اثر ضربات چاقو و جسم سخت و همسرش بر اثر خفگی و ضربات جسم تیز جان باختند. گزارش پزشکی قانونی فرضیه تجاوز را رد کرد و مشخص شد قاتلان هیچ نشانه دفاعی بر بدن آنان باقی نگذاشته‌اند.

پرونده قتل داریوش مهرجویی و همسرش

پرونده قتل داریوش مهرجویی و همسرش، پس از رسیدگی قضایی به پایان رسید و متهم ردیف اول به دو بار قصاص نفس و دیگر متهمان نیز به مجازات‌های حبس محکوم شدند. با این حال، مونا مهرجویی، دختر خانواده، در واکنش به تایید حکم قصاص در اینستاگرام خود اعلام کرد که خانواده‌اش درخواست اعدام ندارند و از حق قصاص گذشته است. وکیل مادر وحیده محمدی‌فر نیز تاکید کرد گذشت از قصاص به معنای چشم‌پوشی از جرم نیست و خواهان اجرای مجازات‌های جایگزین با توجه به جنبه عمومی جرم شد. خانواده معتقدند انگیزه‌های منتسب به متهمان با شدت این جنایت همخوانی ندارد. بنابراین موضوع هنوز در ابهام است.

از همین نویسنده:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.